و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۶

روشنگری در آمریکا

روشنگري به آمريکا مي آيد

آمريکاييها عليرغم پيش زمينه مذهبي و خودمختاري نسبي که با گذشت هر سال کاهش مي يافت، هنوز به نحو تنگاتنگي در پيوستگي با ملت انگليس به سر مي بردند. پيشرفتهاي انگليس از قبيل انقلاب درخشان، روشهاي علمي جديد و ظهور دولت پارلماني راه خود را به سوي مستعمرات نيز باز مي کردند. روشنگري آمريکايي که به طور معمول آغاز آن را مربوط به انقلاب درخشان در سال 1688 مي دانند يک روند يکنواخت نداشت. اين جريان تا حدي شامل صدور انديشه هاي علمي، اجتماعي و سياسي از انگليس بود اما همچنين شامل صدور انديشه هاي راديکال و حاشيه اي از قبيل جمهوري خواهي جريان رفاه عمومي نيز مي شد. اما تقريباً در تمامي زمينه ها، روشنگري آمريکايي به آن معنا نبود که انديشه هاي پروتستانتيسم راديکال که در اصل الهام بخش مهاجرت به آمريکا بودند کنار نهاده شوند. بلکه روندي طولاني از عرفي کردن اين انديشه هاي مذهبي آغاز شدند. هزاره گرايي در ايدئولوژي جمهوري خواهي به کار گرفته شد و در نهايت انديشه هايي دهري همچون سرنوشت آشکار را شکل داد

انقلاب درخشان در آمريکا

شايد مهمترين حادثه واحد در توسعه انگليس که بر هويت مستعمره نشينان تأثيرگذار بود انقلاب درخشان سال 1688 بود. در حالي که اين انقلاب رخدادي عميق براي انگليسيها بود، براي مستعمره نشينان حقيقتاً تکان دهنده بود. مستعمره نشينان تحت حاکميت جيمز دوم حتي شايد بيشتر از خود انگليسيها تحت آزار بودند. جيمز قوانين و توافقات مستعمرات را به رسميت نمي شناخت و به مستعمره نشينان حق هيچ اظهارنظري را درباره قوانين و مالياتها نمي داد و به نظر مي رسيد به نحو مستبدانه اي حکومت مي کند. از بسياري جهات رفتار جيمز با مستعمره نشينان انعکاسي از استقلال رو به تزايد پارلمان انگليس بود. علاوه بر اين جيمز کاتوليک بود و مستعمره نشينان بيشتر پروتستان و اغلب پروتستان راديکال بودند. زماني که جيمز اعلاميه بخشايش را که آزادي عبادت را براي کاتوليکها اعطا مي نمود اعلام نمود، اهالي مريلند خشنود شدند اما بقيه مستعمرات به نحو عميقي با سختي و مشکلات مواجه شدند. آنچه براي مستعمرات ناگوارتر بود الگوي رفتارهاي جيمز بود؛ تمامي رفتارهاي جيمز به نحوي بود که به نظر مي رسيد او در صدد است مؤسسات پروتستان را با تشکيلاتي کاتوليکي جايگزين نمايد. اين علامت بدي بود به خصوص که فرانسه که کشوري کاتوليک بود تحت حاکميت لويي چهاردهم تبديل به يک پادشاهي مطلق شده بود. در ذهن مستعمره نشينان کاتوليسيسم معادل مطلق گرايي بود. اين معادله از اين جهت اهميت داشت که تا زمان انقلاب درخشان بيش از نيمي از دولتهاي مستعمرات تحت کنترل مستقيم يک شاه بودند و در ساير موارد کم و بيش خودمختار بودند

اخبار انقلاب درخشان به کندي و به نادرستي در مستعمرات پخش مي شد. مستعمره نشينان بر اين باور بودند که انقلاب را مي توانند در مورد وضعيت خود نيز اعمال کنند و در سال 1689 مجموعه اي از قيامها را آغاز نمودند. آنها در حقيقت درک اندکي از آنچه که در واقع رخ داده بود داشتند و زماني که ويليام از اورنج شاه انگليس شد، دستورات او براي مستعمرات در واقع هيچ وقت به موقع به مقصد نمي رسيد. قيامها که ابتدا در بوستون آغاز شدند و سپس به پليموس، نيويورک و مريلند گسترش يافتند نيروهاي دولت شاه را در هم شکستند و قدرت را دوباره در اختيار مستعمره نشينان قرار داد. اما خود انگليسيها هيچ ارتباطي بين انقلاب خود و احياي قدرت مستعمره نشينان درباره امور مربوط به مستعمرات نمي ديدند. بيشتر آنها در واقع از انقلابهاي سال 1689 به وحشت افتاده بودند. طبق اين سابقه بود که اصل خودمختاري مستعمرات تبديل به فرياد تظاهرات آمريکاييها در قرن هيجدهم شد

نظريات سياسي

مهمترين نظريات سياسي در روشنگري آمريکايي از دو رساله درباره دولت اثر جان لاک و آثار نظريه پردازان سياسي راديکال انگليسي و به خصوص يک گروه از جمهوري خواهان راديکال با نام جريان رفاه عمومي اخذ شده بودند. به طور عمده انديشه سياسي آمريکايي مخلوطي پيچيده از انديشه هاي روشنگري، فلسفه درک عمومي اسکاتلند، قانون عمومي انگليس، الهيات پوريتان و تجربه منحصر به فرد زندگي مستعمره نشيني بود. آنان از روشنگري، انديشه هاي سياسي خود را به طور عمده از جان لاک اخذ کردند. آنان طبق باور لاک معتقد بودند که زماني که دولت بريتانيا آزاديهاي آنان را سلب مي کند به طور مؤثري پيوندهاي سياسي بين آمريکاييها و انگليسيها گسسته مي شود. با اين حال نظريات سياسي مستعمره نشينان در طي قرن هيجدهم اشتراکات بسيار بيشتري با تندروهاي انگليسي داشتند. همچون تندروها، آمريکاييها به دولتي که نماينده مردم و حداقلي باشد و به حقوق طبيعي اعتقاد داشتند. تندروهاي انگليسي که در انگليس در اقليت قرار داشتند به طور طبيعي مستعمره نشينان آمريکايي را به عنوان خويشاوندان هوشمند خود تلقي مي کردند. در نتيجه انديشه تندروي انگليسي در آمريکا و انديشه سياسي آمريکايي در بريتانيا بوسيله تندروها به نحو مشتاقانه اي منتشر مي شد

در بين متفکران تندروي انگليسي که بر انديشه سياسي آمريکايي بيشترين تأثير را داشتند جريان رفاه عمومي نقش برجسته اي داشت. اين گروه بر اين باور بود که پادشاهي بايستي به نفع يک دولت جمهوري و نماينده گرا حذف شود. آنان پارلمان انگليس را به نحو عميق و نااميدانه اي فاسد مي دانستند و با ماليات پارلماني و وجود ارتشهاي دائمي مخالفت مي کردند

دولت انگليس نيز به نوبه خود، براي طرح يک نظريه سياسي و اعمال دستگاه سياسي در امپراطوري، خود را در موقعيتي بي سابقه مي يافت. هيچ سابقه اي در تاريخ بريتانيا وجود نداشت که او را آماده مديريت يک سيستم مستعمراتي کرده باشد. بريتانياييها در مهيا کردن يک ساختار سياسي و قانون گذاري متناسب در ارتباط با مستعمرات آمريکايي ناموفق بودند. در حقيقت اغلب بريتانياييها بر اين باور بودند که مستعمرات در نهايت از بريتانيا جدا خواهند شد اما عده خيلي کمي انتظار داشتند اين اتفاق در قرن هيجدهم رخ دهد

بريتانياييها با يک وضعيت مشکل رو در رو بودند. در پايان جنگ هفت ساله در سال 1763 بريتانياييها خود را در وضعيتي ديدند که با وجود بدهيهاي قابل توجه بايستي مخارج سنگين يک امپراطوري پرهزينه را نيز متحمل شوند. مشخص بود که امپراطوري مخارج زيادي دارد و جنگ هفت ساله با فرانسه که تا حدود زيادي به نفع مستعمرات آمريکايي بود يادآوري تلخ براي اين هزينه ها بود. بريتانياييها مالياتهاي خود را افزايش دادند تا اين بدهيها را بازپرداخت کنند. آنان همچنين به اين نتيجه رسيدند که از جايي که مستعمرات از جنگ هفت ساله عوائد زيادي کسب کرده است، مستعمره نشينان نيز بايد در هزينه هاي تحميل شده مشارکت زيادي داشته باشند
از ديدگاهي نظري، تناقضي که در برابر پارلمان بريتانيا در دهه 1760 قرار داشت اين بود که چگونه مي توان به مستعمرات اجازه حفظ خودمختاري محلي کافي داد در حالي که همچنان بتوان نوعي کنترل مرکزي اعمال کرد؟ تمامي قانون گذاريها و تناقضات يک دهه آينده بر محور اين پرسش تنظيم شده بودند. اين تناقضات به نحو يکنواختي رو به افزايش بودند و قانون گذاريها به طور يکنواختي رويکردي هرچه سرکوبگرانه تر پيدا مي کردند تا اين که در نهايت در سال 1770 شورش آشکار در مستعمرات پديد آمد

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: