و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۶

خاطرات پزشكي 1

بيشتر بيماراني که زمستون هشتاد و چهار تو بخش مسمومين بيمارستان امام رضاي مشهد بستري مي کرديم کساني بودند که بعد از اقدامات عمومي اوليه اي مثل شستشوي معده و خوراندن شارکول و در مدت يکي دو ساعتي که در اورژانس تحت نظر گرفته مي شدند وضعيت هوشياري قابل قبولي به دست نمي آوردند. بيشتر اين افراد بعد از يک شب بستري و تحت نظر در بخش، صبح روز بعد بدون مشکل خاصي قابل ترخيص بودند. اغلب اين افراد در مشهد کساني بودند که ترياک بيش از حد مصرف کرده بودند يا داروهاي اعصابي که در خونه در دسترس داشته اند بيشتر از حد معمول خورده بودند. در کنار اين طور بيماران، مريضهاي ديگه اي هم بودند که مشکلات نامعمولتر و جديتري داشتند مثل مسموميت با سموم ارگانوفسفره يا مسموميت طول کشيده با گاز مونوکسيدکربن. بخش مسمومين بيمارستان امام رضا براي بستري بيماران مرد يک اتاق بزرگ حدوداً سي متري با يازده تخت و براي بستري زنان اتاق ديگه اي با نه تخت داشت. بعضي بيماران مسمومين به خاطر اثرات سمي داروها ضمن اين که هوشياري کاملي ندارند و جايي بين خواب و بيداري سير مي کنند، ممکنه دچار بي قراري و توهم هم باشند. از جمله کارهاي معمولي که در بخش مسمومين براي اين که اين بيماران خودشونو از روي تخت نيندازند يا در حالت ناهوشياري مشکل ديگه اي بوجود نياورند انجام مي شه بستن اين بيماران به تخت با استفاده از يک ملافه است. زماني به طور تجربي در اين گونه بستن بيماران تبحري به دست آورده بودم. يادمه يک بار به يک نفر از کمک بهيارهاي بخش که با روش غلطي بيماري رو بسته بود، روش بهتر اين کار رو نشون دادم. ايشون ملافه رو از روي سينه بيمار گذرونده بود و در دو طرف تخت محکم کرده بود. من با اين استدلال که فشار وارد آوردن روي سينه بيمار هرچند کم باشه ممکنه مشکلي براي تنفس ايجاد کنه اين روش رو پيشنهاد کردم که اول قسمت مياني ملافه رو از زير سر بيمار رد کنيم و بعد از دو طرف انتهاهاي ملافه رو از روي شونه هاش بگذرونيم و بعد از زير بغل دو انتهاي ملافه رو بکشيم و به قسمت بالاي تخت بيمار محکم کنيم. ضمن اين که دستهاي بيمار هم بوسيله دو گاز پانسمان از مچ به نحوي که آزادي حرکت زيادي به وجود نياره به دو طرف تخت بسته مي شه. بيماران در حالت نيمه هوشياري اگر گره هاي بندهايي که اونها رو بسته در دسترسشون باشه، بازشون مي کنند. در اين روش ضمن اين که هرچقدر هم سفت بسته بشه روي قفسه سينه و گردن فشار وارد نمي کنه، گره ملافه از دسترس بيمار دور مي مونه و به خوبي حرکات بالاتنه رو هم محدود کنه. بيماران نيمه هوشيار معمولاً سعي مي کنند با حرکات تکراري بالاتنه و با چرخوندن خودشون به طرفين ملافه رو بتدريج شل کنند و در نهايت بازش کنند

يک شب در بخشي با اين اوصاف انترن کشيک بودم. اون شب تو اتاق مردان تعداد بيماران زياد بود و سه چهار تا تخت خالي بيشتر نداشتيم. تا جايي که يادم مياد بيشتر بيمارانمون شبيه تصويري که از معتادين در ذهن داريم، مردان جوان و ميانسالي از طبقات اجتماعي اقتصادي پايين جامعه بودند و ظاهرشون نشون مي داد در زندگي عادي خودشون هم چندان آدمهاي بهنجاري نبوده اند. سر شب اين بيماران نيمه هوشيار و بيقرار بستري، بخش رو با سروصداهاشون رو سرشون گذاشته بودند. يک نفر آه و ناله مي کرد، يکي نعره مي زد، يکي ديگه هم معلوم نبود به چه کسي و به چه دليل با حالت فرياد، زبان به الفاظ و ناسزاهاي رکيک و حيرت انگيزي گشوده بود. ديگري از گوشه ديگه اتاق در همون حال ناهوشياري به نظر مي رسيد به گفته ها و نعره هاي ديگري واکنش نشون مي داد و جوابش رو مي داد. دوست ندارم الفاظ و جملاتي رو که خطاب به همديگه استفاده مي کردند اينجا ذکر کنم ولي شايد با همين توصيفي که آوردم بتونيد حدس بزنيد فحاشي و فريادهاي بيماران نيمه هوشيار و خوابي که روي تخت بيمارستان دراز کشيده اند و با بيقراري به اين سو و اون سو خودشونو حرکت مي دهند چه فضايي بوجود مياره. بعضي بيماران هوشيارتر، همراهان بيماران و کادر خدمات و پرستاري بخش از فحشهاي آبدار و الفاظ غليظ و شديدي که اين دسته از بيماران نثار جون همديگه مي کردند خنده شون گرفته بود. من هم براي سر زدن به بيماران تازه بستري، وقتي قصد ورود به اتاق رو داشتم بايد چند لحظه تمرکز مي کردم تا موقع حضور در اتاق با شنيدن چنين الفاظي با چنان لحني کنترل عاطفي خودم رو از دست ندم و خنده ام نگيره؛ مبادا در برابر بيماران و همراهانشون شأن حرفه اي و وقار و متانتي که از پزشکي با روپوش سفيد انتظار دارند خدشه دار نشه. در همين گيرودار بود که اوضاع اون اتاق برام معنايي استعاري هم پيدا کرد. بيماران نيمه هوشيار اتاق مردان بخش مسمومين و رفتارشون مي تونست سمبلي از خود ما و رفتارهامون باشند. ما البته در روشي پوشيده تر و ملاحظه کارانه تر، مثل همين بيماران نيمه هوشيار بدون اين که واقعاً معناي کارهاي خودمونو بفهميم و بدون اين که مطمئن باشيم کجا هستيم و چه مي کنيم همديگه رو در زندگي عادي روزانه آزار مي ديم و در فضايي که از هر طرف آلوده و زشت و خجالت آوره به رفتارهاي همديگه واکنش نشون مي ديم. در چنين ملغمه اي دست و پا مي زنيم و زندگيمونو با آزار ديدن و آزار دادن برگزار مي کنيم

هیچ نظری موجود نیست: