و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--جنگ صد ساله 1336-1465

علل

جنگ فلاندرز

فلاندرز تبديل به مرکز صنعتي شمال اروپا شده و از طريق توليد صنعتي پوشاک فوق العاده ثروتمند شده بود. فلاندرز قادر نبود پشم کافي براي ارضاي بازار خود توليد کند و پشم مرغوب را از انگليس وارد مي کرد. انگليس براي مبادلات خارجي خود وابسته به اين تجارت بود. در طي سده 1200 طبقات بالاي انگليسي سبک زندگي نورمن پيدا کرده بودند و از آبجو به شراب (انگوري) تغيير رژيم داده بودند

توجه کنيد که آبجو و شراب انگوري عناصر بسيار مهمي در رژيم غذايي قرون وسطي بودند. هر دو محتوي ويتامين و تشکيلات مخمري بودند که به خصوص در طي فصل زمستان از طريق ساير عناصر رژيم غذايي تأمين نمي شدند. علاوه بر اين نگهداري غذا در آن دوران مشکل مهمي بود و الکل موجود در آبجو و شراب انگوري تأمين کننده مقدار زيادي کالري به شکلي غيرگرانقيمت و مؤثر بود. مردم البته در طي قرون وسطي باده گساري مي کردند ولي عده زيادي توانايي مالي چنين کاري را نداشتند. آبجو و شراب به عنوان منابع غذايي ارزشگذاري شده و به همين ترتيب قيمت گذاري مي شدند

مشکل اين بود که هرچند بسياري از انگليسيها طالب شراب بودند، اما انگليس نمي توانست براي توليد شراب انگور پرورش دهد و مجبور بود آن را وارد کند. يک تجارت سه جانبه ظهور کرد که طي آن پشم انگليس در برابر پوشاک فلاندرز مبادله مي شد. اين پوشاک به جنوب فرانسه مي رفت و در برابر شراب مبادله مي شد. شراب سپس به مقصد انگليس و ايرلند بارگيري مي شد و به بنادر دوبلين، بريستول و لندن مي رسيد

اما کنتهاي فلاندرز کارگزاران شاه فرانسه بودند و طرف فرانسوي در تلاش بود کنترل منطقه را در دست بگيرد تا ثروت آن را در اختيار بگيرد. انگليسيها نمي توانستند اجازه چنين کاري را بدهند چون اين به معني آن بود که شاه فرانسه منبع اصلي تبادل خارجي آنان را در اختيار خواهد گرفت. به زودي جنگي داخلي در فلاندرز بوجود آمد. طبقه متوسط صنعتگر از سوي انگليس و طبقه اشراف زميندار از سوي فرانسه حمايت مي شد

مبارزه براي تحت کنترل گرفتن فرانسه

شاه انگليس زمينهاي زيادي در فرانسه به خصوص در منطقه حاصلخيز جنوب در اختيار داشت. اين زمينها زماني تحت اختيار انگليسيها در آمدند که اليانور از آکيتان، ميراثبر زن اين منطقه با هنري دوم از انگليس در اواسط قرن دوازدهم ازدواج کرد. هميشه در امتداد جبهه هاي فرانسوي-انگليسي درگيري وجود داشت و شاهان فرانسه بايستي هميشه نگران تهاجم انگليسيها از جنوب مي بودند. آنها بين دو لبه يک انبر، فلاندرز در شمال و انگليسيها در جنوب گير کرده بودند

اتحاد آلد

فرانسويها با ايجاد يک انبر ديگر به اين تهديد پاسخ دادند. آنان طي معاهده اي با اسکاتلنديها متحد شدند. اين اتحاد به خوبي تا قرن هيجدهم پا برجا بود. بنابراين انگليسيها از جنوب با فرانسويها و از شمال با اسکاتلنديها مواجه بودند

جنگ براي کانال و درياي شمالي

انبر فرانسوي تنها زماني کار مي کرد که فرانسويها بتوانند از کانال انگليس (فرانسويها آن را کانال مانش، آستين لباس مي خوانند) عبور کنند و انگليس را مورد تهاجم قرار دهند. از سوي ديگر انگليس تنها زماني مي توانست از متحدان خود در فلاندرز حمايت کند که بتواند از طريق درياي شمالي برايش کمک ارسال کند و علاوه بر اين تجارت انگليس وابسته به جريان آزاد تردد دريايي از طريق کانال بود. در نتيجه فرانسويها مکرراً مي کوشيدند قدرت برتر را در دريا در اختيار بگيرند و انگليسيها به طور ثابت در برابر آنان مقاومت مي کردند. هر دو طرف در زماني که اجازه سلطنتي براي تهاجم به کشتيهاي يکديگر نداشتند، نيروهايي را که دزدان دريايي بودند بر عليه يکديگر به کار مي گماشتند. و هميشه درگيريهاي دريايي مکرر در اين آبهاي محدود در جريان مي بود

تقابل سلسله هاي شاهان

آخرين فرزند شاه فيليپ چهارم (عادل) در سال 1328 در گذشت و در نهايت پس از حدود 350 سال امتداد وراثت مردانه خانواده کاپتين قطع شد. با اين حال فيليپ يک دختر داشت. اين دختر، ايزابل با شاه ادوارد دوم از انگليس ازدواج کرده بود و شاه ادوارد سوم فرزندشان بود. به اين ترتيب او نوه فيليپ بود و جانشين او در خط مستقيم وراثتي از طريق دخترش محسوب مي شد. فرانسويها نمي توانستند تحمل کنند که ادوارد ممکن است شاه فرانسه شود و از اين جهت وکلاي فرانسوي برخي قوانين قديمي فرانسوي را مطرح کردند که به نام قانون ساليک بود. اين قانون بيان مي کرد داراييها (شامل تخت سلطنتي) نمي تواند از طريق يک زن به ارث برده شود. بنابراين فرانسويها تاج شاهي را تقديم فيليپ از والوا کردند که از عموزاده هاي فيليپ چهارم بود. در هر صورت ادوارد سوم ادعايي معتبر براي تخت سلطنتي فرانسه داشت که اگر مي خواست مي توانست آن را پيگيري کند

روحيه تهاجمي انگليس

اگرچه فرانسه پرجمعيت ترين (جمعيت بيست ميليون نفري در برابر جمعيت 4-5 ميليون نفري انگليس) و همچنين ثروتمندترين کشور اروپاي غربي بود، انگليس نيز دولت مرکزي مقتدر، تعداد انبوهي سربازان کهنه کار در مرزهاي ولز، اسکاتلند (و نيز ايرلند)، اقتصادي رو به رشد و شاهي محبوب داشت. ادوارد براي جنگ با فرانسه مصمم شده بود و رعايايش کاملاً آماده بودند تا از شاه جوان خود(در آن زمان تنها هيجده ساله بود) حمايت کنند

دوران جنگ

جنگ با شدت تمام در سال 1340 آغاز شد. فرانسويها يک ناوگان عظيم فراهم آورده بودند تا از لشکري که از طريق آن در نظر داشتند هرگونه مقاومت را در فلاندرز در هم بکوبند حمايت کند. زماني که کشتيها به طور متراکم در اسلويز در هلند جديد لنگر انداخته بودند انگليسيها حمله کردند و با استفاده از کشتيهاي آتشين آنها را نابود کرده و در جنگي که بر روي عرشه کشتيهاي لنگر انداخته، شبيه يک جنگ زميني بر روي يک ميدان جنگ چوبي، رخ داد پيروز شدند. اکنون انگليسيها کنترل کانال و درياي شمالي را در اختيار داشتند. آنان از تهاجم فرانسويها در امان بودند و هر زمان يم خواستند مي توانستند به فرانسه حمله کنند. مي شد انتظار داشت جنگ در خاک فرانسه با هزينه فرانسويها و به ضرر آنها انجام مي شد

ادوارد در سال 1345 به شمال فرانسه حمله کرد. مرگ سياه فرا رسيده بود و ارتش او با اين بيماري تضعيف شد. در حالي که نيروهاي انگليسي مي کوشيدند خود را به نحو امني به استحکامات بندري کانال برسانند نيروهاي فرانسوي تلاش مي کردند آنان را وادار به جنگ کنند. نيروهاي انگليسي سرانجام در سواحل دريا گير افتادند و در محلي به نام کرهسي در برابر يک ارتش بسيار برتر فرانسوي قرار گرفتند. لشکر ادوارد يک نيروي ترکيبي بود: کمانداران، تبرزين داران، پياده نظام سبک و سواره نظام. فرانسويها برعکس بر نيروي سنتي سواره نظام فئودال خود تکيه کرده بودند. کمانداران انگليسي مجهز به کمانهاي بلند شده بودند که قدرت نفوذکننده زيادي داشتند. اين اسلحه گاهي مي توانست شواليه هاي زره پوش را از پاي درآورد و اغلب اوقات اسبهاي آنان را مي کشت. جنگ براي فرانسويها تبديل به يک فاجعه شد. انگليسيها بر ستيغ يک تپه موضع گرفتند و سواره نظام فرانسوي کوشيد از شيب تپه بالا رود تا خود را به حريف برساند. شيب طولاني و زمين خيس منطقه اسبهاي فرانسوي را خسته و کند کرد و به کمانداران و سربازان پياده انگليسي فرصت زيادي براي تخريب رده هاي سواران فرانسوي داد. آن تعداد کم شمار فرانسوي که خود را به ستيغ تپه رسانده بودند خود را در برابر حصارهايي قوي يافتند و زماني که سعي مي کردند به عقب برگردند از سوي شواليه هاي اسب سوار کم شمار ولي تازه نفس مورد حمله قرار مي گرفتند

در هر صورت فرانسويها وقتي حدود ده سال بعد در در پواتيه (1356) در موقعيت جنگي بسيار مشابهي قرار گرفتند همان روشهاي قبلي را که در کرهسي استفاده کرده بودند به کار بستند و به همان شکل نتايج نااميدکننده اي گرفتند. شاه فرانسه و بسياي از اشراف اسير شدند و تعداد بسيار زياد ديگري کشته شدند. روش جنگي فئودالي که در آن شواليه ها براي افتخار و درخشش مي جنگيدند کهنه شده و زمانش گذشته بود. اولين مرحله جنگ با معاهده اي در سال 1360 به پايان رسيد اما فرانسه همچنان در شرايط سختي به سر مي برد. انگليسيها مزدوران جنگجويي را به کار گرفته بودند که ديگر در زمان صلح پولي به آنها پرداخت نمي شد و بنابراين براي گذران به دزدي و غارت در کشور دست مي زدند. بسياري از دهقانان فرانسوي مشکل مي توانستند افتراقي بين جنگ و اين گونه صلح کردن تشخيص دهند

پايان درگيري

در حالي که درگيريها ادامه مي يافت انگليسيها بتدريج پس رانده مي شدند. آنان زمينهاي فرانسوي کمي براي حمايت از تلاشهاي جنگي خود در اختيار داشتند و جنگ براي آنان در حال پرهزينه تر شدن بود. اين موضوع درگيريهايي خانگي براي انگليسيها بوجود آورد مانند شورش دهقانان سال 1381 و آغاز جنگهاي داخلي

با اين حال در زمان حکومت هنري پنجم انگليسيها دوباره حمله کردند. در آگينکورت که خيلي از کرهسي دور نيست، فرانسويها دوباره روشهاي جنگي قديمي و سازمان جنگي فئودال خود را بکار بستند و دوباره به نحو فاجعه باري شکست خوردند (1415). انگليسيها بسياري از زمينهايي را که از دست داده بودند مجدداً بدست آوردند و آرامشي جديد براساس ازدواج هنري با يک شاهزاده فرانسوي، کاترين پديدار شد. اين اتفاقات الهامبخش طرح اوليه شکسپير براي نمايشنامه هنري پنجم بود. با درگذشت هنري در سال 1422 جنگ از سر گرفته شد

در سالهاي بعد در بين فرانسويها نوعي احساسات مبتني بر هويت ملي گسترش يافت. اين موضوع به عنوان مثال از طريق ژاندارک تجسم يافت. او يک دختر دهقان بود که سپاهيان فرانسوي را در برابر انگليسيها به پيروزي رساند تا اين که بوسيله انگليسيها دستگير شد و به عنوان يک جادوگر سوزانده شد. فرانسويها اکنون اتحاد بيشتري داشتند و شاه فرانسه قادر بود تا حدود زيادي براساس الگوي انگليسيها، ارتشهاي بزرگي جمع آوري کند. علاوه بر اين دولت فرانسه شروع به شناخت روشهاي جديد جنگي کرد و فرماندهان جديد نظامي از قبيل برتران دو گوسلين شروع به استفاده از روشهاي جنگهاي نامنظم و کوچک کردند

جنگ سالها طول کشيد. در حقيقت جنگ تنها تا سال 1465 که انگليسيها از کالايي، آخرين پايگاهشان در خاک اصلي فرانسه بيرون رانده شدند ادامه نيافت. آنها هنوز جزاير کانال، آخرين بقاياي تصرفات امپراطوري قرون وسطاي انگليس از فرانسه را در ختيار داشتند

نتايج

اين نشانگر پايان تلاشهاي انگليسيها براي درگيري در حوزه جنگ زميني بود. آنان شروع به تمرکز بيشتر براي به دست آوردن تسلط دريايي کردند. با ازدواج هنري پنجم با خانواده والوا، امتدادي ارثي از يک اختلال ذهني وارد خانواده سلطنتي انگليس شد. پيشرفتهاي قابل توجهي در فناوري نظامي و علم در آن زمان به دست آمده بود و اعتبار نظامي شواليه هاي فئودال به طور کامل ساقط شد. رسته هاي شواليه ها درگير موجي از جنگهاي داخلي شدند که به کشورهاي مختلف اروپاي غربي گسترش يافته بود. کشورهاي اروپايي شروع به ايجاد ارتشهاي حرفه اي دائمي کرده و دولتهاي نويني که براي نگهداري چنين نيروهايي ضروري بودند بوجود آوردند

با اين حال از منظر قرن چهاردهم مشخصترين نتيجه اين بود که در زماني که مردم اروپاي غربي در شرايطي ناگوار به رهبري نياز داشتند، اشراف و رهبران عرفي جامعه مشغول جنگ با يکديگر بودند

گويا فعلاً منبع اصلي نوشته هايي که در حال ترجمه کردنشون هستم روي اينترنت در دسترس نيست. فعلاً اگر کسي خواست متن اصلي اين نوشته رو ببينه برام ایمیل بزنه تا براش ايميل بزنم

هیچ نظری موجود نیست: