و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۶

عبور از غرب

گاهي احساس مي کنم الگوها و ارزشهاي اجتماعي سياسي فرهنگي که تو ذهنمون در نتيجه تسلط انديشه مدرن غربي شکل گرفته چقدر ساده انگارانه و محدود انديشانه است. قضاوتهاي سرراستي از قبيل اين که فلان کشور و فلان حکومت چون در فلان دوره تاريخي دموکراتيک نبوده پس هيچ ارزشي نداره. به خاطر اين که فلان جامعه و فلان نظام در فلان دوره تاريخي طبق الگوها و معيارهاي رايج غربي آزاد نبوده پس عقب مونده بوده و دستاوردي نداشته. سايه انداختن انديشه ها و الگوهاي غربي بر طرز تلقي و شيوه نگاه ما درباره محيط اطرافمون در ابعاد اجتماعي، سياسي و فرهنگي اتفاقيه که به وفور رخ مي ده و اغلب متوجهش نمي شيم. اين موضوع روشنيه که مطالعات ما، وروديهاي رسانه اي ما و گفت و شنودهاي ما عمدتاً تحت تأثير حجم عظيم توليدات فکري و فرهنگي و رسانه اي غربيه که شايد بيشتر به طور غيرمستقيم از طريق واسطه هاي ايراني و شايد تا حدي به صورت مستقيم از طريق خود غربيها به ذهن ما سرازير مي شه. اين ارتباط ما با انديشه غرب و تأثيرگذاريش بر ما، البته به خودي خود موضوع نگران کننده اي که منفي تلقي بشه نيست. اما گاهي اوقات که البته مواقع چندان نادري هم نيست رويکردهاي سياسي و ايدئولوژيک غربيها که متناسب با وضعيت و منافع خودشونه در قالبهاي مختلف انتقال مفاهيم و معاني جابجا مي شوند و ما رو تحت تأثير قرار مي دهند. در هر حال نکته اصولي که در اين باره به ذهنم مي رسه اينه که انديشه ها و محصولات گوناگون فرهنگي غرب که در اختيار ما قرار مي گيره ما رو از اين که خود به وضع خود و دنياي خود و علايق و دغدغه هاي خود بينديشيم و در راستاي اونها عمل کنيم بي نياز نمي کنه. به نظرم شايسته است به خودمون و هر کدوم از دوستان اهل انديشه و مطالعه خودمون يادآوري کنيم در برابر مطالب گوناگون فکري و فرهنگي که مي خونيم تصميم گيرنده خودمون هستيم و زماني که با ايده هاي مختلفي سياسي اجتماعي برخورد مي کنيم بايستي رويکردي فعالانه و خودآگاهانه داشته باشيم. نبايستي کتابها و مجلات و روزنامه ها و سايتهاي مختلف ما رو از موقعيت واقعي تاريخي و وضع بيروني اجتماعي خودمون جدا کنه. شناختهاي اساسي و دغدغه هاي اصولي و معيارهاي بنيادين ما بايستي از واقعيتي که در همين نزديکي ما و در درون ماست اخذ شده باشند نه اين که اسير تلقي ديگري و واداده انديشه او شويم

البته واقعيت اينه که ما در هر حال در برابر سيل متلاطم انديشه و دستاوردهاي غربي تا حدود خيلي زيادي چاره اي از پذيرش و تقليد و وارد کردن محصولات و الگوهاي غربي نداشته ايم. و اين رونديه که سالها و دهه هاست در ايران در جريان بوده و تداوم داره. همين عامل بوده که اصولاً تا حدود زيادي شکل زندگي و انديشه امروزي ما رو صورت داده. اما در برابر اين پديده بد نيست به اين موضوع توجه داشته باشيم چنين پذيرش و تقليد و وارد کردني الزاماً بهترين انتخاب ما نيست بلکه گزينه اي است که از سر ناچاري و تحميل شرايط بر ما واقع شده و ما مي تونيم با کار و انديشه خودمون از حالت ديفالتي که غرب ما رو تنظيم کرده خارج بشيم و به يک حالت مناسبتر و اختصاصيتر هماهنگ با وضعيت خودمون برسيم. و البته اين فراروي از غرب در مرزهاي زندگي و انديشه خود، نيازمند خودآگاهي و صرف هزينه در گذر زمان بوده و بتدريج ممکنه اتفاق بيفته. به عبارتي اين طور مي شه گفت که انديشه ها و الگوهاي غربي به طور موقت و تنها تا زماني که خودمون در هر زمينه اجتماعي سياسي و فرهنگي به انديشه ها و الگوهاي کاراتر و ارزشمندتر نرسيده ايم نافذ و صادق و ارزشمند خواهند بود. به اين ترتيب طبق اقتضاي زندگي انساني و آگاهانه اين يک آرمان فکري و اجتماعي ماست که تا اون زمان انديشه ها و الگوهاي غربي رو مورد بازبيني و بازخواني قرار بديم و دستکم در فازهاي ابتدايي جرأت پرسش و تشکيک در اونها رو داشته باشيم. اين منزل ابتدايي که غرب براي ما تدارک ديده و اين انديشه هاي دوران گذار رو نبايستي به معناي آرمان نهايي ملي و الگوي دائمي فرهنگي خودمون تلقي کنيم

حال بياييد منظره اي کلي و اوليه رو از کاربرد اين نوع نگاه در زندگي و انديشه خودمون تماشا کنيم. مثلاً از جايي مي خوانيد جوامع مترقي و موفق، دموکراتيک و آزاد هستند. واکنش اول ما غفلت از خود و قبول بي چون و چراي اينها نيست. واکنش ما اين نيست که از اين که مي بينيم اينها در ما و جامعه ما طبق تعريفهاي اوليه وجود ندارند يا کمرنگ هستند از خود و زندگي خود و جامعه خود متنفر و بيگانه بشيم. واکنش ما اين نيست که تنها با چشم داشتن به اون الگوهاي غربي در هر شرايطي و به هر قيمتي که شده بکوشيم اين الگوها رو در جامعه خودمون عملي و پياده کنيم. واکنش ما اين نيست که به اتکاي اين انديشه هاي وارداتي غربي خودمونو يک مصلح اجتماعي ببينيم که بالاتر از جامعه و فرهنگ خودش ايستاده و قصد داره مردمشو طبق الگوهاي داده شده غربي هدايت کنه. بلکه پرسش اول ما اين مي تونه باشه که دموکراسي و آزادي چيست؟ به متون و فضاي فرهنگي فکري غربي مراجعه مي کنيم تا معني عميق و ملموس اونها رو چنان که شخص غربي درک مي کنه بفهميم. پرسش دوم اين خواهد بود که ما با جامعه و فرهنگ خودمون چه نسبتي با اين مفاهيم و الگوها داريم؟ اقتضا و علاقه و دغدغه ما به چه ميزان و به چه شکل به اين انديشه ها نيازمنده؟ دموکراسي و آزادي رو متناسب وضعيت خودمون تعريف مي کنيم. و به اين ترتيب نگاه و رويکردي متعادل و متناسب به هر انديشه و موضوع اجتماعي فرهنگي که از غرب در برخورد باهاش قرار مي گيريم اتخاذ مي کنيم. براي ما تمامي حجم انديشه ها و رفتارها و نوشتارها و گفتارها و الگوها و ساختارها و رسانه هاي غربي موضوع پرسش و ترديد و تدقيق و تشکيک هستند نه موضوع تقليد و تمجيد و تقديس

هستي در وراي ارزشها و استانداردهاي کليشه اي رسانه اي غربي خيلي وسيعتر و رنگارنگتر و شکوهمندتر از اونه که بخواهيم با محدود موندن در قالبهاي انديشه اي بت مدرن خودمونو ازش محروم کنيم. جرأت پرسيدن و آزاد بودن رو داشته باشيم و به خودمون، زندگيمون و اجتماع و فرهنگمون اعتماد کنيم. ما شايد بيش از هر زمان ديگه اي به اعتماد به نفس و ارتباط زنده و آزاد و پويا و بدون دخالت هيچ واسطه اي با محيط و زندگي خودمون نيازمنديم. تجربيات خودمون، احساسات خودمون و علائق خودمون رو از هر قالب و محدوديت پيشيني بايد آزاد کنيم و خودمون به اونها معني و جهت بديم و دسته بنديشون کنيم. آزاد بودن حق ماست و بيشک ما شايسته اونيم

هیچ نظری موجود نیست: