و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۵

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ ماژلان

هرچند سفر افسانه اي فرديناند ماژلان در گردش به دور کره زمين با حمايت مالي شاه اسپانيا به انجام رسيد اما او در واقع يک پرتغالي بود و ناوگان دريايي پرتغال در آسيا در خدمت او بود. اولين اجداد ماژلان در پرتغال ماجراجوي مشهور فرانسوي ماژالهه بود که محبوب هنري از بورگوندي بود. هنري بعداً کنت پورتوکالنسيس شد. يک ملک اعياني در پونته دابارا در نزديکي براگا در سال 1095 به ماژالهه بخشيده شد. براگا بعداً محل جلوس اسقف اعظم پرتغال شد و خانواده ماژلان براي کسب تقرب در دربار اسقف اقدام کردند. آنان از طريق ازدواج با خانواده سلطنتي رابطه اي دور با آنان برقرار کرده و از اين طريق داراييهاي خود را در امان داشتند. ماژلان حدود سال 1480 در شهر پونته دابارکا در شمال پرتغال متولد شد. او احتمالاً در يک صومعه محلي به مدرسه رفت. زماني که فرديناند دوازده ساله بود پدرش چنان که براي برادر بزرگترش نيز انجام داده بود او را به عنوان خدمتگزار ملکه ليونورا در دربارش در ليسبون معرفي کرد بنابراين او مي توانست با هزينه دولت تحصيل کند. مياثبر مرد هر خانواده اشرافي براساس ميثاقي بين شاه و اشرافيت حقي دريافت چنين اموزشي را داشت و اين واقعيت که فرديناند به عنوان پسر جوانتر به چنين افتخاري نائل شده بود علامتي از الطاف غيرمعمول شاه يوائو دوم (شاه جان دوم) بود

در سال 1492 فرديناند وارد دربار ملکه ليونورا، مرکز تشکيلات رسمي پرتغال شد. اين تشکيلات شامل دادگاههاي قضايي، ادارات مالي و تشکيلات کليسايي بود. در اينجا خدمتگزار ملکه دستورات و تکاليفي در حوزه وسيعي از موضوعات دريافت مي کرد: موسيقي، رقص، شکار، سوارکاري، مبازرات نيزه بازي سوارکاران، شمشير بازي، نقشه کشي، نجوم ابتدايي و سير انفس. در هيچ پادشاهي ديگر چنين دوره هايي ارائه نمي شد و اين شاه يوائو دوم بود که به طور اوليه براساس تلقي خود زا پرتغال به عنوان امپراطوري تجاري دريايي که در آن نيروي انساني ماهر اهميت اساسي دارد چنين تشکيلاتي بوجود آورده بود. برادر ملکه، دوک مانوئل (شاه مانوئل خوش اقبال در آينده) مسؤوليت پسران خدمتگزار را برعهده داشت و به عنوان عضوي از خاندان براگانزا براي شاه و حاميانش يک رقيب به شمار مي آمد. به اين ترتيب او دشمن فرديناند، برادرش ديوگو (يک خدمتگزار باتجربه) و عموزاده شان فرانسيسکو سرانو بود. هر سه نفر براي وظايف خود در قصر گماشته شدند و نمي توانستند از هم جدا شوند. با درگذشت شاهزاده آفونسو ملکه ليونورا و برادرش به توطئه چيني خاندان براگانزا براي مرگ شاه ملحق شدند. اگر اين نقشه عملي مي شد دوک مانوئل و خاندان براگانزا به تخت سلطنتي پرتغال مي رسيدند

در مارس 1493 کريستوفر کلومبوس در بازگشت از سفر خود به دنياي جديد در پرتغال توقف کرد. دستاورد کلومبوس فرديناند سيزده ساله را به هيجان آورد. در برابر او احتمالات رو به تزايدي براي خدمت در عمليات دريايي شاه قرار گرفته بود. در سال 1494 شاه يوائو دوم درباره معاهده تورده سيلاس به توافق رسيد و بدين ترتيب منطقه وسيعي در آتلانتيک غربي براي توسعه اختصاصي استعماري در اختيار پرتغال قرار گرفت. مفاد معاهده فرديناند جوان و خدمتگزاران همراهش را الهام بخشيد. شاه يوائو دوم سپس به کاپيتان ژنرال فرانسيسکو دالميدا دستور داد ناوگاني براي سفر به غرب در عرض اتلانيتک مهيا کند تا براي رسيدن به هند با کلومبوس رقابت کند. با اين حال در سال 1495 شاه يوائو دوم مسموم شد و دوک مانوئل بر تخت سلطنت تکيه زد

شاه مانوئل علاقه اندکي به برنامه هاي توسعه دريايي شاه يوائو دوم نشان داد و در عوض از قدرت جديد خود براي سود رساندن به شواليه هاي مسيح و اخراج تمامي يهوديان تعميد داده نشده از پرتغال اقدام کرد. بازرگانان فلورانسي که رقباي تجاري جامعه يهوديان اروپا بودند به سرعت از سياست پيگرد شاه مانوئل در قبال يهوديان سود جستند تا تجارت کشتي سازي و کشتيراني پرتغال را در دست بگيرند. فلورانسيها از نفوذ خود براي متقاعد کردن شاه مانوئل دوم براي احياي برنامه راکد دريانوردي يوائو استفاده کردند. شاه مانوئل در نهايت دسته کشتيهاي دريادار قديمي استوان داگاما را تحت فرماندهي پسر بيشت و هشت ساله ديادار واسکو داگاما به مأموريت فراخواند. در سپتامبر 1499 واسکو داگاما در حالي که با موفقيت مسير دريايي به هند را يافته بود به ليسبون بازگشت. و تمامي دربار از جمله اشرافي جوان، فرديناند ماژلان غرق هيجان شدند
مأموريت ابتدايي ماژلان

ماژلان هشت سال بعد را در شرق گذرانيد و در آنجا به عنوان يک خدمه بدون حقوق (نيروي کار اضافه بر ميزان نياز) کار خود را شروع کرد و کار خود را به عنوان يک کاپيتان دريايي باتجربه و کهنه سرباز بسياري از جنگها به پايان رساند. در طي اين سالها او دو بار زخمي شد، دو فرصت به دست آورد و آنها را از دست داد و کاراول متعلق به خود را فرماندهي کرد. پس از تصرف مالاکا ماژلان يک برده و يک کاراول به دست آورد. برده با نام هنري سياه شناخته شد. او پسري سيزده ساله بود که در ادامه زندگي ماژلان با او همراه بود. او با داشتن يک کاراوال مي توانست به اکتشاف بپردازد، پس به سمت شرق حرکت کرد. او در مسير بازگشت به ليسبون گزارشي تنظيم کرد که اظهار مي داشت او سرزمينهايي را کشف کرده است که تصور مي کرد در شرق خط تورده سيلاس قرار دارند و در نتيجه متعلق به پرتغال نبوده و متعلق به اسپانيا هستند. افراد مافوق ماژلان با اين گزارش مخالفت کردند اما او حاضر نشد ادعايش را پس بگيرد. در سال 1513 ماژلان با حالت نامناسبي به ليسبون فراخوانده شد، از حقوقش کاسته شد، از رتبه اش کم شد و با اعزام او با لشکرکشي بعدي به شرق موافقت نشد. ماژلان که خسته و نااميد بود به طور داوطلبانه براي خدمت در مراکش در جنگهاي ادامه دار با مسلمانان به کار گرفته شد. در مراکش تا حدي به علت دوستيش با جان از ليسبون که پيشتازترين دريانورد پرتغال بود مقام خوبي به او واگذار شد. ماژلان در مراکش در عملياتي شرکت کرد و به طور جدي مجروح شد. اين باز هم ماژلان را متأثر کرد و او تصميم گرفت هر چه زودتر به شرق بازگردد. با اين حال او هميشه در تلاش خود براي در اختيار گرفتن فرماندهي يک کاراول شکست مي خورد. سرانجام شاه مانوئل ماژلان را با رد بوسه وفاداري از جانب او در برابر تمامي دربار شاه تحقير کرد. آن شب ماژلان با ناراحتي قصر را ترک کرد و با يک بازرگان که به قصد پورتو عازم بود همراه شد. پس از بيست سال خدمت به مقام شاه پرتغال، موقعيتش در سرزمين مادري نابود شده بود

ماژلان تا بهار 1517 در پورتو باقي ماند. در طي اين دوره دوستان نزديک او، روي دفاليرا (يک منجم معتبر)، جان از ليسبون (مشهورترين دريانورد عصر خود) و دوارته باربوسا (کاتب شاه) ماژلان را براي انتقال به اسپانيا تحت فشار گذاشتند. جان از ليسبون به تازگي از سفري بازگشته بود که طي آن امتداد ساحلي برزيل را به سمت جنوب ادامه داده بود تا در عرض جغرافيايي يکسان با دماغه اميدواري به يک دماغه بزرگ (دماغه سانتا ماريا) برسد. اکتشاف جان ممکن بود مسيري باشد که از طريق آن بتوان از آمريکاي جنوبي گذشت و اين احتمال ماژلان و دوستانش را به شدت هيجان زده کرد. جان اطلاعاتي درباره طول و عرض جغرافيايي دقيق و جريانها، صداها، مناطق کم عمق و علامتهاي خشکي آن در اختيار ماژلان قرار داد. جان همچنين اطلاعاتي از مردم بومي که در ساحل شمالي اين تنگه زندگي مي کنند ارائه کرد. آنان چيزهايي درباره کوه بزرگ نقره سخت مي گفته اند. تمامي يافته هاي جان ايده بازگشتن به فيليپين را از طريق غرب و نه شرق در وجود ماژلان برافروخت به خصوص که اکنون او مي دانست انتهاي خشکيهاي آمريکا در کجا واقع شده است

دوست ديگر ماژلان دوارته باربوسا بيزاري مشابهي نسبت به شاه مانوئل احساس مي کرد. دوراته باربوسا درصدد مشورت خواهي از عمويش ديوگو باربوسا بود که در اسپانيا صاحب مقامي بود. ديوگو باربوسا قبلاً درباره کشف جان از ليسبون مي دانست و در صدد شکل دادن به يک لشکرکشي با هزينه شخصي خود بود تا مسير جديدي به جزاير ادويه از طريق تنگه جان از ليسبون بگشايد. ماژلان از طريق عموزاده اش به نحو مخفي پيشنهاد فرماندهي اين لشکرکشي را ارائه کرد. ماژلان ترديد نکرد و در 12 اکتبر 1517 پورتو را ترک کرد تا در اسپانيا به باربوسا بپيوندد و هيچ وقت به پرتغال بازنگشت. به خاطر هزينه هاي فراوان تأمين لشکرکشي ديوگو باربوسا مجبور بود در صدد يافتن سرمايه گذاران ديگر و اخذ تأييديه از شاه باشد. ماژلان خوش اقبال بود که به سرعت به حضور شاه اسپانيا چارلز اول پذيرفته شد. شاه به زودي متقاعد شد. نقشه مسير کشيده شد و او در همان زمان موافقت خود را اعلام کرد. او همچنين در طي هيجده ماهي که به آماده کردن امور سفر گذشت حمايت بيدريغي به عمل آورد

حمايت شاه چارلز اول در طي خرابکاريهاي مأموران پرتغالي در لنگرگاه سويل در هنگام آماده سازي سفر به شدت مورد نياز بود. ماژلان همچنين لازم بود با آن عده از سرمايه گذاران اسپانيايي مجادله کند که براي به تأخير انداختن سفر جهت بالا ماندن قيمتهاي بازار چانه مي زدند. اين سرمايه گذاران از نفوذ خود براي جا دادن افراد مورد نظر خود در موقعيتهاي حساس در ناوگان استفاده مي کردند. شوراي سرمايه گذاران سه نفر از پنج کاپيتان، چهار نفر از پنج ناخدا و نيمي از افسران درجه اول، جنگجويان خبره و مباشران مالي را انتخاب کرد. فرمانده دوم ناوگان، يوان از کارتاژنا هم از سوي شورا انتخاب شده بود و به عنوان دردسرسازي شناخته مي شد که قبل از دور شدن از خشکي در صدد توطئه چيني براي شورش خدمه برمي آيد. چنين مداخلاتي نه تنها اهميت تجارت ادويه را نشان مي دهد بلکه نشان مي دهد چگونه تلاش در زمينه يک مسير غربي به ثروتهاي هند مي تواند موقعيت اسپانيا را تهديد کند
لشکرکشي اسپانيايي

تا پايان ماه مه 1519 خدمه ناوگان به طور کامل تأمين شد و منتظر بارگيري ذخاير بود که عبارت بودند از: 213800 پوند بيسکويت، 72000 پوند گوشت گاو نمک زده، 57000 پوند گوشت خوک نمک زده، 984 پوند پنير، 5600 پوند لوبيا و 10080 پوند نخودفرنگي. تسليحات ناوگان نيز قابل توجه و شامل اين موارد بود: پنجاه هشت توپ کولورين، هفت توپ فالکونت، سه توپ عظيم لومبارد، سه پاسامورو از بيبائو و 500 پوند باروت، گلوله سربي، گلوله توپ آهني و سنگي و 100 زره با حفاظ سينه و کلاه خود، شصت کمان متقاطع، 4300 تير، 120 کلاف سيم براي کمانها، پنجاه تفنگ قديمي، 200 سپر، 1140 پيکان، 120 زوبين، 1000 نيزه و 206 تبرزين. سرانجام در 20 سپتامبر 1519 پنج کشتي (ترينيداد، ويکتوريا، کونسپسيون، سن آنتونيو و سانتياگو) با 227 مرد حرکت کردند و سفري را آغاز کردند که طالع بينان آن را خوش يمن پيش بيني کرده بودند

شش روز پس از ترک بندر، يک کشتي کوچک پارويي با نامه اي به سمت ناوگان آمد. در نامه نوشته شده بود سه نفر از کاپيتانهاي ماژلان براي کشتن او توطئه کرده اند. اين کاپيتانها کارتاژنا از سن آنتونيو، کوسادا از کونسپسيون و مدوزا از ويکتوريا بودند. آن شب سه کاپيتان کوشيدند او را به جنگ تن به تن بکشند تا او را مجروح کنند ولي ماژلان از درگيري خودداري کرد. طي چندين هفته اول ناوگان در مسير جنوب با رهبري ترينيداد کشتي ماژلان حرکت کرد. آنها از جزاير دماغه ورده و سواحل سيرالئون گذشتند. روحيه خدمه در نتيجه تلاش مداوم سه کاپيتان اسپانيايي براي تضعيف اقتدار ماژلان خصومت آميز شده بود. کارتاژنا سردسته اين مجموعه متخاصم بود و به طرز خستگي ناپذيري ماژلان را به خاطر استراتژي دنبال کردن خط ساحلي آفريقا به جاي راندن به داخل اقيانوس مورد آزار قرار مي داد. او مخالفت خود را در برابر دستورات ماژلان با صداي بلند اعلام مي کرد. او متهم به شورش شد و پس از عزل شدن به انبار کشتي منتقل شد. ماژلان او را در حالي که از مسؤوليت خود برکنار کرده بود به شرط قول شرف آزاد کرد هرچند در حوزه اختيارات او بود که يک خائن را اعدام کند (سر بزند). دکوکا به عنوان کاپيتان جاي کارتاژنا را گرفت و براي مدتي رفتار بزرگوارانه ماژلان خدمه را به طور موقت تابع دستوراتش کرد

حوالي پايان اکتبر ناوگان به خط استوا نزديک شد و در مجموعه اي از طوفانهاي برقي گرفتار شد. پس از آن ايشان خود را در درياي سارگاسو اسير منطقه آرام استوايي يافتند. در اين حال ناوگان در حال تمام کردن آب و بروز نشانه هاي اسکروي بود. پس از آن که آنها سه هفته را در اين حالت گذراندند، جريان جنوبي استوا آنان را از سارگاسو خارج کرد و در آستانه بادهاي بازرگاني قرار داد. در اين جا يک باد خفيف شمالي مي وزيد و به آرامي کشتيها را حرکت مي داد. ماژلان توانست مسير خود را به سوي برزيل ادامه دهد. تا ماه دسامبر، پس از 8047 کيلومتر دريانوردي، ناوگان به سواحل برزيل در منطقه اي کمي جنوبي تر از دماغه روک رسيد. آنان به سمت جنوب ادامه دادند تا از آبهاي پرتغال دور بمانند و در 13 دسامبر در جايي که ريو دژانيرو خواهد شد لنگر انداختند
ساحل آمريکاي جنوبي

مردم بومي منطقه، گواراني ورود ماژلان را به عنوان پايان يک خشکسالي طولاني در منطقه تلقي کردند. بنابراين روابط دوستانه بود و اين تا حدي به خاطر ناخداي ترينيداد جان لوپز کارواليو بود که در سفر قبليش به برزيل کمي از زبان گوراني آموخته بود. کارواليو قادر بود درباره غذا، آب و زن لازم براي پر کردن مجدد منابع و روحيه کاهش يافته ناوگان مذاکره کند. ماژلان دستور داد کشتيها به طورت دوتايي به ساحل بيايند تا تعميرات انجام شود. در همين حال منابعي از يام، منهوت، خربزه و آناناس به داخل انبارهاي کشتيها بارگيري مي شد و گوشت خوک نمک زده شده در داخل بشکه هاي خالي شراب انبار مي شد. صبح کريسمس ناوگان با حرکت کرد و با باد و جريانهاي آبي موافق مي توانست روزي 160 کيلومتر به سمت جنوبي امتداد ساحلي آمريکاي جنوبي حرکت کند. ماژلان فکر مي کرد به زودي به تنگه اي که جان از ليسبون کشف کرده بود نزديک خواهد شد. در يازدهم ژانويه ناوگان به دماغه سانتا ماريا چنان که جان از ليسبون شرح داده بود نزديک شد و با يک جريان وسيع آبي که در امتداد جنوبي--جنوب غربي حرکت مي کرد مواجه شدند. ماژلان بع کاپيتانهايش دستور داد لنگر بيندازند و درباره آبهايي که به آنها نزديک مي شدند جلسه اي تشکيل دادند

سانتياگو تحت فرماندهي سرانو به اميد يافتن تنگه به سمت غرب فرستاده شد اما او متوجه شد اين گذرگاه آبي در واقع تنها دهانه يک رودخانه است که به سمت يک خليج که بوسيله سرزمينهاي کوهستاني محاصره شده است جريان مي يابد. ماژلان جلسه ديگري برگزار کرد که در آن کارگزارانش او را براي دور زدن و مسافرت به دور آفريقا و حرکت از مسير شناخته شده به سمت جزاير ادويه تحت فشار گذاشتند. خدمه معتقد بود قبل از اين که به هر مقصدي حرکت کنند، براي پناهگاه زمستاني بايد به ريو بازگردند اما ماژلان تصميم گرفت مسير را ادامه دهد. عليرغم جو بين مردان دريا که تمايل به شورش داشت ماژلان توانست نظرات خود را بر آنان تحميل کند و در اوايل فوريه ناوگان دهانه رودخانه اي که فلات را مي شکافت ترک کرد و به سمت دماغه شاخ حرکت کرد. آنان براي هشت هفته در امتداد ساحلي که ديگر متروکه و ويران شده بود و در برابر فعاليتهاي طوفاني گردبادها و درياها حفاظ ناچيزي ارائه مي کرد حرکت کردند. در طي اين حملات طوفاني ويکتوريا به گل نشست، دکل سانتياگو تخريب شد، سن آنتونيو دچار نشت آب شد و تخليه آب کار سنگين و مداومي طلب مي کرد و عليرغم همه اينها ترينيداد در حالي که ماژلان آن را هدايت مي کرد در ميان تپه هاي دريايي، تپه هاي شني و مناطق کم عمق که هيچ کدام قبلاً ثبت نشده بودند پيشروي ناوگان بود. کاپيتانهاي ماژلان سخنان اهانت آميز خود را درباره ماژلان ادامه مي دادند. تا هفته سوم مارس ماژلان براي متوقف کردن پيشرفت خود و گذراندن زمستان در پاتاگونيا، آخرين جايي که توقف کرده بودند تحت فشار گذاشته شد. هر روز طوفانهاي برف که اجازه ديدن اطراف را نمي داد جستجو براي يافتن يک لنگرگاه ايمن را دچار اختلال مي کرد تا اين که ناوگان به لنگرگاه محافظت شده سنت جوليان رسيد که در آنجا ماژلان با يک شورش مواجه شد
گزارش پيگافتا از شورش در سنت جوليان

در اول آوريل ماژلان همگي را براي تجمع در ساحل فراخواند اما کاپيتانها کارتاژنا، مندوزا و کوسادا حاضر نبودند و به زودي پس از آن شورش علني شد. رهبر گروه کارتاژنا بود. او در شب دوم آوريل سوار سنت آنتونيو (که کاپيتانش به ماژلان وفادار بود) شد و افراد کشتي را براي پذيرفتن رهبري خود تحت فشار گذاشت. و بدين ترتيب در صبح دوم آوريل کارتاژنا کنترل سه کشتي را داشت؛ سن آنتونيو، ويکتوريا و کونسپسيون و ماژلان تنها دو کشتي تحت فرمان داشت؛ ترينيداد و سنتياگو. با اين حال دريادار با يک حيله زيرکانه توانست ويکتوريا را در اختيار بگيرد و سپس سه کشتي خود را در دهانه لنگرگاه مستقر ساخت. طي شب سرنوشت به نفع او رقم خورد؛ سن آنتونيو لنگرش را کشيد و به آرامي به کشتي دريادار نزديک شد. کشتي با ضربه سختي تصرف شد و افراد حاضر در کشتي کساني بودند که به سرعت تبعيت خود را از ماژلان اعلام کردند. در نتيجه صبح روز بعد کارتاژنا گروه خود را بسيار کم شمار يافت و مجبور شد تسليم شود. شورشيان به سرعت مورد مجازات قرار گرفتند. مندوزا در زمان تصرف مجدد ويکتوريا به قتل رسيده بود، کارتاژنا و کشيش همراهش ابتدا به قول شرف آزاد شدند و وقتي دوباره دردسر درست کردند در جزيره اي متروک رها شدند و کوسادا اعدام شد. خدمه اي که نقش فعالي در اين قيام بازي کرده بودند محکوم به کار در زنجير شدند

کوسادا به خاطر نقشش در شورش سرش زده شد. پس از تمام شدن شورش ناموفق، خدمه شروع به ساختن حفاظ براي زمستان کردند. در زمان انتقال منابع مصرفي، ماژلان متوجه شد جاسوسان پرتغالي توانسته اند به ذخاير سفر را آسيب وارد کنند. آنان در سويل ليست اقلام را دستکاري کرده بودند و در نتيجه تنها نيمي از ذخاير واقعاً بارگيري شده بودند. اين يک ضربه تکاندهنده ديگر بود اما ماژلان به سرعت خدمه است را بر آن داشت تا از طريق ماهيگيري، شکار و تله گذاري منابع را جبران کنند. در طي اين مدت خدمه ناوگان برخوردهاي چندي با مردم بومي داشتند که آنها را غول مي ناميدند. مردم بومي يک سر و گردن بلندتر از اروپائيان بودند

روابط با مردم بومي در ژوئيه وقتي که ماژلان در صدد برآمد دو نفر از آنان را براي بردن به اروپا بدزدد خصمانه شد. در نتيجه ماژلان دستورداد سنتياگو به دنبال پناهگاه زمستاني جديدي بگردد. سنتياگو در طوفانهاي زمستاني درگير شد اما دهانه ورودي ريو سنتا کروز را قبل از اين که يک طوفان کشتي را ويران کند و خدمه را به ساحل بريزد کشف شد. دو نفر از خدمه داوطلب شدند با پاي پياده نزد ماژلان بروند و پس از يازده روز بازگشتند. ماژلان به سرعت حرکت کرد تا بازماندگان حادثه را جمع آوري کند و چنان از سنتا کروز خوشش آمد که تصميم گرفت پناهگاه زمستاني را به آنجا منتقل سازد و در همان زمان به جمع آوري محموله سنتياگو بپردازد. آمادگيهاي زمستاني عليرغم فشار خدمه و کارگزاران کشتي براي صرفنظر کردن ماژلان از جستجوي تنگه ادامه يافت. در 18 اکتبر کشتيها براي ادامه جستجوي خود حرکت کردند. در 21 اکتبر ناوگان دماغه اي ديد که نام آن را دماغه يازده هزار دوشيزه نهادند. اين جا يک طوفان سخت و ناگهاني درگرفت و سن آنتونيو و کونسپسيون ناپديد شدند و اين گونه تصور مي شد که تخريب و غرق شده اند. بعد از چندين روز تعمير ويکتوريا و ترينيداد از دماغه بلند صخره اي گذشتند که پشت آن دو کشتي ديگر گم شده بودند. در حالي که ترينيداد اين دماغه را دور مي زد خدمه اش يک تنگه آبي عميقي ديدند که به سمت غرب در ميان کوهستانهايي که آن را دربر گرفته بودند جريان داشت. مدت کوتاهي پس از آن سن آنتونيو و کونسپسيون پيدا شدند و اين براي دوستانشان که فکر مي کردند آنها را در طوفان از دست داده اند معجزه محسوب مي شد. ناوگان در واقع ال پاسو را کشف کرده بود و اين تنگه اي بود که قاره آمريکاي جنوبي را قطع مي کند. ناوگان به سمت غرب پيش رفت و ماژلان با استفاده از يک جريان عريض و باد پس از آن، توانست ناوگان خود را از تنگه بگذراند. سن آنتونيو وقتي براي گردش به حاشيه جنوبي يک جزيره بزرگ در داخل تنگه فرستاده شد گم شده بود. بسياري در ترديد بودند که خدمه شورش کرده اند و به سمت شرق رفته اند

ناوگان وارد يک ورودي کوچک شد که از آنجا ماژلان اقدام به جستجو در داخل يک آبراهه در حال باريک شدن کرد. پايان آبراهه به دريا مي رسيد اما آبهاي اين محل اتصال به دريا خطرناک بودند. در 26 نوامبر پس از اين که سه هفته براي يافتن سن آنتونيو وقت صرف شد (زيرا عمده توشه ناوگان را حمل مي کرد) سه کشتي باقي مانده به سمت غرب در امتداد آخرين بخش تنگه جلو رفتند و روز بعد وارد درياي آزاد شدند. وقتي کشتي ها به آبهاي آرامتري رسيدند ماژلان از پدر والدراما خواست تا در محلي که ماژلان آن را درياي جديد جنوب، مار پاسيفيکو ناميد، مراسم دعايي اجرا کند

چند هفته ابتدايي در اقيانوس آرام بدون حادثه بود. ناوگان در امتداد ساحل شيلي به سمت شمال رفت تا اين که با فشار جريان آرام پرو و وسترليز حرکت خود را ادامه داد. تا اواسط ماه ماژلان در حالي که به موازي سيزدهم مي رسيد مسير را به سمت غربي-شمال غربي تغيير داد به اميد اين که سواحل آسيا را ببيند. اين انتخابي نافرجام بود و کشتي ها هفته ها بدون ديدن هيچ خشکي پيش مي رفتند. منابع غذايي ته کشيده بودند و در فاصله شش هفته از تنگه ماژلان، مردانش شروع به مردن به خاطر اسکوروي کردند. تا اواسط ژانويه يک سوم افراد چنان ضعيف شده بودند که نمي توانستند راه بروند و جيره آب هرکس تنها يک جرعه در روز بود. سرانجام در 25 ژانويه خشکي ديده شد و ماژلان آن جزيره کوچک را سنت پاول (احتمالاً پوکا پوکا شمالي ترين جزيره تواموتوس) ناميد. ماژلان وقتي اين جزيره را در 28 ژانويه ترک مي کرد انتخاب نافرجام ديگري انجام داد و مسير خود را از مجمع الجزاير اقيانوس آرام به سمت شمال غربي-غربي در پيش گرفت. آنان راه خود را ادامه دادند و سفر بيشتر و بيشتر دشوار مي شد. تا 4 مارس ترينيداد هيچ غذايي نداشت، نوزده نفر مرده بودند، بيست نفر چنان ضعيف شده بودند که نمي توانستند بايستند و تنها کمتر از دوازده نفر قادر بودند کار انجام دهند. تا شامگاه 5 مارس وضعيت نوميدانه به نظر مي رسيد تا اين که خشکي ديده شد. آنان بر جزاير ماريانا فرود آمدند اما به سرعت با ناوگاني از قايقهاي محلي محاصره شدند. مردم بومي، چاموروها مسلح به ابزارهايي مانند چماق، نيزه و سپر بودند. جزيره نشينان با تيرکمانهاي متقاطع کشته شدند و چاموروها عقب نشيني کردند و ماژلان روستا را به توپ بست. سپس جشني برگزار شد و بقاياي روستا غارت شد. افراد شکمهاي خود را از آب پر مي کردند و هر چيز خوردني را جمع مي کردند: نارگيل، يام، جوجه، خوک، برنج و موز. آن شب چاموروها با صدها قايق بازگشتند اما طوفاني در حال شروع شدن بود و اروپاييها جزيره را ترک کردند. از آن به بعد کشتيها براي دو روز به حرکت خود ادامه دادند در حالي که در جزاير در امتداد مسير مي ايستادند تا منابع خود را تأمين کنند. ماژلان تصميم گرفت به جاي رفتن به جزاير ادويه که اسيران چامورويي گفته بودند تنها چند روز با کشتي تا آنجا فاصله دارد به سمت فيليپين برود
درگذشت ماژلان

در 16 مارس سامار شرقي ترين جزيره فيليپين ديده شد. افراد چند روز بعد را براي تجديد قوا پس از آن امتحان طولاني و سخت گذرانيدند. انواع مختلفي از ميوه ها جمع آوري مي شد که به طور قابل توجهي به بهبود بيماران اسکوروي کمک مي کرد. آنان جزيره را در 27 مارس ترک کردند و روز بعد يک قايق بزرگ که افرادي را سوار داشت ديده شد. هنري سياه، خدمتگزار تمامي عمر ماژلان به زبان مالايي به آنان سلام داد و به زبان مالايي از آنان جواب گرفت. اين مردم هدايايي از ظروف چيني همراه داشتند که تأييد مي کرد ماژلان در واقع پس از 550 روز پريشاني و آزمايش سرانجام موفق شده است کره زمين را دور بزند و به هدف خود برسد. در 2 آوريل مردان ماژلان با او ملاقات کردند و از او خواستند اکنون به سمت جزيار مولوکا حرکت کند اما ماژلان اصرار داشت در اين جزاير جلوتر برود. در بندر سربو او با راجا سربو روبرو شد که هم مشاوراني عرب و هم مشاوراني چيني داشت و بي شک از تهاجم اروپائيان به گوآ و مالاکا مطلع بود

روزها با تجارت و داد و ستد سنگين، تفريح و مسيحي کردن بوميان سپري مي شدند. ماژلان در انگيزه خود براي گسترش مسيحيت متعصب بود و وقتي راجاي سربو به او گفت که تعدادي از رؤسا در جزاير اطراف قبول نمي کنند مسيحي شوند، ماژلان تصميم گرفت ناوگان خود را بردارد و براي مجازات قدرتمندترين رئيس منطقه، کاليپولاپو حرکت کند. ماژلان شصت نفر را با خود برد اما به آنان حمله شد و از سوي مردم روستا مجبور به عقب نشيني شدند. خدمه کشتي اسپانيايي که ماژلان با خود در حمله همراه کرده بود اجازه دادند افراد براي يک ساعت برعليه سه هزار بومي بجنگند و سپس کارگزاران اسپانيايي با غنيمت شمردن فرصت در صدد برآمدند خود را از شر ماژلان خلاص کنند. ماژلان به زودي کشته شد و تنها آن زمان بود که مأموران اسپانيايي براي کمک به بازماندگان حمله اقدام کردند ولي با جسد ماژلان کاري نداشتند
پايان ناگوار

بدنبال مرگ ماژلان، دوارته باربوسا به عنوان فرمانده جديد برگزيده شد اما او و بيشترين مأمورين کشتيها در تله اي افتادند که هنري سياه کار گذاشته بود. او هنوز به ارباب متوفي خود وفادار بود. تمامي مأمورين به جز کارواليو و کونستابل اسپينوزا و سرانو و پدر والدراما مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند. کارواليو و اسپينوزا به کشتيها گريختند، سرانو و پدر والدراما اسير شدند. سرانو بوسيله اسيرکنندگانش به کشتي ها آورده شد تا براي خونبهايش چانه بزنند و او را آزاد کنند. اما کارواليو براي حفظ مقام خود به عنوان فرمانده از اين کار خودداري کرد زيرا سرانو نسبت به او مقام ارشد بود

ناوگان از سربو دور شد در حالي که سرانو را رها کرده بود. کارواليو با استفاده از زغال کونسپسيون و تمامي يادداشتهاي ماژلان را به آتش کشيد تا تمامي شواهد تاريخ شورشهايشان را از بين ببرد. حال تنها ويکتوريا و ترينيداد باقي مانده بودند تا نقشه هاي کارواليو را براي دزدي دريايي عملي کنند. تا ماه اکتبر کارواليو از سوي کونستابل اسپينوزا برکنار شد. اسپينوزا سرانجام ناوگان را پس از يک سفر 820 روزه در نوامبر 1521 به جزاير مولوکا برد. آنان سه ماه را در تيدور گذرانيدند و در اوائل 1522 آماده بازگشت به اسپانيا شدند. ترينيداد در هفته دوم فوريه به گل نشست. ويکتوريا و نيمي از مردان تحت فرماندهي دل کانو سفر خود را ادامه دادند. اسپينوزا و بقيه باقي ماندند تا بکوشند ترينيداد را آزاد کرده و دوباره شناور سازند. او و گروهش به زودي بوسيله پرتغاليها دستگير شده و به جرم دزدي دريايي در نتيجه رفتارهايي که در زمان فرماندهي کارواليو مرتکب شده بودند، حلق آويز شدند

دل کانو که يکي از شورشيان در سنت جوليان بود اکنون فرمانده شده بود و ويکتوريا را در اواخر مارس به سمت اقيانوس هند هدايت مي کرد. به زودي خدمه دوباره اسير چنگال اسکوروي شدند. آنان همچنين از نظر آب و جيره غذايي دچار کمبود بودند. ويکتوريا پس از مجموعه اي از طوفانها دوباره دکل خود را از دست داد. ترس از پرتغاليها مانع از آن شد که افراد در موزامبيک به ساحل بروند اما تا اواخر ماه مه ويکتوريا توانست از دماغه اميدواري بگذرد. تا 8 ژوئيه ديگر غذا و آب ويکتوريا تمام شده بود. تنها بيست و چهار نفر از شصت مردي که سفر را شروع کرده بودند باقي مانده بودند و دل کانو چاره اي نداشت جز اين که عازم جزاير دماغه ورده شود. او در آنجا شب به ساحل آمد و به مردانش گفت وانمود کنند در مسير امريکا دچار طوفان شده و از مسير خارج شده اند. ماهيگيراني که با آنان برخورد کردند با آنان همدلي کرده و با دادن برنج و در اختيار گذارن آب به آنان کمک کردند. بعد از اين که چندين محموله قايق بارگيري شد سربازان از قلعه مجاور وارد شدند و دل کانو مجبور شد آن عده از يارانش که در ساحل بودند را رها کند و با حفظ فاصله از جزاير مسير خود را ادامه دهد. در 4 سپتامبر آنان وارد خليج سن لوکار شدند. تنها هيجده نفر از گردش سه ساله و 14469 واحدي به دور دنيا از شرق به غرب باقي مانده بودند. در 8 سپتامبر آنان در نزديکي مول سويل لنگر انداختند. صبح روز بعد آنان به ساحل رفتند تا بر مقبره بانوي پيروزي حاضر شوند
اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: