و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۴

مونت پلیه و جنوب فرانسه 2

بداهه گويي در شعرسرايي که از تصويرسازيهاي ادبي قبايل صحراي عربستان منشعب شده بود و براي نسلها شعف و لذت شهرهاي بزرگ اسپانياي مسلمان را تشکيل مي داد در اين بخش از فرانسه نيز جذابترين بروز و بالاترين تکامل خود را بدست آورد. تأثيري که تروبادور و تروور، شاعران دوره گرد طي سفرهاي پيگيرشان بر لهجه هاي ايالتي گذاشتند ناشي از استفاده از ساخته هاي کلامي آنان بود به علاوه گسترش وسيع اين ساختها بيش از هر چيزي زبان فرانسه را شکل داده و کامل مي کرد؛ درست همانطور که اين اتفاق در ايتاليا رخ داد. بسياري از آثار معماري جنوب اروپا به خصوص ساختمانهايي که به عبادت مذهبي اختصاص يافته اند شواهد اشتباه ناپذيري از ريشه ها و مباني اسلامي خود را ارائه مي کنند. اينها با پيشبرد کار ساختن عمارتهاي باشکوه و تأثيرگذار، خاطره هنرها را جاودان ساختند. از هزار راه مختلف اين فرزانگي و پيشرفت با حضور نمونه هايي از مهارت و تعاليم مسلمانان در ايالتهاي جنوب فرانسه تسريع مي شد. اين تأثير اجتماعي هم بود: "زن که تا کنون برده اي در نظر گرفته مي شد که محکوم بلهوسي آمرانه و مسؤوليت ناپذير يک رئيس بود با دست جوانمردي ارتقا يافت و همکار پرورش يافته اي _اگر نه همتراز با او_ براي مرد شد

دو علم اسلامي نجوم و پزشکي در ايالت جنوبي فرانسه گسترش يافت. هاسکينز مي گويد تا قرن سيزدهم مونت پليه مرکز شناخته شده اي براي نجوم و پزشکي اسلامي بود. در همين زمان سارتون اعلام مي کند که شهر اساساً به عنوان مدرسه اي براي پزشکي و قانون گسترش مي يابد. دانشگاه مشهور مونت پليه به عنوان محلي براي بروز نظريات و روحيات فرزانگي در جنوب فرانسه، براي نسلها يادگاري از پيشرفت و تبحر ساکنان لانگودوک بود. دانشگاه مونت پليه مانند ساير دانشگاههاي اوليه ابتدا به عنوان يک مدرسه پزشکي اغاز به کار کرد و تعاليمش بوسيله دستاوردهاي پزشکي مسلمانان شکل گرفته بود. دانشگاه مونت پليه همچنين زيرمجموعه اي از سالرنوي ايتاليا بود. شهري که کنستانتين آفريقايي ترجمه اش را از کتاب علي عباس المجوسي در آنجا ارائه داد و آثاري را از پزشکان قيرواني به خصوص ابن الديازار از تونس که در آنجا تحت حکومت اغلبيون مطالعات پزشکي گسترش يافته بود فراهم آورده بود. اولين قوانين مدرسه پزشکي مونت پليه تنها به تاريخ 1220 بازمي گردد، اين تشکيلات در 1240 تکامل يافت و با ابلاغ رسمي پاپ در 1289 به رسميت شناخته شد. تا آن زمان مونت پليه به عنوان يک مرکز علمي عمومي شکوفا شده بود و پس از طي شدن روزهاي اوج سالرنو، براي دوره زماني کوتاهي مدرسه پزشکي پيشروي اروپا محسوب مي شد. شماري از دانشمندان لاتين با تجربه اموزشي از سالرنو فرا رسيدند و در مونت پليه آغاز به کار کردند. برنارد از پرووانس يک پزشک سالرنويي بود که در ربع سوم قرن دوازدهم در پرووانس شکوفا شد. او تحشيه اي بر يک کتاب پزشکي سالرنو و کتابي از بارتولوميو (نيمه اول قرن دوازدهم) نوشت و گرايش به شکلي ساده شده از داروسازي داشت

گايلز از کوربيل (متوفي 1224) يک پزشک و انسانشناس فرانسوي از ايل دفرانس بود که در سالرنو نيز تحصيل کرده بود و براي مدتي در مونت پليه ساکن شد و سپس به پاريس سفر کرد تا قانون نتردام را تشکيل دادو پزشک سلطنتي فيليپ آگوستوس (حکومت 1180 تا 1223) شود. او اشعاري پزشکي با سبکي خاص نوشت که از اين جهت که مجراي اصلي انتقال علوم سالرنو به پزشکان پاريسي بود اهميت زيادي دارند. اين اشعار همچنين محتوي اطلاعات جالبي درباره آداب پزشکي زمان خود هستند. آثار اصلي او مانند آنچه که در حوزه اورولوژي نوشته است مشهورترين متون در اين باره در دنياي مسيحي غرب تا قرن شانزدهم بود و منبعي براي تصويرسازيها، ويرايشها و تحشيه هايي بوده است که سارتون آنها را ليست کرده است و همانطور که ممکن است دوباره مورد توجه قرار گيرد محتوي عناصر مشخص سالرنويي که خود آن را از قيروان به ارث برده بوده است مي باشد. براي درک اين نظر که پزشکي اسلامي تأثير قدرتمندي بر مونت پليه داشته است کاري مفيدتر از اين نخواهد بود که نگاهي به دانشکده پزشکي آن بيندازيم و خلاصه اي از برخي دست نوشته هاي اصلي اسلامي آن را ليست کنيم

مونت پليه تنها در انتقال پزشکي اسلامي به بقيه اروپا نقش اصلي نداشته است بلکه اين شهر همچنين از سال 1137 دانشجوياني از ساير حوزه هاي مطالعاتي را به خود جذب مي کرده است. تعداد کثيري از دانشجويان از اروپاي لاتين مي آمدند که پس از بهره مند شدن از منابع عربي که در ان زمان در دسترس بودند دوباره در سرتاسر اروپا پخش مي شدند و بدين ترتيب تمامي بافت فرهنگي قرون ميانه را با تبحر عربي مي آميختند. تعاليم بعدي فارغ التحصيلان مونت پليه که تأثيري غالب در ادبيات علمي قاره اروپا و انگليس داشتند يکي از واقعيتهاي تاريخي برجسته قرون ميانه مي باشد. منتگومري وات چنين مي گويد: "مشارکت مونت پليه در توسعه و گسترش پزشکي اروپايي که در امتداد علوم عربي بود شايد مهمتر از چيزي که عموماً مورد پذيرش است باشد." نه چندان دورتر از مونت پليه، ساير شهرهاي فرانسوي نيز نقش خود را در گسترش علوم اسلامي بازي مي کردند. به عنوان مثال مارسي که ريموند نجوم مسلمانان اسپانيا را آنجا در آن سوي پيرنه معرفي کرد و خود را با عنوان اولين لاتيني که علوم اعراب را فراگرفته است معرفي مي کند. وي تحت تأثير البطاني، ماشاالله و به خصوص الزرقالي بود که قوانين نجوم ريموند عمدتاً از آثار ايشان اخذ شده است. جنوب فرانسه در زمينه علوم نجومي بواسطه جداول ريموند مارسي و ترجمه هايي از هرمان از کارينتيا، جاکوب بن ماهر، جان از برشيا، ابن ازرا و ديگران پيشتاز بوده است. به خصوص يهوديان نقش عمده اي در گسترانيدن ايده هاي دو سوي جبهه داشته اند. بسياري از يهوديان ناربون و مارسي مانند اسکات رکونز در کوردوا آموزش ديده بودند و عربي را با فصاحت سخن مي گفتند. مدارس يهودي بزيرز، لونل و مونت پليه ترجمه هايي از مهمترين منابع علوم اسلامي ارائه دادند. در ناربون آبراهام ابن ازرا راه را براي ارائه ترجمه هاي متعدد از عربي به عبري باز کرد. کار او شامل تشحياتي بر جداول خوارزمي بود که براي جوامع يهودي پرووانس و لانگودوک آماده شده بود

تعاملات پيگير با ايالات مسلمان اسپانيا رشته هاي گوناگون هنري، فلسفه و تبحر کلامي را که مدتها مجلس آراي دربارهاي خلفاي غربي بوده است به کشوري که مردمش شايد به درستي خود را در قرابت نسبي با مسلمانان آندلس مي ديدند معرفي کرد. اين شکوفايي تحمل انساني و علمي با جنگ صليبي که بر عليه جمعيت فرانسوي جنوب در سال 1208 به راه افتاد به نحوي ناگهاني و خشن به پايان رسيد(زير نويس). صليبيون بزيرز، مرکز کفر را محاصره کردند، ديوارها را در هم کوبيدند و شهر را گرفتند و بيست هزار مرد زن و کودک را از جمله آنان که در کليسا پناهنده شده بودند به قتل رساندند. سربازي از آرنود نماينده پاپ در اين باره که چگونه بايد کاتوليکها را از کافران تشخيص دهد پرسيد. او با چنان عبارت رسوايي که شايد بيش از هر چيزي تعارض و فاصله بين اعمال شيطاني مرداني که به نام مسيح عمل مي کنند و تعاليم مسيح که درباره دوستي دشمنان آموزش مي دهد نشان مي دهد پاسخ داد. نماينده پاپ چنين گفت
همگي را بکشيد خداوند خود وظيفه خود را مي داند

هنوز چهارصد سال ديگر لازم بود تا حاکمان اروپائي معني چيزي را که در آتش تخاصم عقيدتي سياسي از بين مي برند درک کنند هرچند هيچ وقت حاضر نشدند آن را با تمام واقعياتش به رسميت بشناسند
اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: