و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ شيوه جنگ اروپايي

شايد ساده ترين راه براي نشان دادن اين گرايش توجه به اين نکته است که اروپائيان قلعه يا پايگاههاي ثابت ديگري مي ساختند تا از آن به عنوان نقطه دفاعي که همچنين مي توانستند از آن تهاجم نظامي خود را آغاز کنند استفاده کنند. در آفريقا اين به آن معني بود که اروپائيان مجبور بودند در ارتباط نزديک با قلعه هاي خود در مجاورت ساحل فعاليت کنند. نه تنها سرزمينهاي داخلي آفريقا بوسيله ارتشهايي محافظت مي شد که نسبت به نيروهاي اروپايي همسان بودند يا از برتري برخوردار بودند بلکه سپاهيان اروپايي همچنين دفاع زيستي در برابر مالاريا، تب زرد و ساير بيماريها نداشتند. تا زمان توليد انبوه گنه گنه، که برعليه مالاريا مقاومت ايجاد مي کرد و اختراع اسلحه خودکار، عمق آفريقا براي ارتشهاي اروپايي منطقه اي ممنوع باقي ماند

روش جنگ محاصره اي از سوي بسياري از مناطقي که با اروپاييها روبرو مي شدند در دوره سفرهاي اکتشافي ناشناخته بود. از جايي که جمعيتهاي محلي به طور اوليه به انگيزه به دست آوردن نيروي کار يا غنيمت جنگي از طرف شکست خورده، اقدام به جنگ مي کردند و براي اشغال سرزميني يا در اختيار گرفتن نقاط استراتژيک عمل نمي کردند باور بر اين بود که بهترين دفاع در برابر يک حمله يا تسليم فوري يا عقب نشيني موقت است. به عنوان نمونه آخرين حاکم مسلمان شهر بندري مالاکا چندان درباره ورود ناوگان کوچک پرتغالي در سال 1511 نگران نبود. بعد از کمي مقاومت اوليه در برابر تهاجم پرتغاليها، حاکم مسلمان به اين گمان که پرتغاليها قصد غارت شهر را دارند و سپس منطقه را ترک خواهند کرد، از شهر عقب نشيني کرد و تنها به اندازه يک مسافرت يک روزه از ساحل فاصله گرفت. اما پرتغاليها در شهر باقي ماندند و با سنگهايي که از تپه مقدسي که اجداد سلطان مسلمان در آنجا دفن بودند مي آوردند، قلعه اي به نام فاموزا بر خرابه هاي مسجد بزرگ شهر ساختند. پس از کامل شدن قلعه، ديوارهايي که بخش پرتغالي مالاکا را در برگرفته بودند دو کيلومتر امتداد داشتند و در برابر ده محاصره مختلف دوام آوردند

در طي اين دوره اوليه جهان گشايي اروپاييان، تنها يک شهر قابل مقايسه با مالاکا وجود داشت که با تشکيلات دفاعي کامل محافظت مي شد و آن مانيل در فيليپين بود. پيش از ورود اسپانياييها در دهه 1560، مسلماناني از بورنئو و مولوکا با خود هنر قلعه سازي را به جزاير فيليپين آوردند. با اين حال اين قلعه سازي ويژه از جنس چوب انجام شده بود که نمي توانست در برابر توپخانه و حمله اسپانياييها مقاومت کند. معدودي از حاکمان محلي با تبعيت از شيوه اروپايي براي بقاي خود در قرن شانزدهم اقدام به ساختن ديوارهاي آجري يا سنگي کردند. عليرغم اين تلاشها براي استفاده از معماري نظامي اروپايي در تشکيلات دفاعي مانيل، اين شهر بوسيله نيروهاي اسپانيايي اشغال شد و کليد تجارت راه دور شرق آسيا در اختيار اروپائيان قرار گرفت. مانيل يک بندر پرمنفعت براي مسير تجاري اقيانوس اطلس با آمريکاي شمالي بود و از طريق مالاکا و باتاويا با تجارت هند متصل مي شد. اين هر سه نقطه تا سال 1942 در اختيار اروپائيان ( نه هميشه يک کشور واحد) باقي ماند

چنين مي توان نتيجه گرفت که جمعيتهاي بومي آفريقا، امريکا و فيليپين به طور عمده به اين دليل استقلال خود را از دست دادند که اروپائيان از مزيت فناوري و تاکتيک نظامي غربي برخوردار بودند. در بخشهاي قبلي بر روي استحکامات دفاعي تأکيد نشد زيرا اينها در صورت وجود تنها از جنس چوب بودند و مانعي در برابر قدرت آتش اروپائيان محسوب نمي شدند. اين مطلب را نمي توان درباره مردم شرق آسيا تکرار کرد. اروپائيان طي دوران اوليه جهان گشايي خود، در اين منطقه در خليج محدود ماندند زيرا مردم شرق آسيا تا حدود زيادي همان روشهاي اروپائيان را استفاده مي کردند. اسلحه هاي گرم، قلعه ها، ارتشهاي بزرگ و دائمي و کشتيهاي جنگي بخشي از سنت نظامي چين، کره و ژاپن بود. در واقع توپخانه برنزي و آهنين پيش از آن که اين فناوري در قرن چهاردهم به سمت غرب گسترش يابد و در اختيار اروپائيان قرار گيرد، به طور کامل در چين توسعه يافته بود. با کاهش گرفتن برخوردها بين دو طرف درگيري، تسليحات آتشين در دو منطقه مسير تحول متفاوتي در پيش گرفت. تا قرن شانزدهم اسلحه هاي آهنين و برنزي که در غرب توليد مي شد نسبت به نمونه هاي شرقي خود قدرتمندتر و با قابليت تحرک بيشتري بودند اما تسليحات اروپايي زماني که طي دهه 1520 به منطقه آورده شدند به دقت مورد مطالعه و کپي برداري قرار گرفتند

تفاوتهاي موجود بين فناوري نظامي اروپا و آسيا شايد بهتر از هر چيزي با مثال زير تصوير شود. ارتشهاي اروپايي معتقد بودند آنچه که کارايي اسلحه گرم را محدود مي کند مدت زماني است که لازم است سرباز اسلحه خود آماده شليک کند. از سوي ديگر ژاپنيها معتقد بودند اين که سرباز در هدفگيري خود دقيق عمل کند اهميت بيشتري دارد. به اين ترتيب در حالي که اروپائيها در صدد بودند زمان مسلح کردن دوباره اسلحه را کاهش دهند، نظامنامه هاي ژاپني از اواسط قرن شانزدهم به بعد بيشتر بر بهبود مهارتهايي که دقت تيراندازي را مي افزود تأکيد داشتند. زماني که اين هدف برآورده شد سپس توجه معطوف به افزايش دامنه آتش نفر شد و جاگيريها و آرايشهاي کارآمدتر تهاجمي (از قبيل جلو کشيدن تفنگداراني که در دسته هاي مشخص اقدام به آتش مي کردند) توسعه يافتند. يک ژنرال ژاپني، اودا نبوناگا در دهه 1560 اولين بار روش آتش همزمان دسته هاي تفنگداران را آزمود و اين بيست سال قبل از آن بود که موريس از ناسائو و ارتش جمهوري هلند اين روش را مورد استفاده قرار دهد و هفتاد سال قبل از آن بود که اين روش به رفتاري استاندارد در ارتشهاي اروپايي تبديل شود

تسليحات سنگينتر اروپايي از قبيل توپخانه هاي دژکوب موجب بروز تغييراتي در استحکامات دفاعي ژاپني شد. قبل از استفاده از توپخانه سنگين، براي يک قلعه مهمتر اين بود که ديوارهاي بلندي داشته باشد تا مانع از دسترسي مهاجم شود. توپهاي بزرگتري که مورد استفاده اروپائيان قرار گرفتند به اين معني بود که ديوارهاي بلند ديگر به اندازه ديوارهايي که مي توانستند در برابر بمباران مداوم دوام بياورند اهميت نداشتند. در نتيجه فشاري که از سوي فناوري اروپايي اعمال شد، به زودي نوع جديدي از استحکامات دفاعي در ژاپن ظهور کردند که از توده هاي مستحکم صخره و خاک بوجود آمده بودند. اشکال ابتدايي اين تشکيلات دفاعي بين سالهاي 1576 و 1579در کنار درياچه بيوا در آزوچي ساخته شد. قله تپه ها و سنگهاي ستبر براي ساختن تشکيلات مستحکمي که يک قلعه هفت طبقه را در بر مي گرفت با يکديگر ترکيب يافتند

هرچند ژاپنيها خود را آماده کرده بودند تا ابداعات غربي را به خدمت بگيرند و با شرايط محلي خود سازگار کنند اما چين در دوران اوليه مدرن خود براي بقا نيازي به مطالعه و اخذ فناوري غربي نداشت. چين باروت را خيلي پيش از اين در قرن نهم اختراع کرده بود (در حالي که باروت اولين بار در سال 1267 در اروپا ساخته شد) و آن را در طي قرون بهبود و ارتقا داده بود. در طي سالهاي انتهايي قرن سيزدهم چينيها توپ جنگي را اختراع کردند که در آن از باروت براي پرتاب کردن پرتابه هايي از درون بشکه هاي فلزي استفاده مي کردند. در نتيجه اين دانش، استحکامات دفاعي عظيم آنان براي مقاومت در برابر بمباران توپخانه اي و نيز نقب زني آمادگي داشت. چينيها قلعه يا استحکامات دفاعي اختصاصي نمي ساختند بلکه آنها تمامي شهرهاي خود را با ديوارهاي عظيم سنگي در حصار مي گرفتند. اين ديوارها در بعضي نقاط پانزده متر ضخامت داشتند. اين ديوارها نه تنها در قرن شانزدهم در برابر بمباران مقاومت مي کردند بلکه تا قرن نوزدهم نيز اين قابليت خود را حفظ کرده بودند. نتيجه نهايي وجود چنين استحکامات دفاعي در شرق آسيا به اين معني بود که تسليحات دژکوب هيچ کارکرد مفيدي نداشتند

اهميت دارد يادآوري شود که روش آغاز جنگ اروپائيان در سرزمينهاي آن سوي دريا به طور کامل متفاوت از روش جنگي بود که در داخل اروپا استفاده مي شد. به طور عمده جنگها در اروپا به طور طبيعي با انگيزه هايي محدود انجام مي شد و با تصرف بخشهاي کوچکي از سرزمين يا داراييهاي طرف شکست خورده به پايان مي رسيد. جنگهايي که در دوردست آغاز مي شد از منظر شيوه نگرش و اهداف نهايي کاملاً متفاوت بودند. چنان که جفري پارکر اشاره کرده است هدف در سرزمينهايي که با سياحان اروپايي روبرو مي شدند، نابودي هميشگي دستگاههاي سياسي بومي، به انقياد کشيدن جمعيت دشمن و فتح و استخراج منابع دشمن بود. عامل محدود کننده جنگهايي که در خارج از اروپا در مي گرفت براساس اهداف اروپائيان شکل نمي گرفت بلکه وابسته بود به تعداد افراد و مقدار منابعي که براي پيشبرد جنگ هزينه شده بود. با اين حال استفاده از کشتي به نيروهاي اسپانيايي اجازه داد تا نقاط دسترسي خود را در امريکا مورد گزينش قرار دهند و نيروهاي تقويتي و منابع ضروري مورد نياز در جنگها را به راحتي جابجا کنند. در واقع سربازان و منابع نسبتاً اندکي نياز بود تا در چيزي که فرماندهان اروپايي آن را جنگهاي کوچک قرن شانزدهم مي خواندند پيروزي حاصل شود. دقت کنيد که کورتس در هنگام مواجهه و شکست آزتکها حدود 500 سرباز و پيزارو امپراطوري اينکا را با کمتر از 200 سرباز شکست داد. تمامي امپراطوري دريايي پرتغال از ژاپن تا آفريقاي جنوبي بوسيله تعدادي کمتر از ده هزار اروپايي اداره و مورد دفاع قرار مي گرفت. با اين حال در مورد اينکاها و آزتکها اصطلاح جنگهاي کوچک به طور کامل موضوع استفاده اسپانياييها از اختلافات محلي و شيوع بيماريهاي اروپايي که جمعيتهاي محلي را به زوال کشيد ناديده مي گيرد

اروپائيها با استفاده از فناوري پيشرفته نظامي خود در کشتيهاي خود برتري داشتند. با اين حال در خشکي گاه مزيت فناوري رويهم رفته کم مي شد يا از بين مي رفت. اسلحه گرم در شرايط محيطي که منجر به نم کشيدن باروت مي شد غيرقابل استفاده بود. تفاوتهاي فلسفي نيز به عنوان عاملي در خسته کردن ارتشهاي اروپايي که در خارج از اروپا مي جنگيدند نقش ايفا مي کرد. ارتشهاي اروپايي که آموخته بودند با جمع آوري نيرو به يک هدف مشخص حمله کنند در فقدان هدف ثابت دچار خستگي مي شدند. بدون وجود شهر يا قلعه اي که حريف را به يک جنگ ثابت وادار کند، اردوهاي نظامي در امريکا غالباً اروپائيان را وادار مي کرد براي سرکوب دشمنان خود به روش جنگ نامنظم روي آورند. نتيجه اين وضع يک اردوي نظامي طولاني و خسته کننده بود که از درگيريهايي کوچک تشکيل شده بود که يا بدون برنده مشخصي به پايان مي رسيد يا پيروزي محدودي براي اروپائيان پيش مي آورد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است
زیرنویس: درباره نقش مسلمانان در تاريخ باروت اين نوشته از آرشيو بازگشت به آينده در دسترس است

هیچ نظری موجود نیست: