و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۶

تاريخ اصلاحات 3

زوينگلي؛ 1518-1525

شهرهاي سوييس بستر کاملاً مناسبي براي جنبش نوين اصلاحات بودند. آنها مستقل و آزاد از پيوندهاي فئودال بودند و بوسيله شوراهايي اداره مي شدند که در آنها بازرگانان صنوف مختلف اغلب نفوذ بيشتري داشتند. بزرگترين شهر زوريخ بود که از سال 1518 يک واعظ قدرتمند به نام هولدريش زوينگلي در کليساي اعظم آن حضور داشت

اولين حرکت آشکار زوينگلي برعليه باورهاي متصلب کاتوليک خوردن غذاي گوشتي در دوره روزه چهل روزه در سال 1522 بود که معمولاً به عنوان آغاز اصلاحات مذهبي سوييس تلقي مي شود. زوينگلي تنها اندکي از مخالفتهايي را که در برابر لوتر در آلمان مطرح شدند تجربه کرد و شهر زوريخ را قانع نمود تا جريان اصلاحات مذهبي پروتستان را بپذيرد. اما او همچون لوتر در ويتنبرگ به زودي با اصلاحگراني که از خودش تندروتر بودند رو در رو شد

آناباپتيستها؛ 1525

زوريخ در حالي که در جريان پذيرش منطق پروتستان زوينگلي بود، اولين شهري بود که اصلاحگران تندرو در ارتباط با مراسم اصلي مذهب مسيحيت، غسل تعميد بر منطق اصرار ورزيدند. غسل تعميد يکي از تنها دو مراسم مقدسي بود که لوتر و زوينگلي آنها را حفظ کردند. آيين مقدس ديگر عشاي رباني بود. اگر هر مسيحي در ايمان اصلاحي جديد بايد به طور شخصي مسؤول ارتباط خود با خدا باشد چگونه يک شيرخوار را مي توان غسل تعميد داد؟ در متون مقدس تنها يک نمونه از غسل تعميد فردي بالغ آمده است و آن غسل خود حضرت عيسي مسيح است. در سالهاي ابتدايي ديانت مسيحي اغلب مسيحيان گروندگان جديدي بودند که در بزرگسالي ايمان آورده بودند و غسل تعميد داده شده بودند. مباحثات درباره غسل تعميد بزرگسالان بخشي از ناآراميهاي ويتنبرگ در دوره غيبت لوتر در سال 1521 بود. اکنون در سال 1525 در زوريخ، کونراد گربل که يکي از پيروان جوان زوينگلي بود دست به يک اقدام تکان دهنده زد. او جورج بلوروک که پيش از اين يک کشيش کاتوليک بود را غسل تعميد داد. اين عمل بخشي از يک برنامه وسيعتر بود که گربل از تعاليم متون مقدس اخذ کرده بود. مجموعه باورهاي او متشکل از اصولي از قبيل يک کليساي آزاد براي مؤمنان که به طور کامل از دولت جدا باشد، رد سوگند ياد کردن و رد هرگونه جنگ و درگيري بود. اين دو عقيده اخير که از آن پس براي همه فرقه هاي تندرو در اين سنت فکري اهميت بسياري يافت مأخوذ از موعظه مسيح بر کوه در انجيل متي بود

اقدام گربل در غسل تعميد چالشي مستقيم براي پيشواي پيشين او، زوينگلي بود که ارتباط نزديکي با دولت و امر سياسي داشت. در واقع اکثريت تضمين شده حاميان زوينگلي در شوراي شهر حضور داشتند. غسل تعميد مجدد خود مي توانست به عنوان نوعي توهين محسوب شود. غسل تعميد مجدد اعتبار آيين مقدس و غسل تعميد اصلي را که در دوران شيرخوارگي جورج بلوروک انجام شده بود رد مي کند

واکنش شوراي زوريخ تحت هدايت زوينگلي سريع و تندروانه بود. هرکس در مراسمي از اين نوع شرکت کند محکوم به مرگ با خفگي در آب خواهد بود؛ آنها اگر آب مي خواهند بايد به ايشان داده شود. و اين آغاز يک امتحان سخت و طولاني براي آناباپتيستهايي بود که تحت آزار و پيگرد قرار گرفتند. هيچ فرقه مذهبي ديگر چنين نسبت بزرگي از شهدا نداشته است. آناباپتيستها زوريخ را ترک کردند و براي مدتي در موراويا بهشت خود را يافتند. در آنجا يک اشرافي اهل مدارا از به کار گرفتن آناباپتيستها به عنوان کارگراني هوشمند و سخت کوش براي املاک خود خوشوقت شده بود. بروز اختلافات فرقه اي در داخل اين فرقه جديد (روندي تجزيه کننده که تندروها از پيشينيان تندروي خود به ارث مي برند) به زودي اين مهلت زماني کوتاه را به پايان رساند. اما جذابيت الهيات شجاعانه و منطقي آناباپتيست باعث شد تا ديگر گروههاي مشابه در جنوب آلمان و در امتداد راين ظهور کنند. يک يا دو فرقه از اين ميان دچار پريشاني قيامت گرايانه شدند و رو به زوال نهادند. پادشاهي هزار ساله در مونستر که در سال 1534 استقرار يافت و در سال 1535 به سختي در هم شکست يک نمونه کامل است

بيشتر جوامع آناباپتيست از اين بابت که عميقاً متعهد به مسؤوليتهاي شخصي بودند و خود را براساس وجودان خود بر تمامي انواع اقتدار تحميل مي کردند از زمانه خود جلوتر بودند. رنجهاي آنان صداي مردم هر روزه از زن و مرد مي باشد که با اندوهي شگفت به گوش مي رسد. وارثان مستقيم اين گروههاي آناباپتيست در فرقه هايي همچون منونيت که اکنون به طور عمده در آمريکا و کانادا زندگي مي کنند به بقاي خود ادامه دادند. اما انديشه رد هرگونه جنگ و درگيري و صداي خاموش وجدان دروني همچنين جوامع مسيحي ديگري همچون کواکرها را تغذيه کرده است

اصلاحات سوييس؛ 1525-1531

زوريخ هرچند درباره برنامه تندورانه آناباپتيستها اهل مدارا نبود اما همين شهر بود که اولين بار الگوي يک کليساي کاملاً اصلاح شده در آن استقرار يافت. موضوع اصلي که زوينگلي درباره آن با جزئيات بسيار بيشتر از لوتر برخورد کرد ماهيت عشاي رباني بود. تا سال 1525 زوينگلي به جاي برگزاري اين مراسم در جمعيتهاي بزرگ (که محتوي شباهتهايي با يک مراسم قرباني کردن بود) آن را به صورت يک مراسم ساده در مهراب و با افرادي که به دور يک ميز مي نشستند انجام مي داد. در مراسم زوينگلي نان و شراب به افراد شرکت کننده داده مي شد که نشانه اي از گوشت و خون مسيح بود. لوتر در اين باره ديدگاهي سنتي تر داشت. اين دو مرد در ماربرگ در سال 1529 به سختي درگير مجادله شدند اما نتوانستند به توافق برسند

از اين بابت اصلاحات سوييس از لحاظ دروني از گونه لوتري (يا بعداً گونه آنجليکان) متفاوت است. اين تفاوت همچنين در مورد تصاوير مقدس وجود دارد. تنها در نمونه اصلاحات سوييسي بود که مجسمه ها و نقاشيها در بسياري از کليساهاي اروپا در قرن شانزدهم نابود شدند. استقلال هرکدام از ايلتهاي سوييس به زوريخ اين امکان را داد تا هرچه سريعتر برنامه اصلاحات خود را اعمال نمايد. اما همين آزادي سياسي حرکت هماهنگ در زمينه اصلاحات را براي مجموعه اتحاديه سياسي سوييس ناممکن کرده بود. به زودي مشخص شد که ايالتهاي روستايي نسبت به رم متعهد باقي مي مانند در حالي که باسل، برن و شافهوزن جانب زوريخ را گرفتند

پاپ و امپراطور (کلمنت هفتم و چارلز پنجم) در اين اختلاف، شانسي براي متوقف کردن حرکت اصلاحي سوييس ديدند. آنان ايالتهاي روستايي را تحريک کردند تا در سال 1529 به عنوان يک اتحاديه مسيحي به يکديگر بپيوندند. در همان سال تخاصمات بين ايالتهاي کاتوليک و پروتستان آشکار شد و دوباره در سال 1531 رخ نمود. در درگيريهاي اين سال زوينگلي خود به ميدان جنگ شتافت و در کاپل در يک پيروزي مقتدرانه جبهه کاتوليک جان خود را از دست داد

اين فاجعه اهميت زوريخ را در اصلاحات سوييس به پايان رساند. اما اصلاحات زوينگلي در طي دهه هاي بعد در شهر ژنو که پيوندهاي نزديکي با اتحاديه سوييس داشت توسعه يافت. در اين شهر کالوين موعظه هاي خود را در سال 1536 آغاز کرد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: