و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، آبان ۰۵، ۱۳۸۵

تاریخ اروپا--دهقانان و پیشرفت در فناوری کشاورزی

روستاي قرون وسطي

کشاورزي در قرون وسطي آنچنان که امروز برپايه قطعات مزارع خانوادگي شخصي که بوسيله حصارهايي از يکديگر و از جنگلها و مراتع جدا شده اند استوار نبوده است. در سال 1000 منظره اي که چشمان يک پرنده از اروپا مي ديده است متشکل از درياي سبز جنگلها که جزاير قهوه اي رنگي از سکونت انساني در آن پراکنده بوده است. هرکدام از اين جزاير متشکل از يک روستاي متمرکز بوده است که در محاصره دو مزرعه بزرگ و غيرمحصور بوده است. روستا متشکل از چندين کلبه محقر بوده است. اين کلبه ها از هر آن چيزي ساخته مي شدند که در منطقه در دسترس بودند. اين کلبه ها ممکن بود از انواعي از علفهاي محلي، ترکه درختان يا ني هاي بافته شده که با گل اندود مي شدند ساخته شوند. اين کلبه ها همچنين غالباً حيوانات خانواده را نيز در خود جا مي دادند. اين کلبه ها معمولاً يک يا دو اتاق مي داشتند و از زير شيرواني به عنوان جايي براي نگهداري وسايل استفاده مي شد. حانواده در يک اتاق زندگي مي کرد در وسط اين اتاق چند سنگ مسطح در کنار هم قرار داده شده بود تا به عنوان محل روشن کردن آتش مورد استفاده قرار گيرد. سقف خانه کاه اندود بود و در بالاي آن سوراخي وجود داشت که دود از طريق آن خارج مي شد. احتمالاً پنجره اي وجود نداشت و نور از طريق سوراخ دود و در بازمانده وارد مي شد. کف اتاق خاکي بود و گاه با برگها يا حصير پوشانده مي شد. وسايل خانه عبارت بودند از يک ميز، چند چهارپايه و يک يا دو صندوق نگهداري اشيا که معمولاً هر چيزي را که خانواده هنگام خواب به عنوان رختخواب روي زمين پهن مي کرد در خود جا مي داد. در کنار هر کلبه يک حياط وجود داشت که حدود نيم جريب مساحت داشته و خانواده از آن به عنوان باغچه، مرغداني، آغل خوک، محل نگهداري کندوهاي عسل و مصارفي از اين قبيل استفاده مي کرد

کلبه ها گاه در اطراف يک محوطه مرکزي يا فضاي سبز متمرکز بودند که ممکن بود دهقانان از آن به عنوان چراگاه حيوانات خود استفاده کنند. معمولاً يک منبع آب در حوالي روستا وجود مي داشت و ممکن بود نهري در داخل جنگل جريان مي داشت. گاه اين رودخانه تالابي تشکيل مي داد که براي پرورش ماهي، مرغابي و غاز مورد استفاده قرار مي گرفت. در امتداد نهر غالباً علفهاي بلندي رشد مي کردند که روستاييان به صورت مرتب آن را درو مي کردند تا براي غذاي زمستانه حيواناتشان ذخيره کنند. در منطقه اي نه چندان دور از روستا، جنگل يا مراتعي وجود داشت که روستائيان در آن خوکهاي خود را مي چراندند، از آن دانه هاي خوراکي، ميوه هاي جنگلي، گياهان دارويي و برخي چيزهايي ديگر جمع آوري مي کردند، و چنانچه مجاز مي بودند شاخه هاي درختان و ترکه هايي را براي مصرف سوخت جمع مي کردند

بيشتر روستاها يک کليسا داشتند که زمينهاي مربوط به خود را داشت. اين زمين با حصار يا حتي ديوارهايي به صورت مشخصي از زمينهاي روستا جدا شده بود. ممکن بود يک خانه بزرگتر با استحکامات دفاعي متعلق به لرد و پيشکارش نيز وجود مي داشت. اگر روستا به اندازه کافي پرجمعيت مي بود لرد ممکن بود يک آسياي سنگي در امتداد جريان آب مي ساخت. حتي ممکن بود جايي دورتر از کلبه هاي دهقانان يک نانوايي روستايي مي ساخت. اين نانواييها به علت قابليت بالاي اشتعال سقف کاه اندودشان از ساير کلبه ها جدا مي شدند

تکنولوژي کشاورزي

در روستاها دربيشتر بخشها حبوبات و گندم کشت مي شد ولي جو دوسر، چاودار، جو و هر چيزي که خاک و آب و هوا اجازه مي داد نيز کشت مي شد. دهقانان از نظر برخي ابزارهاي اساسي که توليدات کشاورزي جديد به آن وابسته است کمبود داشتند. آنان کود شيميايي نداشتند و براي پرورش تعداد کافي حيواناتي که کود کافي توليد کنند دچار کمبود منابع بودند. فرسايش خاک يک مشکل هميشگي بود و دهقانان اغلب درگير کار مشکل و پردردسر آماده سازي زمينهاي جديد براي جايگزين کردن مزارع قديمي و از کار افتاده خود مي شدند. آنان از نظر حشره کشها کمبود داشتند. آنان براي چنين هدفي لانه هايي براي کبوترها و قمريها آماده مي کردند. اين پرندگان نه تنها حشرات را مي خوردند بلکه کود اندک ولي بسيار کارايي براي استفاده در باغچه ها بوجود مي آوردند. آنان همچنين از نظر دفع گياهان هرز مشکل داشتند و اين گياهان هميشه آماده حمله به مزارعشان بودند. تشکيلات پايه اي کشاورزي در روستا براساس نياز به غلبه بر اين مشکلات شکل مي گرفت

يک روستا به عنوان يک تعاوني شخم زني عمل مي کرد زيرا هزينه هاي آماده سازي زمين و پرورش حيوانات چنان بالا بود که يک خانواده واحد نمي توانست از پس آن برآيد. هر خانواده سهمي در هر دو اين زمينه هاي کاري روستايي داشت و زمينهاي قابل کشت روستا مورد استفاده گروهي بودند. حصاري در اطراف سهم افراد وجود نداشت و به همين دليل اين ترتيبات سيستم مزرعه باز خوانده مي شود. اما پشته هايي از علوفه در اطراف مزارع تحت کشت قرار مي گرفت. روستايي در انگليس به نام لاکستون وجود دارد که بنا به دلايلي هيچ وقت سيستم مزرعه باز در آن از بين نرفته است. مردم در لاکستون هنوز مزارع باز دارند و تا حدود زيادي به همان روش قرون وسطي کار مي کنند

يکي از مزارع در اوايل بهار شخم زده مي شد و در آن حبوبات کشت مي شد. مزرعه ديگر در همان زمان شخم زده مي شد ولي بدون انجام کشت رها مي شد تا هوا و تابش خورشيد مقداري از حاصلخيزي آن را برگرداند. به علفهاي هرز اجازه رشد داده مي شد. علفهاي هرز مقداري از توجه حشرات را به خود جلب مي کردند و چراگاهي را براي حيوانات روستا فراهم مي آوردند که در طول چرا کود زمين را نيز تأمين مي کردند. درست پيش از آن که علفهاي هرز زمين آيش شده دانه بدهند مزرعه براي بار دوم شخم زده مي شد و علفهاي هرز زير خاک مدفون مي شدند. اين روند براي رسيدن به هدف احياي حاصلخيزي خاک و محدود نگه داشتن علفهاي هرز به طرز منطقي مؤثر بود. اما اين روش هزينه بالايي داشت. روستائيان هر ساله تنها قادر به استفاده از نصف زمين خود بودند و بايد زحمت شحم زدن زمين کاشته نشده را نيز مي کشيدند

آب و هوا يک نگراني هميشگي بود. بهار پرباران مي توانست با فعاليتهاي شخم زني تداخل کند، دانه را در خاک فاسد کند و ميزان محصول را کاهش دهد. بارانهاي پاييزي مي توانست دانه ها را قبل از برداشت مرطوب کند و خشک کردن و خرمنکوبي را غيرممکن کند. توليد زياد نبود، 250 تا 360 ليتر در هر جريب توليد خوبي در نظر گرفته مي شد و هفتاد تا صد ليتر از اين مقدار بايد به عنوان بذر نگه داشته مي شد. بخشي از محصول دهقانان به عنوان ماليات برداشته مي شد و يک دهم آن به کليسا تعلق داشت به اين ترتيب بذر و ماليات حدود شصت درصد هر خرمن درو شده را به خود اختصاص مي داد. به همين علت يک دهقان تنها مي توانست 36 تا 72 ليتر از محصول را براي خود نگه دارد. يک خانواده چهارنفره سالانه به 1260 ليتر محصول نياز داشت تا به بقاي خود ادامه دهد به اين ترتيب لازم بود هر روستا بتواند بين سي تا چهل جريب را براي هر خانوده شخم زني و آماده کند. با توجه به کمياب بودن ابزارهاي شخم زني و حيوانات خانگي، و احتمال اين که فصل شخم زني مي توانست به خاطر يک زمستان طولاني يا يک بهار پرباران کوتاه شود، زندگي دهقانان بي رونق و پرمخاطره بود. با اين حال در شرايط آشفته بين امپراطوري کارولينيان و ظهور اروپاي فئودال، دهقانان اروپايي فناوريهاي جديد کشاورزي که کارايي کشاورزي را به طور زيادي افزايش داد مورد استفاده قرار دادند

پيشرفتهايي در فناوري کشاورزي

گروهي از ابداعات در حول و حوش ابزارهاي شخم زني و استفاده از گاوآهن قديمي چرخدار و سنگين ژرمن شکل گرفتند. اين گاوآهن تيغه اي آهني داشت که مي توانست زمين را بشکافد و صفحه اي داشت که مي توانست علفها را زير خاک دفن کند. اين ابزار، شخم زني دوگانه و متقاطع سنتي مزارع را غيرضروري کرد. گاوآهن با تيغه هاي فلزي همچنين مي توانست تا اعماق بيشتري از خاک را شخم بزند و بدين ترتيب مواد معدني بيشتري از خاک را در دسترس قرار دهد. اين گاوآهن مي توانست خاکهاي سنگين اما حاصلخيز شمال غربي اروپا را شخم بزند. مشکل کار با اين ابزار سنگين مربوط به نيروي فراوان لازم براي کشيدن آن مي شد. گروهي از حيوانات مورد نياز بودند و از آنجايي که اين عمليات به تعداد حيوانات و نيروي بيشتري نياز داشت لازم بود اين گروهها زمينهاي بيشتري را در زماني کمتر از گاوهاي نر که قبلاً عهده دار اين وظيفه بودند، اين کار را به انجام مي رساندند. اين مشکل با استفاده از اسبها حل شد. اسبها سريعتر بودند، قدرت تحمل بيشتري داشتند و از دستورات شفاهي تبعيت مي کردند و بدين ترتيب نياز به يک مرد اضافه در روند شخم زني که براي شخم زني با گاوهاي نر مورد نياز بود وجود نداشت. با اين حال ابداعاتي براي استفاده از اسبها مورد نياز بود. اسبها به نعل نياز داشتند تا در زمين مرطوب هنگام شخم زني سمهايشان نرم نشود، و از جايي که اسبها به خوبي گاوها شانه هاي درشتي ندارند، اسبها به نوعي گردن بند براي کنترل نياز داشتند، ضمن اين که نياز به دهنه و افسار هم بود. دهقانان همچنين از افسارهاي دوتايي استفاده مي کردند که اجازه مي داد تا جايي که لازم است بر تعداد اسبهاي مورد نياز براي حمل يک وسيله بيفزايند. اين موضوع باعث فراهم آمدن نيروي کششي تقريباً نامحدودي شده و منجر به استفاده گسترده از گاو آهنهاي سنگين شد

مجموعه ديگري از ابداعات درباره استفاده از مزرعه بود و مربوط به گسترش يک سيستم ابتدايي ولي مؤثر از گردش گياهان کشت شده بود. دهقانان در همراهي با ساير محصولات حبوبات خود، شروع به استفاده از نخود فرنگي و لوبيا کردند. نخود فرنگي و لوبيا از گروه بقولات هستند و نيتروژن را در خاک احيا مي کنند. آنها گياهاني رونده هستند و در نتيجه مانع از رشد علفهاي هرز مي شوند. ساقه هاي رونده و غلاف دانه ها چنان آبدار هستند که مي تواند به عنوان غذاي مناسبي در زمستان مورد استفاده قرار گيرد. ساقه هاي رونده اين گياهان چنان خاک را مي پوشانند که باعث مي شود خاک ترد و شکننده باقي بماند و در نتيجه شخم زني راحت تر مي شود. علاوه بر تمامي اين فوايد اين حقيقت مطرح است که اينها به عنوان افزودني غذايي عالي براي رژيم غذايي انساني مطرح هستند. اين محصولات را مي شد خشک کرد و براي مدت تقريباً نامحدود نگهداري کرد _در دوره اي که نگهداري غذا مشکل بزرگي بوده است چنين مشخصه اي بي اهميت نبوده است_ و هرچند دهقانان در آن زمان درباره اش چيزي نمي دانسته اند اين حبوبات منبع نسبتاً خوبي از پروتئين بوده اند

بسياري از روستاها دو مزرعه خود را به سه قسمت تقسيم کردند و آنها را به صورت چرخشي زير کاشت لوبيا، گندم زمستاني، گندم تابستاني بردند و يک دوره آيش نيز در نظر گرفتند.با برنامه ريزي خوب اين برنامه مي توانست به جاي يک بار فصل دروي سنتي، منجر به سه نوبت دروي محصول شود

نتايج

اين ابداعات نه تنها منجر به افزايش توليد شد بلکه توليدات دهقانان را چنان افزايش داد که ديگر عده کمتري از جمعيت لازم بود براي توليد غذا فعاليت کنند. افزايش توليد غذا نه تنها اجازه افزايش جمعيت را مي داد بلکه تغذيه بهتري براي کل جمعيت فراهم مي نمود. افزايش توليد دهقانان اجازه داد تا برخي افراد تمام مدت، وقت خود را صرف صنايع و فعاليتهاي توليدي در مقياسهاي کوچکتر بکنند

گويا فعلاً منبع اصلي نوشته هايي که در حال ترجمه کردنشون هستم روي اينترنت در دسترس نيست. فعلاً اگر کسي خواست متن اصلي اين نوشته رو ببينه برام ایمیل بزنه تا براش ايميل بزنم

هیچ نظری موجود نیست: