و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--شعر عاشقانه و تحولات اجتماعی

تا سال 1000 اوضاع شروع به تغيير کرده بود. وايکينگها و مجارها به مسيحيت گرويده بودند و حملاتشان به پايان رسيده بود. خلافت کوردوبا به ايالتهاي در حال جنگ تقسيم شده بود و مهاجمان ساراسن از دريا رانده شده بودند. طبقه اشراف فئودال که زمين داران جنگجو را در کنترل داشت وظايف خود را انجام داده بود و با موفقيت از اروپا دفاع کرده بود. حال براي طبقه اشراف توجيهي براي امتيازات و اعتبار ناشي از ثروت فراواني که در اختيار داشت مطرح نبود. در قرنهاي بعد طبقه اشراف کوچک شد و به يک اشرافي گري ارثي تغيير کرد

تنزل اشرافيت خرد
الف: تأثيرات احياي تجارت و بازرگاني

طبقه اشراف فئودال که ثروتش مبتني بر زمين بود در اقتصاد پولي جديدي که در حدود سال 1000 شروع به ظهور کرده بود به سختي گذران مي کرد

تغيير نيروي کار

دهقانان يک بازار پولي براي توليدات اضافه خود يافته بودند. اين توليدات شامل اقلام غذايي و توليدات صنعتي بودند _ مانند کتان، پشم، رنگهاي گياهي و حيواني، حصير و چوب_ که جهت تأمين نيازهاي شهرهاي بزرگ و کوچک عرضه مي شدند. روستائيان با درآمد خود قدرت خريد محدودي داشتند و بسياري از آنان با لرد خود به توافق رسيدند تا نيروي کاري را که به وي بدهکار بودند با پرداخت پولي ادا کنند. چنين قراردادي _متضاد کرايه کردن_ معمولاً با عنوان "تخفيف موظفي" شناخته مي شود

تورم و اجاره طولاني مدت

مشکل اين نوع فعاليت اين بود که ارزش پول شروع به کم شدن و قيمتها رو به بالا رفتن کرد. فلزات ارزشمند بيشتري در ضرب سکه به کار رفتند و ميزان پول در گردش را افزايش دادند و بدين ترتيب پول زودتر در دست مردم مي چرخيد و مقدار مؤثر پول در گردش افزايش يافت

اين موضوع شايد نامفهوم به نظر برسد. پول مانند ساير چيزها کار مي کند. الماس به اين خاطر ارزشمند است که نادر است. اگر ناگهان دو برابر الماس در دسترس قرار مي گرفت ارزش آن به ميزان پنجاه درصد افت مي کرد. پول مؤثر کمي متفاوت عمل مي کند. اگر همه مردم جهان يک دلار پول داشتند و هر روز يک چيز را با پول خود مي خريدند و هرکس با فروختن چيزي به ديگري يک دلار به دست مي آورد درآمد روزانه يک دلار مي بود. اما اگر هرکس هر روز صبح چيزي را مي خريد و مي فروخت و يک دلار به دست مي آورد و همين کار را بعد از ظهر هم انجام مي داد درآمد روزانه دو دلار مي بود. هر چه سريعتر پول در دست مردم جابجا شود مقدار بيشتري از پول مؤثر خواهد بود

در هر حال ارزش واقعي اجاره بهاي دريافتي طبقه اشراف به طور ثابتي رو به کاهش گذاشت. چرا آنان دوباره درباره اجاره بهاي نيروي کار خود مذاکره نکردند؟ حداکثر مدت دوام يک قرارداد اجاره در اقتصاد ما عموماً در حد 99 سال است. در قرون وسطي اين ميزان، هفت نسل يا حدود 230 سال بود. سنت، کار تغيير مواد قرارداد اجاره را براي اشراف مشکل ساخته بود و بسياري از خانواده هاي نجيب زاده که دارايي اندکي در اختيار داشتند در نهايت چنان درآمد کمي بدست مي آوردند که از طبقه اشراف سقوط مي کردند. چنين اشرافي چه مي کردند؟ بسياري از اين نجيب زادگان جنگجو تبديل به سربازان مزدور مي شدند، برخي با دختران بازرگانان ازدواج مي کردند و تعدادي نيز خدمتکاراني با حقوق مشخص در تشکيلات شاه يا لردهاي پولدار شدند

پيشرفتهايي در فناوري نظامي

تغييرات ادامه مي يافت. انواع جديد و گرانقيمت تسليحات، استفاده از فولاد تولدو و دمشق، اسبهاي بهتر و گرانقيمت تر و تعدادي از عوامل ديگر اشراف و شواليه هايي را که علاقه مند بودند به عنوان يک نيروي جنگي باقي بمانند مجبور کردند پول بسيار بيشتري را براي تجهيز خود صرف کنند. اين افراد اين پول را از کجا مي آوردند؟

توقف کنيد و بينديشيد. لردها به نيروي کار دهقانان خود براي زراعت بر روي زمينهاي کشاورزي املاک خود وابسته بودند و اکنون ديگر کنترل اين نيروي کار تحت اختيار آنان نبود. آنان از نيروي کار اجاره اي استفاده مي کردند، اما دستمزدها همراه با افزايش قيمت بقيه چيزها بالا مي رفت و زماني مي رسيد که با استفاده از کار اجاره اي بر روي املاک کشاورزي سودآور نبود بنابراين اشراف زمينها را به دهقانان اجاره مي دادند. اين تنها مشکل را مدتي به تأخير مي انداخت زيرا خود اين اجاره بها نيز به تدريج کاهش مي يافت

علاوه بر اين افزايش هزينه جنگ و افزايش قدرت سربازان مزدور، تيراندازان و ساير تخصصهاي پياده نظام غلبه نجيب زادگان سواره نظام را در ميدان جنگ کاهش داد. آنان ديگر براي تشکيلات جديد جنگي که در حال رشد و پيشرفت بود مناسب نبودند و به اين ترتيب اعتبار خود را به عنوان جنگجويان بزرگ از دست دادند

ثروت و موقعيت طبقه متوسط

در همين زمان بازرگانان ثروتمندتر و قدرتمندتر مي شدند. بين سالهاي 1070 و 1130 ساکنان طبقه متوسط بسياري از شهرهاي کوچک براي به دست آوردن استقلال برعليه تشکيلات فئودال شورش کردند و در صدد به دست آوردن مقداري استقلال قدرت سياسي بودند. شاهان علاقه مند بودند با طبقه متوسط متحد شوند و اعضاي طبقه متوسط را به عنوان مشاور، حسابدار، وکيل و از اين قبيل مشاغل به کار گيرند. آنان اعتبار به دست مي آوردند و اغلب بوسيله رؤساي پادشاهي خود به مقام اشرافيت ارتقا مي يافتند. اين اشرافيت رداپوش بسياري از قدرت و اعتباري را که طبقه اشراف جنگاور قديمي در اختيار داشتند به دست آورد

اقتصاد پولي

به طور عمومي مي توان گفت يک اقتصاد پولي در همراهي با تورم، کساني را که وابسته به يک درآمد ثابت مثلاً اجاره دادن چيزي هستند به سمت فقر مي کشاند. درآمدي که از زمينها به دست مي آمد براي حمايت از تمامي طبقه اشرافي کفايت نمي کرد و اين طبقه دچار انشعاب شد؛ اشرافيت بالادستي _افراد متشخص_ و اشرافيت پايين دستي. در سال 1100 انگليس تنها مي توانست 5000 شواليه مسلح را بوسيله مزارعشان مورد حمايت قرار دهد و در سال 1400 تنها حدود 400 خانواده اشرافي باقي مانده بود. چهل تا از اين خانواده ها متعلق به افراد متشخص بود و بقيه مي کوشيدند به چنان وضعيتي از نظر ثروت و نفوذ برسند

ب: ظهور پادشاهيها

ظهور پادشاهيهاي قدرتمند در انگليس فرانسه آراگون کاستيل، و همچنين ظهور کنتها و دوکهاي قدرتمند در ساير مناطق از قبيل بورگوندي عامل مهمي در تغيير اشرافيت فئودال بود. دولتهاي مرکزي مي خواستند با حذف قدرتهاي مستقل از قبيل کليسا و طبقه اشراف که بين شاه و رعيت واسطه گري مي کردند، ايالتهاي خود را متحد کنند

غلبه دربارهاي سلطنتي

پادشاهيها قدرت خود را با ضعيف کردن دربارهاي ملاکين که تحت اختيار طبقه اشراف محلي بودند مرکزيت بخشيدند. به عنوان مثال در انگليس اين اتفاق از طريق مجموعه اي از روندهاي مهم رخ داد

الف: قوانين و رسوم محلي جمع آوري شده و در قالب مجموعه اي از اصول با نام قانون عمومي انگليس تنظيم شدند. اين قانوني بود که در دربارهاي سلطنتي تقويت مي شد و رسوم محلي را که بوسيله اشراف فئودال ترويج مي شد ريشه کن ساخت

ب: کارگزاران و قضات سلطنتي از قبيل کلانترها، قضات حفظ صلح، قضات مسافر منصوب يا تقويت شدند تا در سطح محلي به اداره امور و تقويت قانون بپردازند

ج: مجموعه اي از دادگاههاي استيناف بوجود آمدند تا هر شخصي بتواند درباره هر حکمي از سوي دادگاه محلي استيناف بخواهد و به سطوح مرکزي قضايي دسترسي داشته باشد

پايان قصرها و ارتشهاي خصوصي

شاهان ساختن قصرهاي شخصي و بوجود آوردن ارتشهاي خصوصي را ممنوع کردند. تحکيم اين موضوع مشکل بود اما کم وبيش ارتشهاي حرفه اي سلطنتي و بعداً استفاده از باروت به شاهان اجازه داد تا تمامي قدرت نظامي را در اختيار خود بگيرند

ظهور مديران حرفه اي

ما قبلاً توجه کرديم که مديران حرفه اي که اغلب از طبقه متوسط گزينش مي شدند و در دانشگاههاي جديد آموزش مي ديدند، درمشاورت سلطنتي جايگزين اشراف فئودال شدند. اين موضوع نه تنها اشراف را تضعيف کرد بلکه شاهان را به خاطر به کارگيري مديران تمام وقت و کارا قدرت بخشيد

قيموميت سلطنتي

مقدار محدودي زمين در اختيار خانواده هاي اشراف قرار داشت و شاهان مي توانستند از حق قيموميت خود براي اعمال کنترل بر برخي از اين داراييها استفاده کنند. زماني که يک اشرافي مي مرد و يک بيوه، ميراثبر زن يا ميراثبراني خردسال برجاي مي گذاشت شاه حافظ بيوه و يا کودکان مي شد و درآمد اموال را در اختيار مي گرفت تا زماني که اموال به يک ميراثبر مرد يا زن (ازدواج کرده) واگذار مي شد

شاه به عنوان حافظ بيوه يا دختران ميراثبر مي توانست درباره ازدواج مجدد آنان قرارهايي تنظيم کند. از جايي که اين بزرگترين شانس براي يک شواليه فقير بود تا املاکي به دست آورد بسياري از چنين اشرافي از دربار پيروي مي کردند و براي جلب نظر شاه هر چه مي توانستند انجام مي دادند تا شايد بتوانند دست و زمين يک ميراثبر زن را بدست آورند. اين افراد که از هنر شيرين زباني و روشهاي مختلف جلب توجه استفاده مي کردند به نام درباري شناخته شدند. به عنوان مثال ويليام مارشال يکي از بزرگترين لردهاي دوره 1190-1220 و کاپيتان تيم پيروز در مسابقات قهرماني سلطنتي بود که سرانجام جايزه خود را بصورت ازدواج با يک دوک بسيار ثروتمند از پمبروک دريافت کرد

ج: ارتشهاي جديد

به اين موضوع قبلاً اشاره کرديم اما بهتر است تأمل کنيم که چگونه تغييرات در امور جنگي بر طبقه اشراف فئودال تأثير گذاشت

ارتشهاي سلطنتي

فئودالهاي تحت امر يک لرد به مدت حداکثر سي روز در سال به خدمت در دستگاه شاه مي پرداختند و بخشي از پادگان خود را به عنوان نيروي پياده نظام در اين مدت با خود همراه مي داشتند. هيچ يک از اين افراد الزاماً به خوبي آموزش ديده و منضبط نبودند زيرا آنها تنها جنگاوراني پاره وقت بودند. لردهاي بزرگ و شاهان در ارتش خود کم کم اتکاي خود را بر سربازان مزدور _سربازان اجاره اي_ قرار دادند. اين افراد تا زماني که پول مي گرفتند و مي توانستند غنيمت جمع کنند به جنگ ادامه مي دادند. اينها به زودي جاي نيروهاي نظامي موظفي از سوي فئودالها را به دلايل گوناگون گرفتند

اردوهاي نظامي طولاني

فصل اردوي نظامي در حال بيشتر شدن بود و از سي روزي که خدمت موظفي يک فئودال تحت امر بود تجاوز مي کرد. اين تا حدي به خاطر به کارگيري نيروهاي بيشتر، تا حدي به خاطر کند بودن روند در محاصره گرفتن قصرها، و تا حدي به خاطر بازي رقباي جنگي با زمان بود. رقباي جنگي اميداوار بودند با طول کشيدن جنگ، در حالي که خدمت موظفي شواليه هاي خودشان هنوز ادامه داشت، خدمت موظفي شواليه هاي طرف مقابل به پايان برسد و آنان منطقه جنگي را ترک کنند

نظامي گري حرفه اي

لردها و شاهان با اجاره کردن ارتشهاي مزدور، خدمت نظامي طولاني تر مورد نياز خود را به دست مي آوردند. اين افراد نسبت نيروهاي نظامي معمول فئودال، آموزش بهتري ديده بودند، تجهيز بهتري براي جنگ واقعي داشتند و باتجربه تر بودند. علاوه بر اين اردوهاي نظامي طولاني تر و افزايش اهميت عمليات محاصره امور جنگي را بسيار پيچيده تر کرده بود و فرماندهان نظامي باتجربه _حرفه اي_ مورد نياز بودند

اسلحه هاي جديد؛ تبرزين، کمان متقاطع، کمان بلند

نيروهاي پياده نظام آموزش ديده و منضبط اقتدار و برتري خود را بر نيروهاي سواره نظام به دست مي آوردند. شواليه هاي مسلح هم اکنون در ميدان جنگ آسيب پذير بودند و در معرض شکست از سوي کمانداران و تبرزين داران که کم هزينه تر بودند قرار داشتند. اشراف فئودال نه تنها هزينه نگهداري بالايي داشتند بلکه در بين ساير نيروهايي که ارتشهاي جديد را تشکيل مي دادند کارايي کمي داشتند

مشکل تنها اين بود که چگونه هزينه هاي اين نيروهاي جديد پرداخت شود. ابتدائاً دولت از کارگزاران فئودال خود خواست تا هنگام جنگ در خانه بمانند و هزينه اي را به عنوان "ماليات سپر" بپردازند. اين پرداخت به صورت سنتي از سوي کارگزاراني که نمي توانستند در ميدان جنگ حاضر شوند و مي خواستند در عوض نيروي جايگزين اجاره شود پيش از اين هم پرداخت مي شد. تا قرن چهاردهم در انگليس، کارگزاران (اشراف فئودال) بايستي به صورت منظم مبلغ فوق را در هنگام جنگ و صلح مي پرداختند. اين هزينه تبديل به نوعي ماليات براي طبقه اشراف فئودال شده بود تا براي تجهيز ارتشهاي جديدي که جايگزين نيروهاي نظامي آنان شده بودند مورد استفاده قرار گيرد

خلاصه قسمتهاي الف، ب و ج

تا حدود سال 1200 طبقه اشراف فئودال در مالکيت زمين، ثروت، نمايش، جنگاوري، مديريت قانوني و تواناييهاي مشاوره اي غلبه خود را از دست داده بودند. طبقه اشراف شروع به تقسيم در دو گروه کرد: لردهاي بزرگ که حدود يک درصد طبقه اشراف را تشکيل مي دادند و بقيه اشراف. طبقه اشراف ديگر کارکردهاي قبلي خود را به انجام نمي رسانيد و نياز به توجيهات جديدي براي امتيازات و موقعيت خود داشت

تأثيرات جديد در انديشه و رفتار طبقه اشراف
الف: نياز به تطابق با راههاي باقي مانده به سوي پيشرفت

زندگي درباري

چنان که در بالا اشاره کرديم کارگزاران بايستي با زندگي درباري تطابق پيدا مي کردند تا براي شاه جلب نظر کنند و در واقع مورد علاقه دربار قرار گيرند. آنان بدين وسيله امکان ازدواج با يک ميراثبر زن، بدست آوردن يک ملک اشرافي و شايد ارتقا به طبقه افراد متشخص را پيدا مي کردند. اين بدين معني بود که شکار کردن، ورزش مورد علاقه طبقه اشراف، تبديل به رفتاري شد که لغات و ادبيات، قوانين و مراسم مفصل مربوط به خود را پيدا کرد. همچنين زنان در دربار نسبت به محيط بيرون از اهميت بيشتري برخوردار بودند و درباريان بايستي قادر مي بودند اين زنان را به خود جذب کنند. آنان براي اين کار مي توانستند از داستان گويي، شعرخواني، بازي کردن و لاس زني استفاده کنند. تمامي اين رفتارها ادبيات و قوانين مفصل مربوط به خود را بوجود آوردند. يک درباري اغلب محصولي از آموزش و تعليم مداوم بين سنين هفت تا شانزده سالگي بود

مسابقات قهرماني

مسابقات قهرماني از بازيهاي جنگي خشن و تهاجمي که طبقه اشراف فئودال براي حفظ آمادگي جنگي بازي مي کردند بوجود آمدند. قوانين و نظم بازيها توسعه يافتند. شرايط ورود به بازيها به نحوي تنظيم مي شد تا تضمين کند کسي جز اشراف وارد رقابتها نخواهد شد

مسابقات قهرماني براي حصول اهدافي چند به انجام مي رسيدند. اين مراسم در مواقع جشن و سرور براي سرگرم کردن اعضاي دربار انجام مي شدند و همچنين نمايش مجلل عمومي بودند که جمعيت عمومي را تحت تأثير قرار مي دادند. بيشتر از مردم با ديدن فيلمهاي مسابقات قهرماني تحت تأثير قرار مي گيرند و تصور مي کنند اين تمام چيزي بوده است که اين مسابقات در بر داشته است. براي شرکت کنندگان در مسابقات، اين مسابقات اغلب کارکردي بسيار بيش از اين داشتند

شرکت کنندگان اغلب شواليه هاي بيچاره اي بودند که سعي مي کردند از ديگران پيش بيفتند. قبل و پس از مبارزات سوارکاران نيزه دار ضيافتها و اجتماعات عمومي برگزار مي شدند. شواليه ها اين فرصت را داشتند که با افراد متشخص و کارگزاران درباري ملاقات کرده تا شايد پشتيباني آنان را کسب کنند و از طريق آنان پول يا نفوذي در دربار به دست آورند. علاوه بر اين چند وعده غذاي مجاني هم مي خوردند

خود مسابقات قهرماني نيز بسيار شبيه قمار بود. برنده يک مبارزه سوارکاران نيزه دار اسب و زره مردي را که شکست داده است را برنده مي شد و مي توانست آنها را بفروشد. اين مقدار مي توانست براي خرج زندگيش تا مسابقات بعدي کفايت کند. اگر شواليه بيچاره مي باخت اسب و زره خود را از دست مي داد. اگر او حامي نمي داشت ديگر نمي توانست در مسابقات شرکت کند و امکان پيشرفت از طريق مسابقات را از دست مي داد. بسياري از بازندگان به سربازان مزدور تبديل مي شدند و برخي خودکشي مي کردند. مسابقات براي سرگرمي شرکت کنندگان نبود بلکه بازيهايي بودند که شرکت کنندگان مي کوشيدند از طريق آنها نظر يک لرد يا بانو را جلب کنند. کسب حمايت راهي به سوي موفقيت بود و آنان مي کوشيدند براي خود حامي پيدا کنند

ب: سنت تروبادور
ريشه ها
ما اشاره کرديم که زنان در زندگي درباري بيشتر از هر جاي ديگري اهميت داشتند. تلاش براي تحت تأثير قرار دادن زنان متنفذ سنت تروبادورها و عشق رومانتيک را بوجود آورد

جنبش تروبادور اولين بار در جنوب فرانسه ظهور کرد و دوک ويليام از آکي تان اولين کسي بود که طبق گزارشات به اين روش عمل مي کرد. تروبادورها اشرافي بودند که اشعار و آهنگهايي مي ساختند تا در دربار بوسيله خدمتکارانشان که خنياگران يا اهل جُنگ ناميده مي شدند اجرا شود. ترانه بزمي براي حدود سه قرن در اروپاي غربي معمول نبود و اشعار درباره اين بودند که چگونه شاعران آنها با نااميدي و بي پناهي گرفتار عشق زناني شده اند که در مقام بالاتري نسبت به آنها قرار دارند و نمي توانند اميدوار باشند معشوقانشان به احساسات آنها پاسخ خواهند داد

فلسفه
شکل شعري و موسيقي کاملاً پيچيده بود و شکل فکري رابطه زن و مرد تفصيل آميز و مصنوعي بود. به نظر مي رسد اين انديشه ها بر مبناي ديدگاه افلاطون قرار داشت. او معتقد بود عشق بوسيله يک روح واحد که در بهشت به دو قسمت تقسيم شده است و يک قسمت در بدن يک مرد و قسمت ديگر در بدن يک زن قرار گرفته است بوجود آمده است. افلاطون مي گفت وقتي اين دو روح احساس نزديکي به يکديگر مي کنند در صدد اتحاد مجدد برمي آيند. اين عجيب به نظر مي رسد؟
در برخي از اين ترانه ها گفته مي شد که هر روح يک فرشته محافظ دارد و عاشقان در يک روح واحد سهيم هستند. ما هنوز هم از اين انديشه ها در روابط عشق رومانتيک استفاده مي کنيم

ابعاد اجتماعي

اين شعر و موسيقي در امتداد دربارهاي سلطنتي، در سراسر اروپا جنبشي اجتماعي بوجود آورد که طي آن نظريه شعر عاشقانه تروبادور به الگوهاي رفتاري تبديل شد. مناسبات مفصل و مصنوعي براي اداره روابط بين مردان و زنان ظهور کردند. به طور عمده اين مناسبات مبتني بر روابط قديمي فئودالي بود. عاشق سوگند مي خورد تا در خدمت محبوب خود باشد. آداب اين رفتار و مراسم تا حدود زيادي شبيه سوگند تعظيم و وفاداري بود. عاشق در مسابقات قهرماني براي جلب نظر بانوي خود مي جنگيد و از شرافت او در برابر همه جهان دفاع مي کرد. کتابهايي درباره دربارهاي عشق تأليف شدند که در آنها مردان داستانهايي عاشقانه براي گروهي از زنان تعريف مي کردند و زنان سپس قضاوت مي کردند که آيا عاشق رفتار درستي داشته است. چنين اقسامي از نوشته ها در متن طولاني و پيچيده "عشق رز" به اوج خود رسيد

پشت اين قضايا البته برخي عوامل کمتر قابل دفاع دست اندر کار بودند. تروبادور اميدوار بود زن مورد نظر در شعرش با اين چاپلوسي توجهش جلب شود و يا خودش پولي به او بپردازد يا بر شوهر خود براي تحت حمايت گرفتن شاعر تأثير بگذارد. موضوع اساسي تر اين بود که تنها اشراف زادگان حساسيت لازم براي چنين عاشق شدني را داشتند. جنبش تروبادور با رفتارها و ادبيات مفصل خود راهي ديگر براي نگه داشتن افراد عامي و طبقه متوسط در موقعيت پايينتر بود

انعام
مانند مسابقات قهرماني، تروبادورها از طريق انعامها (يا بخشش بسيار زياد) ايام مي گذرانيدند. افراد متشخص و ديگر اشراف بالادستي موقعيت خود را از طريق بخشش نسبت به ساير اشراف _و نه افراد فقيري که به آن نياز داشتند_ تحکيم مي کردند. آنان پول و حمايت خود را با بخشش اعطا مي کردند. و درباريان، جنگاوران مسابقات قهرماني و تروبادورها همگي تنها اشرافي بيچاره بودند که براي کسب حمايت مردان و زنان ثروتمند به تقلا افتاده بودند

ج: تأثير کليسا

کليسا عموماً از مسابقات قهرماني بيزار بود و آن را نوعي اتلاف توان شواليه ها که مي شد از آن براي جنگيدن بر عليه مسلمانان استفاده بهتري کرد تلقي مي کرد. آنان از جنبش تروبادور هم بيزار بودند نه فقط به اين خاطر که اشراف عملاً به تئوري عشق رومانتيک پايبند نبودند بلکه همچنين به اين خاطر که تأکيد بر چنين عشقي توجه را از عشق به خداوند منحرف مي کرد. در هر حال کليسا و اجتماع شايد به طور ناخودآگاه به تهديد ناشي از اين گونه اشتغالات اشراف واکنش نشان دادند

آيين ديني مريم

مريم در طول قرنها مورد احترام و تکريم بود، اما تصوير او از مريم، مادر خداوند در حال تبديل شدن به مريم، ملکه بهشت بود و در حال تبديل شدن به جايگزيني براي زنان حقيقي که تروبادورها آنها را در نوشته ها و ترانه هايشان مورد ستايش قرار مي دادند بود. او لقب "بانوي ما" را دريافت کرد و هيجاني ديوانه وار براي ناميدن کليساهاي اعظم در حال ساخت به نام او بوجود آمد

سمبوليسم در نظامي گري

افراد روحاني شروع به شرکت و تأثيرگذاري در مراسم شواليه ها کردند و در آن تفصيل بيشتري بوجود آوردند و سمبوليسمي رازآميز و روحاني در آن به کار بردند

توجيه روحاني

همه اين مناسبات مفصل و پيچيده در رفتارها بتدريج سازمان بهتري يافتند. تحت تأثير روحانيون بسياري از رفتارها به عنوان سمبلها و نشانه هايي که به معاني روحاني عميقتري مربوط مي شوند در نظر گرفته مي شدند. "عشق رز" در واقع متني بود درباره روش اغواگري و اغواشوندگي به روشي اصيل و نجابت آميز بود اما به زودي به عنوان نشانه اي از تشنگي روح براي رسيدن به سعادت تفسير شد

کليسا در تغيير و تحولات طبقه اشراف فئودال نقشي فعال داشت

د: نقش شاهان

شاهان از مناسبات و رفتارهايي حمايت مي کردند که در آن به طور مشخصي خود برتري داشتند و طبقه اشراف را نسبت به خود وابسته مي کردند. آنان در توسعه اين مناسبات نقش رهبر را بر عهده مي گرفتند. آداب برتر تشريفات سلطنتي تعريف و نوشته شد تا مشخص کند هرکس چگونه بايد رفتار کند و رفتار هر کس را در نقش سازماندهي فعاليتهاي دربار تحکيم کند. تشکيلات پيشروي سلطنتي گزارشات و اسناد مربوط به شجره نامه افراد را که براي اثبات ادعاي تعلق به طبقه نجيب زادگان مورد استفاده قرار مي گرفت حفظ مي کرد. اين تشکيلات فعاليتهاي مفصلي در ارتباط با نشانهاي نجابت خانوادگي انجام داد. نشانهاي نجابت علائمي بودند که اشراف براي اثبات ادعاي نسب خود به نمايش مي گذاردند

شاهان استانداردهاي بالايي براي روش لباس پوشيدن و رفتار تنظيم کردند، از مسابقات قهرماني پرهزينه حمايت مالي مي کردند، دسته هاي شواليه هاي غيرجنگجو را بوجود آوردند(دسته هاي پشم طلايي، حمام، بند جوراب، سانتياگو، آويز و غيره). آنان همچنين با مورد توجه قرار دادن "درباريترين" افراد براي همراهي کردن ميراثبران زن به بازي دربار ادامه دادند. بازيها اگر برنده اي نداشته باشند زياد طول نمي کشند

ظهور آيين نجابت

تمامي اين تأثيرات در ترکيب با يکديگر، مناسبات مفصل و مصنوعي براي رفتار افراد بوجود آوردند که به نام آيين نجابت خوانده مي شود. اين مناسبات تقريباً اداره تمامي جنبه هاي زندگي طبقه اشراف را در بر مي گيرد؛ شکار کردن، بازي با پرندگان شکاري، مبارزات سوارکاران نيزه دار، بازي کردن، داستان گفتن، ترانه خواندن، عشق بازي کردن، مراسم اجتماعي، ادبيات ايراد سخنراني و هر چيز ديگري. ياد گرفتن چنين مناسباتي تمريني به درازاي يک عمر نياز داشت و فرزندان طبقه اشرافي در سن پنج سالگي شروع به رفتارهاي متناسب با اين مناسبات مي کردند

مهارتهاي نجيب زادگي هيچ مشارکتي در امور اجتماعي نداشت. با اين حال طبقه اشراف، شاهان، کليسا و روشنفکران بيشتر مردم را قانع کرده بودند که آيين نجابت برترين شيوه زندگي عرفي است.آنان همچنين بر اين باور بودند که تنها کساني که از اصالتي اشرافي برخوردارند قابليت احساسات و سلوک مورد نياز براي جامعه نجيب زاده را دارند

نتيجه

طبقه اشراف فئودال در سال 1100 يک دسته جنگاور از زمينداران بودند که از سرزمينهاي محلي دفاع مي کردند و قانون و نظم را در آنها حفظ مي کردند. موقعيت و اعتبار آنان وابسته به موفقيتهاي آنان بود و اين رتبه براي هرکس که توانايي لازم را مي داشت در دسترس مي بود

تا سال 1250 طبقه اشراف فئودال از بين رفت و اشرافيت ارثي جايگزين آن شد. اين طبقه جديد خدمات ناچيزي براي جامعه به انجام مي رسانيد و امتيازات و موقعيت خود را برخاسته از اصل و نسب نجيب خود قلمداد مي کرد

گويا فعلاً منبع اصلي نوشته هايي که در حال ترجمه کردنشون هستم روي اينترنت در دسترس نيست. فعلاً اگر کسي خواست متن اصلي اين نوشته رو ببينه برام ایمیل بزنه تا براش ايميل بزنم

هیچ نظری موجود نیست: