و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ ماژلان

هرچند سفر افسانه اي فرديناند ماژلان در گردش به دور کره زمين با حمايت مالي شاه اسپانيا به انجام رسيد اما او در واقع يک پرتغالي بود و ناوگان دريايي پرتغال در آسيا در خدمت او بود. اولين اجداد ماژلان در پرتغال ماجراجوي مشهور فرانسوي ماژالهه بود که محبوب هنري از بورگوندي بود. هنري بعداً کنت پورتوکالنسيس شد. يک ملک اعياني در پونته دابارا در نزديکي براگا در سال 1095 به ماژالهه بخشيده شد. براگا بعداً محل جلوس اسقف اعظم پرتغال شد و خانواده ماژلان براي کسب تقرب در دربار اسقف اقدام کردند. آنان از طريق ازدواج با خانواده سلطنتي رابطه اي دور با آنان برقرار کرده و از اين طريق داراييهاي خود را در امان داشتند. ماژلان حدود سال 1480 در شهر پونته دابارکا در شمال پرتغال متولد شد. او احتمالاً در يک صومعه محلي به مدرسه رفت. زماني که فرديناند دوازده ساله بود پدرش چنان که براي برادر بزرگترش نيز انجام داده بود او را به عنوان خدمتگزار ملکه ليونورا در دربارش در ليسبون معرفي کرد بنابراين او مي توانست با هزينه دولت تحصيل کند. مياثبر مرد هر خانواده اشرافي براساس ميثاقي بين شاه و اشرافيت حقي دريافت چنين اموزشي را داشت و اين واقعيت که فرديناند به عنوان پسر جوانتر به چنين افتخاري نائل شده بود علامتي از الطاف غيرمعمول شاه يوائو دوم (شاه جان دوم) بود

در سال 1492 فرديناند وارد دربار ملکه ليونورا، مرکز تشکيلات رسمي پرتغال شد. اين تشکيلات شامل دادگاههاي قضايي، ادارات مالي و تشکيلات کليسايي بود. در اينجا خدمتگزار ملکه دستورات و تکاليفي در حوزه وسيعي از موضوعات دريافت مي کرد: موسيقي، رقص، شکار، سوارکاري، مبازرات نيزه بازي سوارکاران، شمشير بازي، نقشه کشي، نجوم ابتدايي و سير انفس. در هيچ پادشاهي ديگر چنين دوره هايي ارائه نمي شد و اين شاه يوائو دوم بود که به طور اوليه براساس تلقي خود زا پرتغال به عنوان امپراطوري تجاري دريايي که در آن نيروي انساني ماهر اهميت اساسي دارد چنين تشکيلاتي بوجود آورده بود. برادر ملکه، دوک مانوئل (شاه مانوئل خوش اقبال در آينده) مسؤوليت پسران خدمتگزار را برعهده داشت و به عنوان عضوي از خاندان براگانزا براي شاه و حاميانش يک رقيب به شمار مي آمد. به اين ترتيب او دشمن فرديناند، برادرش ديوگو (يک خدمتگزار باتجربه) و عموزاده شان فرانسيسکو سرانو بود. هر سه نفر براي وظايف خود در قصر گماشته شدند و نمي توانستند از هم جدا شوند. با درگذشت شاهزاده آفونسو ملکه ليونورا و برادرش به توطئه چيني خاندان براگانزا براي مرگ شاه ملحق شدند. اگر اين نقشه عملي مي شد دوک مانوئل و خاندان براگانزا به تخت سلطنتي پرتغال مي رسيدند

در مارس 1493 کريستوفر کلومبوس در بازگشت از سفر خود به دنياي جديد در پرتغال توقف کرد. دستاورد کلومبوس فرديناند سيزده ساله را به هيجان آورد. در برابر او احتمالات رو به تزايدي براي خدمت در عمليات دريايي شاه قرار گرفته بود. در سال 1494 شاه يوائو دوم درباره معاهده تورده سيلاس به توافق رسيد و بدين ترتيب منطقه وسيعي در آتلانتيک غربي براي توسعه اختصاصي استعماري در اختيار پرتغال قرار گرفت. مفاد معاهده فرديناند جوان و خدمتگزاران همراهش را الهام بخشيد. شاه يوائو دوم سپس به کاپيتان ژنرال فرانسيسکو دالميدا دستور داد ناوگاني براي سفر به غرب در عرض اتلانيتک مهيا کند تا براي رسيدن به هند با کلومبوس رقابت کند. با اين حال در سال 1495 شاه يوائو دوم مسموم شد و دوک مانوئل بر تخت سلطنت تکيه زد

شاه مانوئل علاقه اندکي به برنامه هاي توسعه دريايي شاه يوائو دوم نشان داد و در عوض از قدرت جديد خود براي سود رساندن به شواليه هاي مسيح و اخراج تمامي يهوديان تعميد داده نشده از پرتغال اقدام کرد. بازرگانان فلورانسي که رقباي تجاري جامعه يهوديان اروپا بودند به سرعت از سياست پيگرد شاه مانوئل در قبال يهوديان سود جستند تا تجارت کشتي سازي و کشتيراني پرتغال را در دست بگيرند. فلورانسيها از نفوذ خود براي متقاعد کردن شاه مانوئل دوم براي احياي برنامه راکد دريانوردي يوائو استفاده کردند. شاه مانوئل در نهايت دسته کشتيهاي دريادار قديمي استوان داگاما را تحت فرماندهي پسر بيشت و هشت ساله ديادار واسکو داگاما به مأموريت فراخواند. در سپتامبر 1499 واسکو داگاما در حالي که با موفقيت مسير دريايي به هند را يافته بود به ليسبون بازگشت. و تمامي دربار از جمله اشرافي جوان، فرديناند ماژلان غرق هيجان شدند
مأموريت ابتدايي ماژلان

ماژلان هشت سال بعد را در شرق گذرانيد و در آنجا به عنوان يک خدمه بدون حقوق (نيروي کار اضافه بر ميزان نياز) کار خود را شروع کرد و کار خود را به عنوان يک کاپيتان دريايي باتجربه و کهنه سرباز بسياري از جنگها به پايان رساند. در طي اين سالها او دو بار زخمي شد، دو فرصت به دست آورد و آنها را از دست داد و کاراول متعلق به خود را فرماندهي کرد. پس از تصرف مالاکا ماژلان يک برده و يک کاراول به دست آورد. برده با نام هنري سياه شناخته شد. او پسري سيزده ساله بود که در ادامه زندگي ماژلان با او همراه بود. او با داشتن يک کاراوال مي توانست به اکتشاف بپردازد، پس به سمت شرق حرکت کرد. او در مسير بازگشت به ليسبون گزارشي تنظيم کرد که اظهار مي داشت او سرزمينهايي را کشف کرده است که تصور مي کرد در شرق خط تورده سيلاس قرار دارند و در نتيجه متعلق به پرتغال نبوده و متعلق به اسپانيا هستند. افراد مافوق ماژلان با اين گزارش مخالفت کردند اما او حاضر نشد ادعايش را پس بگيرد. در سال 1513 ماژلان با حالت نامناسبي به ليسبون فراخوانده شد، از حقوقش کاسته شد، از رتبه اش کم شد و با اعزام او با لشکرکشي بعدي به شرق موافقت نشد. ماژلان که خسته و نااميد بود به طور داوطلبانه براي خدمت در مراکش در جنگهاي ادامه دار با مسلمانان به کار گرفته شد. در مراکش تا حدي به علت دوستيش با جان از ليسبون که پيشتازترين دريانورد پرتغال بود مقام خوبي به او واگذار شد. ماژلان در مراکش در عملياتي شرکت کرد و به طور جدي مجروح شد. اين باز هم ماژلان را متأثر کرد و او تصميم گرفت هر چه زودتر به شرق بازگردد. با اين حال او هميشه در تلاش خود براي در اختيار گرفتن فرماندهي يک کاراول شکست مي خورد. سرانجام شاه مانوئل ماژلان را با رد بوسه وفاداري از جانب او در برابر تمامي دربار شاه تحقير کرد. آن شب ماژلان با ناراحتي قصر را ترک کرد و با يک بازرگان که به قصد پورتو عازم بود همراه شد. پس از بيست سال خدمت به مقام شاه پرتغال، موقعيتش در سرزمين مادري نابود شده بود

ماژلان تا بهار 1517 در پورتو باقي ماند. در طي اين دوره دوستان نزديک او، روي دفاليرا (يک منجم معتبر)، جان از ليسبون (مشهورترين دريانورد عصر خود) و دوارته باربوسا (کاتب شاه) ماژلان را براي انتقال به اسپانيا تحت فشار گذاشتند. جان از ليسبون به تازگي از سفري بازگشته بود که طي آن امتداد ساحلي برزيل را به سمت جنوب ادامه داده بود تا در عرض جغرافيايي يکسان با دماغه اميدواري به يک دماغه بزرگ (دماغه سانتا ماريا) برسد. اکتشاف جان ممکن بود مسيري باشد که از طريق آن بتوان از آمريکاي جنوبي گذشت و اين احتمال ماژلان و دوستانش را به شدت هيجان زده کرد. جان اطلاعاتي درباره طول و عرض جغرافيايي دقيق و جريانها، صداها، مناطق کم عمق و علامتهاي خشکي آن در اختيار ماژلان قرار داد. جان همچنين اطلاعاتي از مردم بومي که در ساحل شمالي اين تنگه زندگي مي کنند ارائه کرد. آنان چيزهايي درباره کوه بزرگ نقره سخت مي گفته اند. تمامي يافته هاي جان ايده بازگشتن به فيليپين را از طريق غرب و نه شرق در وجود ماژلان برافروخت به خصوص که اکنون او مي دانست انتهاي خشکيهاي آمريکا در کجا واقع شده است

دوست ديگر ماژلان دوارته باربوسا بيزاري مشابهي نسبت به شاه مانوئل احساس مي کرد. دوراته باربوسا درصدد مشورت خواهي از عمويش ديوگو باربوسا بود که در اسپانيا صاحب مقامي بود. ديوگو باربوسا قبلاً درباره کشف جان از ليسبون مي دانست و در صدد شکل دادن به يک لشکرکشي با هزينه شخصي خود بود تا مسير جديدي به جزاير ادويه از طريق تنگه جان از ليسبون بگشايد. ماژلان از طريق عموزاده اش به نحو مخفي پيشنهاد فرماندهي اين لشکرکشي را ارائه کرد. ماژلان ترديد نکرد و در 12 اکتبر 1517 پورتو را ترک کرد تا در اسپانيا به باربوسا بپيوندد و هيچ وقت به پرتغال بازنگشت. به خاطر هزينه هاي فراوان تأمين لشکرکشي ديوگو باربوسا مجبور بود در صدد يافتن سرمايه گذاران ديگر و اخذ تأييديه از شاه باشد. ماژلان خوش اقبال بود که به سرعت به حضور شاه اسپانيا چارلز اول پذيرفته شد. شاه به زودي متقاعد شد. نقشه مسير کشيده شد و او در همان زمان موافقت خود را اعلام کرد. او همچنين در طي هيجده ماهي که به آماده کردن امور سفر گذشت حمايت بيدريغي به عمل آورد

حمايت شاه چارلز اول در طي خرابکاريهاي مأموران پرتغالي در لنگرگاه سويل در هنگام آماده سازي سفر به شدت مورد نياز بود. ماژلان همچنين لازم بود با آن عده از سرمايه گذاران اسپانيايي مجادله کند که براي به تأخير انداختن سفر جهت بالا ماندن قيمتهاي بازار چانه مي زدند. اين سرمايه گذاران از نفوذ خود براي جا دادن افراد مورد نظر خود در موقعيتهاي حساس در ناوگان استفاده مي کردند. شوراي سرمايه گذاران سه نفر از پنج کاپيتان، چهار نفر از پنج ناخدا و نيمي از افسران درجه اول، جنگجويان خبره و مباشران مالي را انتخاب کرد. فرمانده دوم ناوگان، يوان از کارتاژنا هم از سوي شورا انتخاب شده بود و به عنوان دردسرسازي شناخته مي شد که قبل از دور شدن از خشکي در صدد توطئه چيني براي شورش خدمه برمي آيد. چنين مداخلاتي نه تنها اهميت تجارت ادويه را نشان مي دهد بلکه نشان مي دهد چگونه تلاش در زمينه يک مسير غربي به ثروتهاي هند مي تواند موقعيت اسپانيا را تهديد کند
لشکرکشي اسپانيايي

تا پايان ماه مه 1519 خدمه ناوگان به طور کامل تأمين شد و منتظر بارگيري ذخاير بود که عبارت بودند از: 213800 پوند بيسکويت، 72000 پوند گوشت گاو نمک زده، 57000 پوند گوشت خوک نمک زده، 984 پوند پنير، 5600 پوند لوبيا و 10080 پوند نخودفرنگي. تسليحات ناوگان نيز قابل توجه و شامل اين موارد بود: پنجاه هشت توپ کولورين، هفت توپ فالکونت، سه توپ عظيم لومبارد، سه پاسامورو از بيبائو و 500 پوند باروت، گلوله سربي، گلوله توپ آهني و سنگي و 100 زره با حفاظ سينه و کلاه خود، شصت کمان متقاطع، 4300 تير، 120 کلاف سيم براي کمانها، پنجاه تفنگ قديمي، 200 سپر، 1140 پيکان، 120 زوبين، 1000 نيزه و 206 تبرزين. سرانجام در 20 سپتامبر 1519 پنج کشتي (ترينيداد، ويکتوريا، کونسپسيون، سن آنتونيو و سانتياگو) با 227 مرد حرکت کردند و سفري را آغاز کردند که طالع بينان آن را خوش يمن پيش بيني کرده بودند

شش روز پس از ترک بندر، يک کشتي کوچک پارويي با نامه اي به سمت ناوگان آمد. در نامه نوشته شده بود سه نفر از کاپيتانهاي ماژلان براي کشتن او توطئه کرده اند. اين کاپيتانها کارتاژنا از سن آنتونيو، کوسادا از کونسپسيون و مدوزا از ويکتوريا بودند. آن شب سه کاپيتان کوشيدند او را به جنگ تن به تن بکشند تا او را مجروح کنند ولي ماژلان از درگيري خودداري کرد. طي چندين هفته اول ناوگان در مسير جنوب با رهبري ترينيداد کشتي ماژلان حرکت کرد. آنها از جزاير دماغه ورده و سواحل سيرالئون گذشتند. روحيه خدمه در نتيجه تلاش مداوم سه کاپيتان اسپانيايي براي تضعيف اقتدار ماژلان خصومت آميز شده بود. کارتاژنا سردسته اين مجموعه متخاصم بود و به طرز خستگي ناپذيري ماژلان را به خاطر استراتژي دنبال کردن خط ساحلي آفريقا به جاي راندن به داخل اقيانوس مورد آزار قرار مي داد. او مخالفت خود را در برابر دستورات ماژلان با صداي بلند اعلام مي کرد. او متهم به شورش شد و پس از عزل شدن به انبار کشتي منتقل شد. ماژلان او را در حالي که از مسؤوليت خود برکنار کرده بود به شرط قول شرف آزاد کرد هرچند در حوزه اختيارات او بود که يک خائن را اعدام کند (سر بزند). دکوکا به عنوان کاپيتان جاي کارتاژنا را گرفت و براي مدتي رفتار بزرگوارانه ماژلان خدمه را به طور موقت تابع دستوراتش کرد

حوالي پايان اکتبر ناوگان به خط استوا نزديک شد و در مجموعه اي از طوفانهاي برقي گرفتار شد. پس از آن ايشان خود را در درياي سارگاسو اسير منطقه آرام استوايي يافتند. در اين حال ناوگان در حال تمام کردن آب و بروز نشانه هاي اسکروي بود. پس از آن که آنها سه هفته را در اين حالت گذراندند، جريان جنوبي استوا آنان را از سارگاسو خارج کرد و در آستانه بادهاي بازرگاني قرار داد. در اين جا يک باد خفيف شمالي مي وزيد و به آرامي کشتيها را حرکت مي داد. ماژلان توانست مسير خود را به سوي برزيل ادامه دهد. تا ماه دسامبر، پس از 8047 کيلومتر دريانوردي، ناوگان به سواحل برزيل در منطقه اي کمي جنوبي تر از دماغه روک رسيد. آنان به سمت جنوب ادامه دادند تا از آبهاي پرتغال دور بمانند و در 13 دسامبر در جايي که ريو دژانيرو خواهد شد لنگر انداختند
ساحل آمريکاي جنوبي

مردم بومي منطقه، گواراني ورود ماژلان را به عنوان پايان يک خشکسالي طولاني در منطقه تلقي کردند. بنابراين روابط دوستانه بود و اين تا حدي به خاطر ناخداي ترينيداد جان لوپز کارواليو بود که در سفر قبليش به برزيل کمي از زبان گوراني آموخته بود. کارواليو قادر بود درباره غذا، آب و زن لازم براي پر کردن مجدد منابع و روحيه کاهش يافته ناوگان مذاکره کند. ماژلان دستور داد کشتيها به طورت دوتايي به ساحل بيايند تا تعميرات انجام شود. در همين حال منابعي از يام، منهوت، خربزه و آناناس به داخل انبارهاي کشتيها بارگيري مي شد و گوشت خوک نمک زده شده در داخل بشکه هاي خالي شراب انبار مي شد. صبح کريسمس ناوگان با حرکت کرد و با باد و جريانهاي آبي موافق مي توانست روزي 160 کيلومتر به سمت جنوبي امتداد ساحلي آمريکاي جنوبي حرکت کند. ماژلان فکر مي کرد به زودي به تنگه اي که جان از ليسبون کشف کرده بود نزديک خواهد شد. در يازدهم ژانويه ناوگان به دماغه سانتا ماريا چنان که جان از ليسبون شرح داده بود نزديک شد و با يک جريان وسيع آبي که در امتداد جنوبي--جنوب غربي حرکت مي کرد مواجه شدند. ماژلان بع کاپيتانهايش دستور داد لنگر بيندازند و درباره آبهايي که به آنها نزديک مي شدند جلسه اي تشکيل دادند

سانتياگو تحت فرماندهي سرانو به اميد يافتن تنگه به سمت غرب فرستاده شد اما او متوجه شد اين گذرگاه آبي در واقع تنها دهانه يک رودخانه است که به سمت يک خليج که بوسيله سرزمينهاي کوهستاني محاصره شده است جريان مي يابد. ماژلان جلسه ديگري برگزار کرد که در آن کارگزارانش او را براي دور زدن و مسافرت به دور آفريقا و حرکت از مسير شناخته شده به سمت جزاير ادويه تحت فشار گذاشتند. خدمه معتقد بود قبل از اين که به هر مقصدي حرکت کنند، براي پناهگاه زمستاني بايد به ريو بازگردند اما ماژلان تصميم گرفت مسير را ادامه دهد. عليرغم جو بين مردان دريا که تمايل به شورش داشت ماژلان توانست نظرات خود را بر آنان تحميل کند و در اوايل فوريه ناوگان دهانه رودخانه اي که فلات را مي شکافت ترک کرد و به سمت دماغه شاخ حرکت کرد. آنان براي هشت هفته در امتداد ساحلي که ديگر متروکه و ويران شده بود و در برابر فعاليتهاي طوفاني گردبادها و درياها حفاظ ناچيزي ارائه مي کرد حرکت کردند. در طي اين حملات طوفاني ويکتوريا به گل نشست، دکل سانتياگو تخريب شد، سن آنتونيو دچار نشت آب شد و تخليه آب کار سنگين و مداومي طلب مي کرد و عليرغم همه اينها ترينيداد در حالي که ماژلان آن را هدايت مي کرد در ميان تپه هاي دريايي، تپه هاي شني و مناطق کم عمق که هيچ کدام قبلاً ثبت نشده بودند پيشروي ناوگان بود. کاپيتانهاي ماژلان سخنان اهانت آميز خود را درباره ماژلان ادامه مي دادند. تا هفته سوم مارس ماژلان براي متوقف کردن پيشرفت خود و گذراندن زمستان در پاتاگونيا، آخرين جايي که توقف کرده بودند تحت فشار گذاشته شد. هر روز طوفانهاي برف که اجازه ديدن اطراف را نمي داد جستجو براي يافتن يک لنگرگاه ايمن را دچار اختلال مي کرد تا اين که ناوگان به لنگرگاه محافظت شده سنت جوليان رسيد که در آنجا ماژلان با يک شورش مواجه شد
گزارش پيگافتا از شورش در سنت جوليان

در اول آوريل ماژلان همگي را براي تجمع در ساحل فراخواند اما کاپيتانها کارتاژنا، مندوزا و کوسادا حاضر نبودند و به زودي پس از آن شورش علني شد. رهبر گروه کارتاژنا بود. او در شب دوم آوريل سوار سنت آنتونيو (که کاپيتانش به ماژلان وفادار بود) شد و افراد کشتي را براي پذيرفتن رهبري خود تحت فشار گذاشت. و بدين ترتيب در صبح دوم آوريل کارتاژنا کنترل سه کشتي را داشت؛ سن آنتونيو، ويکتوريا و کونسپسيون و ماژلان تنها دو کشتي تحت فرمان داشت؛ ترينيداد و سنتياگو. با اين حال دريادار با يک حيله زيرکانه توانست ويکتوريا را در اختيار بگيرد و سپس سه کشتي خود را در دهانه لنگرگاه مستقر ساخت. طي شب سرنوشت به نفع او رقم خورد؛ سن آنتونيو لنگرش را کشيد و به آرامي به کشتي دريادار نزديک شد. کشتي با ضربه سختي تصرف شد و افراد حاضر در کشتي کساني بودند که به سرعت تبعيت خود را از ماژلان اعلام کردند. در نتيجه صبح روز بعد کارتاژنا گروه خود را بسيار کم شمار يافت و مجبور شد تسليم شود. شورشيان به سرعت مورد مجازات قرار گرفتند. مندوزا در زمان تصرف مجدد ويکتوريا به قتل رسيده بود، کارتاژنا و کشيش همراهش ابتدا به قول شرف آزاد شدند و وقتي دوباره دردسر درست کردند در جزيره اي متروک رها شدند و کوسادا اعدام شد. خدمه اي که نقش فعالي در اين قيام بازي کرده بودند محکوم به کار در زنجير شدند

کوسادا به خاطر نقشش در شورش سرش زده شد. پس از تمام شدن شورش ناموفق، خدمه شروع به ساختن حفاظ براي زمستان کردند. در زمان انتقال منابع مصرفي، ماژلان متوجه شد جاسوسان پرتغالي توانسته اند به ذخاير سفر را آسيب وارد کنند. آنان در سويل ليست اقلام را دستکاري کرده بودند و در نتيجه تنها نيمي از ذخاير واقعاً بارگيري شده بودند. اين يک ضربه تکاندهنده ديگر بود اما ماژلان به سرعت خدمه است را بر آن داشت تا از طريق ماهيگيري، شکار و تله گذاري منابع را جبران کنند. در طي اين مدت خدمه ناوگان برخوردهاي چندي با مردم بومي داشتند که آنها را غول مي ناميدند. مردم بومي يک سر و گردن بلندتر از اروپائيان بودند

روابط با مردم بومي در ژوئيه وقتي که ماژلان در صدد برآمد دو نفر از آنان را براي بردن به اروپا بدزدد خصمانه شد. در نتيجه ماژلان دستورداد سنتياگو به دنبال پناهگاه زمستاني جديدي بگردد. سنتياگو در طوفانهاي زمستاني درگير شد اما دهانه ورودي ريو سنتا کروز را قبل از اين که يک طوفان کشتي را ويران کند و خدمه را به ساحل بريزد کشف شد. دو نفر از خدمه داوطلب شدند با پاي پياده نزد ماژلان بروند و پس از يازده روز بازگشتند. ماژلان به سرعت حرکت کرد تا بازماندگان حادثه را جمع آوري کند و چنان از سنتا کروز خوشش آمد که تصميم گرفت پناهگاه زمستاني را به آنجا منتقل سازد و در همان زمان به جمع آوري محموله سنتياگو بپردازد. آمادگيهاي زمستاني عليرغم فشار خدمه و کارگزاران کشتي براي صرفنظر کردن ماژلان از جستجوي تنگه ادامه يافت. در 18 اکتبر کشتيها براي ادامه جستجوي خود حرکت کردند. در 21 اکتبر ناوگان دماغه اي ديد که نام آن را دماغه يازده هزار دوشيزه نهادند. اين جا يک طوفان سخت و ناگهاني درگرفت و سن آنتونيو و کونسپسيون ناپديد شدند و اين گونه تصور مي شد که تخريب و غرق شده اند. بعد از چندين روز تعمير ويکتوريا و ترينيداد از دماغه بلند صخره اي گذشتند که پشت آن دو کشتي ديگر گم شده بودند. در حالي که ترينيداد اين دماغه را دور مي زد خدمه اش يک تنگه آبي عميقي ديدند که به سمت غرب در ميان کوهستانهايي که آن را دربر گرفته بودند جريان داشت. مدت کوتاهي پس از آن سن آنتونيو و کونسپسيون پيدا شدند و اين براي دوستانشان که فکر مي کردند آنها را در طوفان از دست داده اند معجزه محسوب مي شد. ناوگان در واقع ال پاسو را کشف کرده بود و اين تنگه اي بود که قاره آمريکاي جنوبي را قطع مي کند. ناوگان به سمت غرب پيش رفت و ماژلان با استفاده از يک جريان عريض و باد پس از آن، توانست ناوگان خود را از تنگه بگذراند. سن آنتونيو وقتي براي گردش به حاشيه جنوبي يک جزيره بزرگ در داخل تنگه فرستاده شد گم شده بود. بسياري در ترديد بودند که خدمه شورش کرده اند و به سمت شرق رفته اند

ناوگان وارد يک ورودي کوچک شد که از آنجا ماژلان اقدام به جستجو در داخل يک آبراهه در حال باريک شدن کرد. پايان آبراهه به دريا مي رسيد اما آبهاي اين محل اتصال به دريا خطرناک بودند. در 26 نوامبر پس از اين که سه هفته براي يافتن سن آنتونيو وقت صرف شد (زيرا عمده توشه ناوگان را حمل مي کرد) سه کشتي باقي مانده به سمت غرب در امتداد آخرين بخش تنگه جلو رفتند و روز بعد وارد درياي آزاد شدند. وقتي کشتي ها به آبهاي آرامتري رسيدند ماژلان از پدر والدراما خواست تا در محلي که ماژلان آن را درياي جديد جنوب، مار پاسيفيکو ناميد، مراسم دعايي اجرا کند

چند هفته ابتدايي در اقيانوس آرام بدون حادثه بود. ناوگان در امتداد ساحل شيلي به سمت شمال رفت تا اين که با فشار جريان آرام پرو و وسترليز حرکت خود را ادامه داد. تا اواسط ماه ماژلان در حالي که به موازي سيزدهم مي رسيد مسير را به سمت غربي-شمال غربي تغيير داد به اميد اين که سواحل آسيا را ببيند. اين انتخابي نافرجام بود و کشتي ها هفته ها بدون ديدن هيچ خشکي پيش مي رفتند. منابع غذايي ته کشيده بودند و در فاصله شش هفته از تنگه ماژلان، مردانش شروع به مردن به خاطر اسکوروي کردند. تا اواسط ژانويه يک سوم افراد چنان ضعيف شده بودند که نمي توانستند راه بروند و جيره آب هرکس تنها يک جرعه در روز بود. سرانجام در 25 ژانويه خشکي ديده شد و ماژلان آن جزيره کوچک را سنت پاول (احتمالاً پوکا پوکا شمالي ترين جزيره تواموتوس) ناميد. ماژلان وقتي اين جزيره را در 28 ژانويه ترک مي کرد انتخاب نافرجام ديگري انجام داد و مسير خود را از مجمع الجزاير اقيانوس آرام به سمت شمال غربي-غربي در پيش گرفت. آنان راه خود را ادامه دادند و سفر بيشتر و بيشتر دشوار مي شد. تا 4 مارس ترينيداد هيچ غذايي نداشت، نوزده نفر مرده بودند، بيست نفر چنان ضعيف شده بودند که نمي توانستند بايستند و تنها کمتر از دوازده نفر قادر بودند کار انجام دهند. تا شامگاه 5 مارس وضعيت نوميدانه به نظر مي رسيد تا اين که خشکي ديده شد. آنان بر جزاير ماريانا فرود آمدند اما به سرعت با ناوگاني از قايقهاي محلي محاصره شدند. مردم بومي، چاموروها مسلح به ابزارهايي مانند چماق، نيزه و سپر بودند. جزيره نشينان با تيرکمانهاي متقاطع کشته شدند و چاموروها عقب نشيني کردند و ماژلان روستا را به توپ بست. سپس جشني برگزار شد و بقاياي روستا غارت شد. افراد شکمهاي خود را از آب پر مي کردند و هر چيز خوردني را جمع مي کردند: نارگيل، يام، جوجه، خوک، برنج و موز. آن شب چاموروها با صدها قايق بازگشتند اما طوفاني در حال شروع شدن بود و اروپاييها جزيره را ترک کردند. از آن به بعد کشتيها براي دو روز به حرکت خود ادامه دادند در حالي که در جزاير در امتداد مسير مي ايستادند تا منابع خود را تأمين کنند. ماژلان تصميم گرفت به جاي رفتن به جزاير ادويه که اسيران چامورويي گفته بودند تنها چند روز با کشتي تا آنجا فاصله دارد به سمت فيليپين برود
درگذشت ماژلان

در 16 مارس سامار شرقي ترين جزيره فيليپين ديده شد. افراد چند روز بعد را براي تجديد قوا پس از آن امتحان طولاني و سخت گذرانيدند. انواع مختلفي از ميوه ها جمع آوري مي شد که به طور قابل توجهي به بهبود بيماران اسکوروي کمک مي کرد. آنان جزيره را در 27 مارس ترک کردند و روز بعد يک قايق بزرگ که افرادي را سوار داشت ديده شد. هنري سياه، خدمتگزار تمامي عمر ماژلان به زبان مالايي به آنان سلام داد و به زبان مالايي از آنان جواب گرفت. اين مردم هدايايي از ظروف چيني همراه داشتند که تأييد مي کرد ماژلان در واقع پس از 550 روز پريشاني و آزمايش سرانجام موفق شده است کره زمين را دور بزند و به هدف خود برسد. در 2 آوريل مردان ماژلان با او ملاقات کردند و از او خواستند اکنون به سمت جزيار مولوکا حرکت کند اما ماژلان اصرار داشت در اين جزاير جلوتر برود. در بندر سربو او با راجا سربو روبرو شد که هم مشاوراني عرب و هم مشاوراني چيني داشت و بي شک از تهاجم اروپائيان به گوآ و مالاکا مطلع بود

روزها با تجارت و داد و ستد سنگين، تفريح و مسيحي کردن بوميان سپري مي شدند. ماژلان در انگيزه خود براي گسترش مسيحيت متعصب بود و وقتي راجاي سربو به او گفت که تعدادي از رؤسا در جزاير اطراف قبول نمي کنند مسيحي شوند، ماژلان تصميم گرفت ناوگان خود را بردارد و براي مجازات قدرتمندترين رئيس منطقه، کاليپولاپو حرکت کند. ماژلان شصت نفر را با خود برد اما به آنان حمله شد و از سوي مردم روستا مجبور به عقب نشيني شدند. خدمه کشتي اسپانيايي که ماژلان با خود در حمله همراه کرده بود اجازه دادند افراد براي يک ساعت برعليه سه هزار بومي بجنگند و سپس کارگزاران اسپانيايي با غنيمت شمردن فرصت در صدد برآمدند خود را از شر ماژلان خلاص کنند. ماژلان به زودي کشته شد و تنها آن زمان بود که مأموران اسپانيايي براي کمک به بازماندگان حمله اقدام کردند ولي با جسد ماژلان کاري نداشتند
پايان ناگوار

بدنبال مرگ ماژلان، دوارته باربوسا به عنوان فرمانده جديد برگزيده شد اما او و بيشترين مأمورين کشتيها در تله اي افتادند که هنري سياه کار گذاشته بود. او هنوز به ارباب متوفي خود وفادار بود. تمامي مأمورين به جز کارواليو و کونستابل اسپينوزا و سرانو و پدر والدراما مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند. کارواليو و اسپينوزا به کشتيها گريختند، سرانو و پدر والدراما اسير شدند. سرانو بوسيله اسيرکنندگانش به کشتي ها آورده شد تا براي خونبهايش چانه بزنند و او را آزاد کنند. اما کارواليو براي حفظ مقام خود به عنوان فرمانده از اين کار خودداري کرد زيرا سرانو نسبت به او مقام ارشد بود

ناوگان از سربو دور شد در حالي که سرانو را رها کرده بود. کارواليو با استفاده از زغال کونسپسيون و تمامي يادداشتهاي ماژلان را به آتش کشيد تا تمامي شواهد تاريخ شورشهايشان را از بين ببرد. حال تنها ويکتوريا و ترينيداد باقي مانده بودند تا نقشه هاي کارواليو را براي دزدي دريايي عملي کنند. تا ماه اکتبر کارواليو از سوي کونستابل اسپينوزا برکنار شد. اسپينوزا سرانجام ناوگان را پس از يک سفر 820 روزه در نوامبر 1521 به جزاير مولوکا برد. آنان سه ماه را در تيدور گذرانيدند و در اوائل 1522 آماده بازگشت به اسپانيا شدند. ترينيداد در هفته دوم فوريه به گل نشست. ويکتوريا و نيمي از مردان تحت فرماندهي دل کانو سفر خود را ادامه دادند. اسپينوزا و بقيه باقي ماندند تا بکوشند ترينيداد را آزاد کرده و دوباره شناور سازند. او و گروهش به زودي بوسيله پرتغاليها دستگير شده و به جرم دزدي دريايي در نتيجه رفتارهايي که در زمان فرماندهي کارواليو مرتکب شده بودند، حلق آويز شدند

دل کانو که يکي از شورشيان در سنت جوليان بود اکنون فرمانده شده بود و ويکتوريا را در اواخر مارس به سمت اقيانوس هند هدايت مي کرد. به زودي خدمه دوباره اسير چنگال اسکوروي شدند. آنان همچنين از نظر آب و جيره غذايي دچار کمبود بودند. ويکتوريا پس از مجموعه اي از طوفانها دوباره دکل خود را از دست داد. ترس از پرتغاليها مانع از آن شد که افراد در موزامبيک به ساحل بروند اما تا اواخر ماه مه ويکتوريا توانست از دماغه اميدواري بگذرد. تا 8 ژوئيه ديگر غذا و آب ويکتوريا تمام شده بود. تنها بيست و چهار نفر از شصت مردي که سفر را شروع کرده بودند باقي مانده بودند و دل کانو چاره اي نداشت جز اين که عازم جزاير دماغه ورده شود. او در آنجا شب به ساحل آمد و به مردانش گفت وانمود کنند در مسير امريکا دچار طوفان شده و از مسير خارج شده اند. ماهيگيراني که با آنان برخورد کردند با آنان همدلي کرده و با دادن برنج و در اختيار گذارن آب به آنان کمک کردند. بعد از اين که چندين محموله قايق بارگيري شد سربازان از قلعه مجاور وارد شدند و دل کانو مجبور شد آن عده از يارانش که در ساحل بودند را رها کند و با حفظ فاصله از جزاير مسير خود را ادامه دهد. در 4 سپتامبر آنان وارد خليج سن لوکار شدند. تنها هيجده نفر از گردش سه ساله و 14469 واحدي به دور دنيا از شرق به غرب باقي مانده بودند. در 8 سپتامبر آنان در نزديکي مول سويل لنگر انداختند. صبح روز بعد آنان به ساحل رفتند تا بر مقبره بانوي پيروزي حاضر شوند
اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

سه‌شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ سفرهاي امپرياليسم


دومين لشکرکشي به هند: پدرو آلوارز کابرال
در حالي که لشکرکشي واسکو داگاما به طور کامل از سوي شاه پرتغال تجهيز شده بود لشکرکشي دوم به هند به رهبري پدرو آلوارز کابرال (1464-1520) و کارگزار تحت امر او بارتولوميو دياز مجوز درجاتي از سرمايه گذاري شخصي داشت. اين تغيير در سياست در نتيجه عدم توفيق داگاما در بازگشت با هرگونه محموله ارزشمند تا بتواند هزينه هاي مربوط به سفر را جبران کند اتخاذ شده بود. برخلاف مردان داگاما، براي خدمه کابرال قبل از حرکت دستمزدي مقرر شده بود که قرار بود از بخشي از سود ادويه اي که در کلکته خريداري شده و با خود مي آورند تا در ليسبون فروخته شود پرداخت شود. علاوه بر اين گونه تقسيم سود، سرمايه گذاران خصوصي مجاز بودند در تأمين هزينه هاي لشکرکشي مشارکت کنند. شخصي که بزرگترين سهم را در اختيار داشت بانکدار فلورانسي بارتولوميو مارچيوني بود. به اين نکته مهم بايستي اشاره کرد که تجار فلورانس که در رقابت براي تجارت شرق از ونيز عقب افتاده بودند مشتاق سرمايه گذاري در طرحهاي دريانوردي پرتغال بودند. به طور خاص مارچيوني به سرمايه گذاري در سفرهاي اوليه هند ادامه داد و بعداً در سالهاي 1507 و 1514 مبالغ هنگفتي به شاه مانوئل وام داد تا در تجارت هند به کار گيرد

ناوگان کابرال در نهم مارس 1500 از ليسبون با سيزده کشتي و 1200 مرد عازم شد. اين ناوگان پس از جزاير دماغه ورده به طور مصممي مسير جنوب غربي را در پيش گرفت. در بيست و سوم مارس اولين کشتي ناوگان در ساحل برزيل لنگر انداخت و لنگرگاه پورتو سگورو ناميده شد. کابرال فکر مي کرد اين سرزمين جديد در سمت شرق خط تعيين کننده قلمرو اسپانيا که در سال 1493 مقرر شده بود قرار دارد. او که اين سرزمين را يک جزيره مي پنداشت آن را جزيره ورا کروز ناميد و با برپا کردن يک صليب و انجام مراسم مذهبي مالکيت آن را در اختيار گرفت. کابرال سفر خود را در سوم ماه مه ادامه داد و تا پايان آن ماه ناوگان به دماغه اميدواري نزديک شد. کشتيها در آنجا دچار طوفان شدند که طي آن چهار کشتي از جمله کشتي بارتولوميو مفقود شدند

با مفقود شدن نيمي از ناوگان، کابرال در 29 ژوئيه به کيلوا رسيد. او در آنحا نتوانست با حاکم به توافق برسد. در دوم اوت به مليندي رسيد که در آنجا استقبال دوستانه اي از او به انجام رسيد و ناخدايي براي رساندن او به هند در اختيارش قرار گرفت تا سيزدهم سپتامبر به کلکته وارد شود. اولين اقدام او به خشکي فرستادن مترجمانش بود ولي از جايي که اين مردان از طبقات پايين هندو بودند، زامورينهاي کلکته احساس کردند مورد توهين قرار گرفته اند و مذاکرات رو به افول گذاشت. بعد از ده هفته کابرال تنها موفق شد دو کشتي خود را از فلفل بارگيري کند. کابرال که خسته و نااميد شده بود يک کشتي عرب را تصرف کرد زيرا فکر مي کرد آنان با رفتار بهتري در کلکته پذيرفته مي شوند. اين اقدام باعث شد جمعيتي معترض تشکيلات تجاري پرتغالي را تخريب کرده و چهل نفر از آنها را بکشند. واکنش کابرال تخريب چندين کشتي خارجي و کشتن 600 نفر بود و سپس خود کلکته را مورد حملات توپخانه اي قرار داد. کابرال سپس به کوشين رفت که بزرگترين بندر رقيب کلکته بود و در آنجا توفيق بيشتري در داد و ستد به دست آورد. کابرال که از نزديک شدن ناوگاني با هشتاد کشتي از کلکته هراسان بود و درباره از دست دادن فصل دريانوردي نگران شده بود پس از يک مأموريت کوتاه تجاري در کانانور هند را ترک کرد. در حال گذشتن از موزامبيک کشتيهاي بيشتري از دست داد و در نهايت در بيست و سوم ژوئن 1501 با تنها پنج بازمانده به ليسبون بازگشت. سفر کابرال به خاطر محموله فلفل از لحاظ مالي موفقيت آميز بود اما از زواياي ديگر از تعارض آينده بين حاکمان پرتغال و هند خبر مي داد. کابرال توانست شاه مانوئل را متقاعد کند که ناکاميهاي سفرش بايستي به عنوان توهين به مقام شاه پرتغال تلقي شود. صحنه براي سومين سفر دريايي به هند چيده شد

سومين لشکرکشي به هند:واسکو داگاما باز مي گردد

شاه مانوئل فرمان سومين سفر به هند را به واسکو داگاما داد. مأموريت او نابودي قدرت مصريان در اقيانوس هند بود تا بدين وسيله انحصار تجارت شرق در اختيار پرتغاليها قرار بگيرد. از پانزده کشتي که در ناوگان وجود داشت پنج تا براي گشت زني در سواحل عربي و ممانعت از ورود کشتيها به اقيانوس هند از طريق درياي سرخ کنار گذاشته شدند. پنج کشتي ديگر در عرض يک ماه از ليسبون به عنوان نيروهاي تقويتي براي داگاما فرستاده خواهند شد. اولين حادثه اين لشکرکشي نظامي حمله به يک کشتي تجاري بود. 250 مرد و تعداد زيادي کودک و زن بر کشتي سوار بودند. پرتغاليها به سرعت وارد کشتي شدند، محموله آن را تخليه کردند و سپس آن را به آتش کشيدند. خدمه و مسافران مي کوشيدند آتش را خاموش کنند ولي دوباره پرتغاليها آن را برمي افروختند. بعد از هشت روز به توپ بستن کشتي در نهايت يکي از خدمه خيانت کرد. او در عوض محفوظ ماندن جان خود يک آتش سرتاسري برپا کرد که همه افراد سوار برکشتي جز معدودي کودک را کشت

داگاما پس از اين درگيري موفقيت آميز مسير کلکته را در پيش گرفت اما در آنجا امتيازات اختصاصي تجاري مورد درخواست او رد شد. داگاما خشمگين شد، هشتصد ماهيگير را قتل عام کرد وقبل زا اين که شهر را به مقصد کوشين ترک کند براي دو روز آن را به توپ بست. اما شاه کوشين که رقيب کلکته بود هيچ تمايلي نسبت به پرتغاليها نشان نداد. داگاما با بي اعتنايي نسبت به شاه قبل از اين که عازم کانانور شود يک تشکيلات تجاري با استحکامات دفاعي ساخت و يک دسته نظامي را براي دفاع از بندر باقي گذاشت. مدت کوتاهي پس از ترک داگاما، فرمانده دسته کوشين را به قصد حمله به ساحل عربي ترک کرد. نيروهاي کلکته به زودي کوشين را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. اگر به خاطر ورود به موقع شش کشتي پرتغالي نبود کوشين ويران شده بود. پس از اين که پرتغاليها منطقه را ترک کردند جنگ بين دو شهر تا ورود اولين نايب السلطنه فرانسيسکو داليدا ادامه يافت. مسؤوليت نايب السلطنه اين بود که کاپيتانهاي ناوگانهاي سالانه را از دنبال کردن هوسها و آرزوهاي خود برحذر دارد زيرا چنين اقداماتي جوي منفي در بين مردم منطقه بوجود مي آورد

نايب السلطنه فرانسيسکو داليدا

فرانسيسکو داليدا به اين علت انتخاب شده بود که يک نجيب زاده با تجربه قابل توجه نظامي بود. او در سفر خود يک قلعه در کيلوا ساخت و مومباسا را ضميمه کرد. او در کوشين يک قلعه ديگر ساخت تا به عنوان مقر خود مورد استفاده قرار دهد. هدف او برقراري مجدد تجارت صلح آميز با انجام توافقات تجاري با حاکمان مختلف امتداد ساحل مالابار بود. مأموريت او به خاطر تداوم مخاصمت حاکم کلکته و اقدامات ناعادلانه کاپيتانهاي پرتغالي مورد کارشکني قرار مي گرفت. به خاطر اقدامات نامناسب کاپيتانهاي کشتيها حتي کوشين نيز به طور موقت بر عليه پرتغاليها موضع گرفت. از شمال تهديدي هشدارآميزتر نزديک مي شد. يک ناوگان جنگي مصري بوسيله آخرين حاکم مملوک مصر که نسبت به کنترل خود بر تجارت شرق احساس خطر کرده بود فرستاده شده بود. مصريها از سوي مسلمانان گوجرات مورد تقويت قوا قرار گرفتند و با يکديگر پرتغاليها را شکست داده، فرماندهشان را که پسر نايب السلطنه فرانسسکو داليدا بود به قتل رساندند

نايب السلطنه آفونسو دالبوکرک

شاه مانوئل نيروهاي تقويتي نظامي خود را به فرماندهي آفونسو دالبوکرک گسيل کرد. آفونسو نجيب زاده بود، با خاندان سلطنتي ارتباط خوني داشت و از نوادگان دريادار اعظم پرتغال بود. او هنگام برنامه ريزي براي سفر اول به هند مورد اعتماد شاه يوائو دوم بود و سربازي کهنه کار در جنگهاي عليه مسلمانان در شمال آفريقا به شمار مي رفت. تجربيات او با مسلمانان شمال آفريقا نفرتي از ايشان در وي بوجود آورده بود که آن را با خود به هند برد. شاه مانوئل دو هدف براي آلبوکرک مقرر کرده بود: اول اين که او قرار شد اردويي نظامي برعليه بنادر مسلمانان از درياي سرخ تا خليج فارس به انجام برساند، دوم اين که پس از سه سال عنوان نايب السلطنه را در اختيار مي گرفت. به او شش کشتي از چهارده کشتي داده شد که تحت فرماندهي تريستان داکونيا بودند. داکونيا اصرار داشت ساحل ماداگاسکار را بگردد و در جنگ شخصي شاه ماليندي با شهر رقيب آنگوجه درگير شد. با سه نفر از بهترين ناخدايان ماليندي، ناوگان به سوکوترا حمله کرد. آلبوکرک پادگاني در جزيره مستقر ساخت و سپس به سمت مسقط راه خود را ادامه داد و در آنجا همه را کشت و شهر را به آتش کشيد

آلبوکرک به سمت هرمز که در محل ورودي خليج فارس، تحت حاکميت شاه ايران قرار داشت راه خود را ادامه داد. شاه که درباره نزديک شدن پرتغاليها مطلع بود برعليه حمله قريب الوقوع يک ناوگان دفاعي تدارک ديده بود اما آلبوکرک ناوگان شاه را ويران ساخت. روزها درگيري مسلحانه در نهايت منجر به تسليم مدافعان نسبت به شاه پرتغال شد. آلبوکرک با مشکلات بسياري مواجه بود: کاپيتانها شاکي بودند که سهم منصفانه اي از خراج هرمز دريافت نکرده اند، ايرانيان چاههاي آب را با اجساد مردگان آلوده کرده بودند، و نيروهاي تقويتي نايب السلطنه نرسيده بودند. آلبوکرک مجبور شد برنامه هاي خود را براي تهاجم نهايي به هرمز رها کند و به سمت درياي سرخ حرکت کند. او وقتي به کوشين رسيد دريافت نايب السلطنه آلميدا علاقه اي به تبعيت از مقام فرماندهي او ندارد. اين بن بست با ورود يک ناوگان عظيم تحت فرماندهي فرنائو دکوتينيو که از خويشاوندان آلبوکرک بود شکست. آلميدا براي در اختيار نهادن مقام فرماندهي به آلبوکرک تحت فشار قرار گرفت. آلميدا به سمت شمال رفت تا کانانور را آزاد کند سپس دابول را مورد غارت قرار داد و ناوگان دشمن را از ديو پس راند. او در سفر بازگشت به ليسبون در جنگي غيرضروري در ساحل جنوبي آفريقا به دست مردم بومي به قتل رسيد

در طي شش سال بعد (1509-1515) آلبوکرک به عنوان يگانه قدرت امپراطوري پرتغال در شرق به رسميت شناخته شد. انگيزه هاي غالب آلبوکرک مانند همتايان اسپانياييش در آمريکا، کشورگشايي و غلبه نظامي بود. برخلاف اسپانياييها او با حريفان قدرتمندي مواجه شده بود که تواناييها و فناوريهاي نظاميشان به ندرت ناکاراتر از پرتغاليها بود. استراتژي آلبوکرک اين بود که تهديدهاي شمال را دفع کند و در حالي که نيروهايش مراکز تجارت ادويه را تصرف مي کنند، حريفان خود را با يکديگر درگير نمايد

گوآ (بمبئي امروزي) که تنها پس از کلکته مرکز تجاري دوم محسوب مي شد مورد بررسي آلبوکرک قرار گرفت. اين شهر به عنوان جنوبي ترين پايگاه قدرت مسلمانان تهديدي دائمي براي تشکيلات ساحلي مالابار بود و اين دليلي کافي براي حمله مارس 1510 بود. نيروهاي او از جانب جمعيت هندو با مقاومت اندکي روبرو شدند زيرا حکومت مسلمانان ستمگر بود. حاکم پادشاهي مسلمان بيجاپور، يوسف عادل شاه با اين تهاجم به سرزمينهاي خود واکنش نشان داد و نيروي بزرگي براي پس گرفتن شهر گسيل کرد. پس از سه ماه جنگ سخت آلبوکرک مجبور شد عقب نشيني کند. او منتظر شد تا ناوگان سالانه با نيروي تقويتي از راه برسد. اما در عوض با فرمانده آن ناوگان دچار تعارض شد. او مي خواست راه خود را به سمت ثروتهاي مالاکا ادامه دهد و علاقه اي به صرف وقت و منابع براي جنگ دوم با گوآ نداشت. آلبوکرک نقشه هاي خود را به تعويق انداخت اما در نهايت با متحدان هندي خود به شهر يورش برد. با تصرف شهر آلبوکرک در صدد انتقامجويي برآمد و تمامي مردان زنان و کودکان مسلمان را قتل عام کرد. دشمنان او در ليسبون با ادعاي اين که تصرف گوآ اتلاف منابع بوده و حفاظت از آن برعليه سپاهيان يوسف عادل شاه پرهزينه است کوشيدند او را از اعتبار ساقط کنند. با اين حال شاه مانوئل با آلبوکرک موافق بود و معتقد بود پرتغال به يک پايگاه دائمي در ساحل نيازمند است و گوآ از جايي که موقعيت خوبي براي دفاع داشته و لنگرگاه بزرگ و محافظت شده اي دارد انتخاب کاملي بوده است. نمايش تهاجم بيرحمانه آلبوکرک در گوآ حاکمان نواحي همسايه گوآ را که اکنون براي مذاکرات درباره صلح با پرتغال متمايل شده بودند، به تعجب واداشت

حال توجه آلبوکرک به مالاکا در فاصله اي دور دست معطوف شد. او تمامي منابع در دسترس را براي حمله ماه مه 1511 جمع آوري کرد. او با 1400 مرد، هيجده کشتي و ششصد پياده نظام جاوه اي مالاکا را در هم نورديد و شهر را در اختيار گرفت. آلبوکرک دولتي پرتغالي تشکيل داد که روابطي حسنه با کشورهاي همسايه اي که خود دشمنان مسلمانان بودند در پيش گرفت. او همچنين سه کشتي براي جستجوي جزاير ملوکا که به عنوان جزاير ادويه شناخته مي شدند فرستاد. آلبوکرک به زودي به گوآ بازگشت تا شاهد محاصره قلعه خود باشد. آلبوکرک موقعيت را در دست گرفت و محاصره کنندگان را به تسليم واداشت. آلبوکرک پس از يک تاخت و تاز کوتاه و نسبتاً بدون حادثه در درياي سرخ، دوازده ماه بعد را به تحکيم موقعيت پرتغال در هند پرداخت. او برنامه تهاجم ديگري برعليه هرمز را مرتب کرد و سرانجام موفق شد شهر را در اختيار بگيرد و قلعه اي را که سالها قبل مجبور شده بود ترک کند با افراد نظامي خود پر کند. اين لحظه اوج برنامه او بود اما به زودي بايستي به وسيله يکي از تلخ ترين دشمنانش، لوپو سوآرس دالبرگاريا به عنوان نايب السلطنه جايگزين مي شد. آفونسو دالبوکرک در سفر به گوآ درگذشت

پرتغال در سال 1515 با استقرار يک قلعه در هرمز در خليج فارس به طور اساسي تجارت در خليج فارس را در اختيار گرفت. آنان گلوگاههاي درياي سرخ را کنترل کرده و در نتيجه تجارت ادويه را در انحصار خود گرفتند

هرچند تحرکات پرتغاليها تجارت ونيز را براي چند دهه کوتاه از رشد باز داشت اما اين انسداد هيچ وقت کاملاً مؤثر نبود. تا سال 1569 ونيز بسياري از امور تجاري سابق خود را به دست آورده بود و حتي شروع به گسترش کرد و اين موضوع اهميت اساسي گلوگاههاي استراتژيک را ترسيم مي کند. پرتغاليها در بازي بدون برنده درگير شده بودند. اگر آنها قادر نمي بودند تمامي منطقه را کنترل کنند انسداد دريايي آنان غيرمؤثر مي بود و تجارت درياي سرخ بدون اين که پرتغاليها تأثير مهمي در تجارت اعمال کرده باشند ادامه مي يافت. در اين مورد خاص از جايي که پرتغاليها نتوانستند عدن را که در محل ورودي درياي سرخ واقع شده است بگيرند آنها هيچ وقت نتوانستند تجارت دريايي منطقه را به طور کامل تنظيم و کنترل کنند. بازرگانان ونيزي تنها دغدغه پرتغاليها نبودند. هرچند پرتغاليها هم ساحل غربي هند و هم تنگه مالاکا را مورد گشت زني قرار مي دادند، اما کشتيرانان مسلمان هنوز از طريق تنگه هاي سوندا به آتجه در شمال سوماترا، از جزاير مولوکا ادويه مي آوردند تا به طور مستقيم به درياي سرخ و از آنجا به اسکندريه ببرند و بدين ترتيب تمامي استحکامات پرتغالي را دور بزنند

تماسهاي ابتدايي با چين و ژاپن

تقريباً در همان زماني که پرتغاليها در تلاش براي اعمال کنترل بر درياي سرخ بودند دريانوردان پرتغالي در حال بررسي امکان الحاق چين به داراييهاي دريايي خود بودند. زمزمه هاي ثروت وافر چين که به گوش اروپائيان رسيده بود چنان بود که به زودي سفرهاي ارزيابي ابتدايي از سالهاي 1508 آغاز شدند. در واقع وقتي بندر مالاکا تصرف شد، عوايد حاصله با فاصله بسياري از بلندپروازانه ترين انتظارات بازرگانان اروپايي فراتر رفت. سود 2000% کالاهايي که به دست مي آمدند براي تحريک اکتشافات بيشتر پرتغاليها در داخل سرزمينهاي آن منطقه کفايت مي کرد

در سال 1516 نايب السلطنه مالاکا مي خواست سهمي در تجارت چين به دست آورد و براي آن دست به اقدامي رسمي زد. او تومه پيرس را که يک بازرگان پرتغالي باتجربه و موفق بود بر آن داشت تا مدموريتي تجاري به مقصد کانتون به انجام برساند. کانتون بندري بود که تمامي امپراطوري چين تمامي کالاهاي تجارتي خود را در مقاديري عظيم از داخل سرزمين و نيز از دريا در آن تخليه مي کند. به طور اوليه هر دو گروه به طور مساوي نسبت به يکديگر مغرورآميز برخورد مي کردند. چيني ها معتقد بودند پرتغاليها اهميت و ارزش چنداني ندارند و مي گفتند آنان نمي دانند چگونه در خشکي بجنگند، آنان مانند ماهي هستند که اگر آنها را از دريا بيرون بيندازند به سرعت مي ميرند

امپراطور زماني که پيرس به نانکينگ رسيد او را به حضور نپذيرفت. تنشها بين پرتغاليها و چينيها ادامه يافت و اين تاحدي ناشي از اين جانبداري اروپامدار بود که چيني ها ضعيف بوده و به سادگي شکست مي خورند. چينيها البته بسيار از آن چه که ضعيف خوانده شود فاصله داشتند. ناوگانهاي آنان پرتغاليهاي باقي مانده در کانتون را پاکسازي کردند. پيرس در سال 1524 در زندان درگذشت

عليرغم دشمنيهاي اوليه، تجارت بين چينيها و پرتغاليها براساس يک مبناي غيررسمي و نفوذ آرام به زيرساخت اقتصادي چين آغاز شد. اين موضوع ادامه يافت تا اين که دولت چين در سال 1530 منع کلي خود را نسبت به بازرگانان خارجي لغو کرد. تا سال 1555 ارجاعات به يک تشکيلات سکونتي پرتغالي در ماکائو در گزارشات آغاز مي شود. ماکائو تبديل به بخش مهمي از تجارت ابريشم، نقره، طلا و ظروف چيني بين گائو، چين و ژاپن شد

ژاپن به طور کاملاً تصادفي در سال 1542 وقتي که عده اي از بازرگانان طي يک طوفان سخت درياي چين از مسير خارج شدند پيدا شد. آنان بعد از پانزده روز به جزاير ژاپني رسيده بودند. آنان به خوبي از سوي ژاپنيها که در تعمير کشتيهاشان به آنها کمک کردند مورد استقبال قرار گرفتند و در نهايت بازرگانان با ايمني به مالاکا بازگشتند. در همان سال جامعه مسيح يا جسويت بنيان گذاري شد. يکي از بنيانگذران اين جامعه سنت فرانسيس خاوير بود که در سال 1549 يک مأموريت به ژاپن را هدايت مي کند. در طي اين زمان ژاپن در حال تجربه يک دوره بي نظمي شهري در نتيجه فساد دولت مرکزي بود. امپراطور قدرتي پوشالي بود و قدرت واقعي در اختيار رؤساي نظامي بود. آنان خود در نتيجه کشتار يکديگر قادر به اداره امور نبودند و نمي توانستند فرماندهان جنگجوي محلي يا منازعات بين صومعه هاي مختلف را که اعضاي آنها براي تأمين منابع مکرراً به شهرها حمله مي کردند کنترل کنند

خاوير خود را در ژاپن در موقعيتي کاملاً ناپايدار يافت و سه سال ملالت بار را گذراند. او به اميد موفقيت بيشتر در مناطقي ديگر توجه خود را به چين معطوف کرد: در برابر ژاپن چين قرار دارد، يک امپراطوري عظيم که از آرامشي عميق بهره مند است و چنان که بازرگانان پرتغالي به ما گفته اند در رعايت عدالت و برابري بر تمامي حکومتهاي مسيحي برتري دارد. اميدوارم در طي امسال 1552 به آنجا بروم و حتي خود را به امپراطور برسانم. چين چنان امپراطوري است که اگر بذر انجيل در آن کاشته شود به وفور و وسعت در آن گسترده مي شود. خاوير در اواخر دسامبر وارد شانگ چوان شد تا در حالي که منتظر بود به کانتون برده شود از يک تب بميرد. کار مأموريت جامعه مسيح در چين برعهده جانشينانش از جمله ماتيو ريکو قرار مي گيرد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ مسير دريايي به هند و تجارت درياي سرخ

واسکو داگاما در امتداد ساحل شرقي آفريقا به راه خود ادامه داد او به دنبال ناخدايي بود که بتواند کشتيهايش را به سمت هند هدايت کند. اما داگاما صبورترين و بخشنده ترين دريانورد پرتغالي نبود و تعجيل و خلق خشنش کار را مشکلتر کرده بود. يک اتفاق کوچک در موزامبيک داگاما را برانگيخت تا شهر را هدف توپهاي خود قرار دهد. تنها در کيلوا بود که يک ناخداي مناسب يافت شد. ابن مجيد برجسته ترين دريانورد آسيايي زمان خود بود که کاپيتان پرتغالي او را نگه داشت. تحت هدايت حرفه اي مجيد کشتيهاي پرتغالي به سرعت به هند غربي رسيدند. داگاما در يادداشتهايش مي نويسد روز جمعه هيجدهم ماه مه در حالي که بيست و سه روز بود که هيچ خشکي نديده بوديم کوهستاني رفيع را ديديم و اين در حالي بود که همراه با بادهايي حرکت مي کرديم که ممکن نبود کمتر از 600 واحد طي کرده باشيم. خشکي وقتي اولين بار که ديده شد در فاصله هشت واحدي قرار داشت و عمق بستر زير کشتي پيشرو چهل و پنج فاتوم بود. يادداشتهاي داگاما گزارش مي کنند پس از اين که در نهايت ملوانان پرتغال در کلکته پياده شدند با عباراتي مانند لعنت بر شما، چه چيزي شما را اينجا آورده است مورد استقبال قرار گرفتند. وقتي از داگاما پرسيده شد به دنبال چه چيزي اين همه راه از خانه آمده است جواب داد در جستجوي مسيحيان و ادويه آمده است

با اين حال اين شرقي نبود که کاپيتان اروپايي انتظار داشت با آن روبرو شود. او به جاي يافتن يک کشور واحد ثروتمند حکومتهاي بي شماري همراه با شبکه تجاري پيچيده و گسترده اي يافت. شايد تعجب آورتر اين بود که در بندرهاي اقيانوس هند که براي پرتغاليها حدود يک قرن طول کشيده بود تا آن را از طريق دريا بيابند، داگاما بازرگاناني يافت که قرنها بود از طريق ونيزيها شمشهاي فلز و طلاي اروپايي را براي هنديها داد و ستد مي کردند و ادويه وارد مي کردند. علاوه بر کالاهاي اروپايي داگاما همچنين در بازار کالاهايي از شمال آفريقا و مالايا، و طلا و عاج از شرق آفريقا ديد. فاصله هايي که اين بازارها را پوشش مي دادند داگاما را مبهوت ساخته بود

به عنوان مثالي از اين که اين مسيرهاي تجاري چقدر گسترده بودند تنها کافي است نگاهي به تجارت در اقيانوس هند بيندازيم. در اين منطقه بادهاي موسمي غالب مسير تجارت را مشخص مي کنند. بين نوامبر و آوريل بادهاي موسمي از شمال شرقي و از مه تا اکتبر اين بادها از جنوب غربي مي وزند. در جنوب مالاي جايي که بادهاي شمال شرقي اقيانوس هند به بادهاي جنوب غربي درياي چين مي رسند مالاکا به عنوان ثروتمندترين نقطه دنيا ظهور کرده بود. پرتغاليها در مالاکا دريافتند که همه امور شهر بوسيله بازرگانان و مردان دريا هدايت مي شود. اين بازرگانان از دوردست ترين نقاط جهان شناخته شده، تونس و چين جمع شده بودند که با خود ابريشمهاي چيني، منسوجات هندي، ادويه شرق هند و کالاهاي اروپايي را که از طريق قاهره و عدن مي رسيدند مي آوردند. بازرگانان مسيحي و بسيار بيشتر از آنها هندو بودند که در يک محيط مسالمت آميز همگي به کار خود ادامه مي دادند و پرتغاليها به زودي دريافتند بيشتر مردان دريا و بازرگانان در اقيانوس هند و ماوراي آن مسلمانان هستند و به اين ترتيب براي داگاما که موقعي که از او پرسيده شد چه چيزي او را از چنان فاصله دوري به آنجا کشيده است پاسخ داد مسيحيان و ادويه چنين توسعه اي ممنوع بود

در هند داگاما همان مشکلاتي را داشت که وقتي کشتيهايش در بنادر اقيانوس هند بودند. تلاش پرتغاليها که کالاهاي مناسبي براي تجارت نداشتند براي ورود به تجارت پرسود منطقه ناموفق بود. علاوه بر اين تکبر و بي اعتنايي به آداب محلي از سوي پرتغاليها به زودي حسن نيت اوليه راجاهاي هندي را فرسود. به عنوان مثال پرتغاليها به نحو ناشايسته اي در مقبره هاي هندو آداب عبادت را به جا مي آوردند و داگاما برخي از ساکنان محلي را براي استفاده به عنوان مترجم در سفرهاي بعدي مي دزديد و اينها در مجموع باعث مي شد جمعيت محلي با آنان مخالفت و خصومت پيش بگيرند. شايد مهمتر از اين بازرگانان محلي که درباره رفتار پرتغاليها در آفريقا اطلاع داشتند و چنين رفتاري را در کشور خودشان هم مي ديدند چون علاقه اي نداشتند زندگي و شادابي شان نابود شود از تجارت با اروپاييها سر باز مي زدند

تقريباً نصف ناوگاني که داگاما با آن دو سال قبل ليسبون را ترک کرده بود براي سفر بازگشت به خانه باقي مانده بود. با دستاورد داگاما که تقريباً 300 روز را در دريا گذرانده بود به عنوان يک شاهکار تحمل و مهارت دريايي در قياس با مهارتهاي خام دريايي پرتغاليها رفتار شد. اما بايستي به خاطر داشت که راه دريايي به هند تنها با هدايت حرفه اي ابن مجيد يافت شده بود و او بود که مي دانست چگونه به درستي از سيستم بادهاي اقيانوس هند استفاده کند

داگاما به خاطر خدماتش هداياي بسياري دريافت کرد هرچند او نه چنان که قرار بود هم پيماني يافته بود و نه هيچ امتياز بازرگاني خاصي در منطقه براي پرتغال به دست نياورده بود. البته کاپيتان پرتغالي در زماني که در کلکته بود يک مسلمان تونسي و يک يهودي اسپانيايي را به خدمت گرفت و از طريق آنان درباره برخي از پيچيدگيهاي اقتصاد آسيا و اين که چگونه براي تأمين علاقه منديهاي پرتغالي بايستي دستکاري شود چيزهايي آموخت. شاه مانوئل اول با تجهيز به اين اطلاعات مهم تصميم گرفت در اقيانوس آرام انحصار تجارت ادويه را بوسيله جنگ بيرحمانه آتش و شمشير به دست گيرد

تجارت دريايي

پس از اين که داگاما در سال 1498 به هند رسيد شاه پرتغال براي تأمين امنيت مسير دريايي اقدام کرد و داگاما را فرستاد تا اين کار را به انجام برساند. داگاما در طي سفر خود با مخالفت سرسختانه مسلمانان با تلاشهاي پرتغاليها براي وارد شدن به تجارت اقيانوس هند مواجه شدند و در نتيجه کاپيتان پرتغالي به اين باور رسيد که راه خود را به سوي بازار بايد با زور باز کند. خوش اقبالي پرتغاليها اين بود که امپراطوريهاي مصر ايران و ويجاياناگر اگر هم کشتي داشتند کشتيهاي خود را مسلح نکرده بودند. کشتيهاي مالاي که به طور اوليه به نام لانچارا شناخته مي شدند کوچک بوده و يک دکل داشتند و با دو پارويي که در عقب کشتي قرار داشت دور مي زدند. بسياري از بازرگانان مسلمان، کشتيهاي بزرگ اقيانوس پيما داشتند که بوسيله کشتيهاي کوچکتر ساحلي همراهي مي شدند اما حتي اين کشتيها براي حمل توپخانه (تسليحات پرتابه اي) مناسب نبودند و از آهن در ساختن بدنه آنها استفاده نشده بود. به اين ترتيب کشتيهاي بازرگانان نسبت به کشتيهاي پرتغالي بسيار حساستر بودند و اين به معناي آن بود که پرتغاليها مي توانستند کنترل اقيانوس هند را با سهولت نسبي به دست آورند

قبل از ظهور پرتغاليها، اداره تجارت دريايي در اقيانوس هند با صلح و ارامش به انجام مي رسيد. در طي قرون يک رابطه متقابل و سودمند بين بازرگانان مسلمان و تجار هندو بوجود آمده بود و پرتغاليها کالا و خدمات اندکي براي ورود و تغيير در اين شبکه استقرار يافته مي توانستند ارائه دهند. علاوه بر اين پرتغاليها باور داشتند تجار ونيزي تجارت کالاهاي اروپايي را در اتحصار خود در آورده اند و مانع آنان در دسترسي به بازارهاي پرسود اقيانوس هند مي شوند. پرتغاليها به سرعت حدس زدند آنها تنها زماني مي توانند اين وضعيت را تغيير دهند که از نيرويي سبعانه استفاده کنند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ مسیر دریایی به هند و واسکو داگاما

پس از مرگ شاهزاده هنري در سال 1460 رداي حمايت از اکتشاف بر شانه هاي يک شاه جديد، شاه جان دوم افتاد. شاه جان دوم از درآمدهاي ناشي از سفرهاي تجاري راضي نبود و مصمم بود يک امپراطوري مسيحي در غرب آفريقا بوجود آورد. در سال 1481 او ديوگو دازامبوجا را مسؤول بوجود آوردن اولين سکونتگاه دائمي در آفريقا کرد. براي مشخص کردن تغييرات فلسفي در سفرهاي پرتغال از مأموريتهاي تجاري به سکونت دائمي، مقرر شد مجموعه اي از ستونهاي گرانيت در سفرهاي بعدي حمل شود. بر روي هر ستون نشان سلطنتي شاه جان دوم و يک صليب مشهود بود. وقتي دريانوردان به يک منطقه که قبلاً در نقشه ها مخص نشده بود مي رسيدند آنان ستون را در ساحل قرار مي دادند و آن زمين را به نام مسيحيت و پرتغال تصاحب مي کردند. تا سال 1487 دريانوردان پرتغالي ستونهاي سنگي را تا مناطق جنوبي مانند دماغه صليب مستقر کرده بودند

دو کاپيتان مختلف تحت فرماندهي ديوگو بودند، بارتولوميو دياز و کريستوفر کلومبوس که به زودي در محدوده حقوق خود دچار بدنامي شدند. بارتولوميو دياز (1457-1500) بايستي کار مکتشفين سابق پرتغالي را ادامه مي داد و پيشرفت در بازشناسي سواحل آفريقا را پيش مي برد اما افتخار چرخش به دور دماغه اميدواري به او رسيد. دياز در سال 1487 از تاگوس حرکت کرد و در جنوب به ساحل رفت و ستوني سنگي را در دماغه اي که در حال حاضر به نام نقطه دياز شناخته مي شود قرار داد. وقتي سفر ادامه يافت باد موافق تبديل به يک طوفان شد. طوفان براي سيزده روز از سمت شمال ادامه يافت و کشتيهاي پرتغالي را تا فاصله زيادي از دماغه اميدواري رد کرد و آنها را به آتلانتيک جنوبي جايي که هيچ اروپايي قبل از آنان آنجا نبوده است برد. با فروکش کردن طوفان دياز به سمت شرق و شمال پيچيد تا اين که در خليج موسل دوباره خشکي را يافت در حالي که از اين که گوشه جنوبي آفريقا را رد کرده است اطلاع نداشت. دياز با عبور از خليج آلگو به سفر خود ادامه داد. در اين نقطه بود که خط ساحلي از شرق به شمال شرقي تغيير يافت و مشخص شد که جنوبي ترين نقطه قاره پشت سر گذاشته شده است. اين يک منطقه ثبت نشده براي ملوانان اروپايي بود و دياز به جاي اين که خود را در معرض خطر قطعي شورش خدمه قرار دهد، تسليم خواسته هاي آنان شد و مسير برگشت به اروپا را مورد ثبت قرار داد. وقتي آنان دماغه جنوبي را دوباره رد کردند دياز آن نقطه را دماغه اميدواري ناميد. نام اميدواري براي نشان دادن خوش بيني نسبت به هدف کلي که يافتن مسير دريايي به آسيا بود انتخاب شده بود. دياز در حالي به خانه بازگشت که فاصله قابل توجه 11000 کيلومتر را به سمت جنوب مسافرت کرده بود

اگر بتوان گفت بارتولوميو دياز دروازه هاي مسير دريايي به هند را يافته بود، وظيفه گشودن آن برعهده دريانورد ديگري بود. در اين ميان جنگهاي پي در پي با کاستيل و اسپانيا ( جنگ اخير تحت تأثير رقابتهاي پرتغال و اسپانيا براي تقسيم غنيمتهاي دنياي جديد در شمال آمريکا شدت گرفت) اکتشاف بيشتر را دچار تأخير کرد. علاوه بر اين کمبود سرمايه آينده دريانوردي را بوسيله پرتغاليها در خطر انداخته بود. تنها درگذشت شاه جان دوم در سال 1495 و جانشيني شاه مانوئل اول (1495-1521) جستجوي پرتغاليها را براي يافتن مسير دريايي به هند از سر گرفت

در اوائل تابستان 1497 واسکو داگاما (1469-1524) در مونتو اونوو به حضور شاه مانوئل اول رسيد و در آنجا کاپيتان سوگند وفاداري نسبت به شاه پرتغال ياد کرد و يک بيرق ابريشمي که علامت صليب رسته مسيح را بر خود داشت دريافت کرد. داگاما براي مأموريت فتح سرزمينهاي جديد گماشته نشد بلکه مأمور بود پادشاهيهاي مسيحي در شرق بيابد و دسترسي پرتغال به بازارهاي بزرگ آسيا را تضمين و تأمين کند

داگاما از ليسبون اعزام شد و سپس در جزاير دماغه ورده لنگر گرفت. از جايي که داماگا با الگوي بادهاي آتلانتيک آشنا بود او کشتيهاي خود را در يک مسير جنوبي--جنوب شرقي پيش برد تا سپس يک مسير عريض به سمت غرب در پيش بگيرد تا به جريانها و بادهايي که براي رسيدن به دماغه اميدواري (يا چيزي که خود فکر مي کرد) نياز داشت برسد. متأسفانه داگاما محاسبات اشتباهي انجام داده بود و پس از 6000 کيلومتر مسافرت در عرض نود و سه روز که در تمامي مسير خارج از ديدرس خشکي بود کشتيهايش تقريباً به دماغه اميدواري نزديک شده بودند. اين فاصله بسيار زياد که داگاما پيموده بود سه برابر بيشتر از فاصله اي بود که کريستوفر کلومبوس در اولين سفر خود به هيسپانيولا در سال 1492 طي کرده بود. مشکلات بسياري در طي اين سفر وجود داشتند: پيشرفت داگاما در امتداد ساحل جنوب شرقي آفريقا به طرز ملال آوري کند بود و برخوردهايي که با جمعيتهاي بومي انجام شده بود مشخص کرده بود که مسيحي کردنشان آنچنان که مورد اميدواري بوده است ساده نخواهد بود. با يان حال در نهايت کاپيتان پرتغالي به نوک اقيانوس هند رسيد. پرتغاليها سرانجام در آستانه بازارهاي آسيايي قرار گرفتند که سالهاي بسياري براي يافتن آنها جستجو کرده بودند. به اين ترتيب چنان که يک مورخ کي ام پانيکر اشاره مي کند دوران تاريخ آسياي واسکو داگاما آغاز شد. اين دوران دوره اي از تاريخ است که ملتهاي اروپايي به تنهايي درياها را در اختيار داشتند تا اين که ژاپن و ايالات متحده به عنوان قدرتهاي دريانوردي بزرگ در پايان قرن نوزدهم ظهور کردند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است