و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۶

یک داستان بلند؛ ازدواج موقت 3

بعد از جريان اظهارنظر وزيرکشور درباره ازدواج موقت که نوشته دوم من در بازگشت به آينده درباره ازدواج موقت به طور اتفاقي باهاش تقارن زماني پيدا کرد، از قرار معلوم واکنشهاي زيادي رو در بلاگشهر و رسانه ها و افکار عمومي برانگيخت. مدتي قبل به راهنمايي غيرمستقيم يکي از بازديدکنندگان وبلاگ متوجه شدم بلاگچين در مجموعه اي متشکل از بيش از چهل وبلاگ که در واکنش به سخن وزير کشور درباره ازدواج موقت نوشته بودند به نوشته ابتدايي من درباره ازدواج موقت که حدود سه هفته قبل از اظهارات وزيرکشور در بازگشت به آينده قرار داده بودم لينک داده. براي من که به شدت علاقه مند بودم درباره موضوع ازدواج موقت و بازتابهاي ذهني افکار عمومي و اهل فرهنگ و مطالعه درباره اون بيشتر کسب اطلاع کنم فرصتي عالي و نادر پيش آمده بود

مطالب حدود بيست وبلاگ رو مرور کردم. کساني که اظهار مخالفت کرده بودند به نظر مي رسيد تعدادشون بر موافقين غلبه داره و در اظهارنظراتشون يک جهت گيري عمده و شايع، ابراز نظرات سياسي و ايدئولوژيک درباره اين موضوع بود. براي اين دوستان در واقع گويا بيشتر اين موضوع جالب بوده که بدانند چرا طبقه حاکمه به چنين مطلبي پرداخته و از نوشته هاشون بيشتر اين طور به نظر مي رسيد که از موضوع ازدواج موقت به عنوان ابزاري براي تداوم جنگ و جدال سياسي و ايدئولوژيک برعليه حاکميت استفاده کرده اند. درباره کساني هم که اظهار موافقت کرده بودند اين موضوع برام جلب توجه کرد که تعداد کساني که به پتانسيلها و موقعيت منحصر به فرد ازدواج موقت در دستگاه عقيدتي و فرهنگي بومي ما توجه دارند بيشتر از اون چيزيه که من اوائل فکر مي کردم و نگاههاي جديد و متفاوت به ازدواج موقت اونقدرها هم کم شمار نيست. مطالعه کليت اظهارنظرها درباره ازدواج موقت اين احساس رو به من داد که گويا ازدواج موقت آينه اي که هر کس به بهانه سخن گفتن درباره اون، محتواي فکري و جهت گيري ذهنيش رو درش منعکس مي کنه. ازدواج موقت در خيلي از مواقع حکم فيل در اتاق تاريک رو پيدا کرده و روايتهايي که ازش انجام مي شه خيلي با هم متفاوته. يکي اون رو استراتژي حکومتي براي برون رفت نظام از بن بستي که با مسأله زنان و جنسيت پيدا کرده تلقي کرده، ديگري اون رو امتدادي بر سنت فکري مردسالارانه جو فرهنگي ايران خونده و به معني نگاه جسمي به زن تلقي کرده، ديگري درباره ازدواج موقت از سست شدن بنياد خانواده اظهارنگراني کرده، اون ديگري اون رو کلاه شرعي و فحشاي شرعي و اون يکي ازدواج موقت رو راهکار مذهبيون براي وارد شدن به دنياي مدرن خوانده. براي من جالب بود درباره قضيه اي که هنوز شکل متعين مشخص و بارزي پيدا نکرده و بيشتر در مرحله حرف و نظره چطور اين همه قضاوتها درباره اش انجام مي شه

امروز به راهنمايي راديو زمانه مطالب آقايان قابل و اشکوري رو در هم ميهن درباره ازدواج موقت خوندم. شايد بشه تا حدود زيادي موافقت آقاي قابل و مخالفت آقاي اشکوري رو تمثيلي عمومي از نوع موافقتها و مخالفتهايي که ممکنه در اين باره مطرح بشه دونست. با نظر به مطالب اين بزرگواران به نظرم دست طرف موافق خيلي پرتره. مطالعه متن رو به دوستان پيشنهاد مي کنم. من در اينجا درباره مطالب آقاي قابل چيزي نمي نويسم و درباره عموميتش موافقم. اما درباره مطالب آقاي اشکوري هم در درجه اول متعجبم چنين مطالبي از چنين بزرگواري که چنان سوابقي در انديشه و عمل اصلاح طلبي ازش سراغ داريم صادر شده

مثلاً نمي دونم آيا مي شه درباره اين جمله ايشون برداشتي کرد که موجب خجالت و تحير نشه: "دختراني كه ديگر دختر نيستند و مهمترين امتياز و سرمايه خود را از دست داده‌اند و چه‌بسا با چند بار صيغه شدن از طراوت طبيعي و جاذبه‌هاي زنانه‌شان كاسته شده است". گويا بايد اين طور برداشت کرد که از نظر ايشون مهمترين امتياز و سرمايه يک دختر بکارت اوست. البته با واقع بيني شايد قبول کنيم چنين انديشه اي در جامعه وجود داره ولي اين که ازش دفاع بشه و براي مخالفت با ازدواج موقت به اين انديشه تمسک بشه جاي پرسش و تعجب داره. جالبه که بعد ايشون ازدواج موقت رو لابد به خاطر اين که مهمترين امتياز و سرمايه دختران رو در معرض تهديد قرار مي ده امتدادي بر انديشه مردسالارانه تلقي مي کنند: "بنابراين ازدواج موقت نيز در نهايت صددرصد به نفع مردان است و باز هم به زيان زنان و به نظر مي‌رسد اين انديشه (مانند تعدد زوجات) ريشه در تفكر مردسالاري تاريخي دارد و از ابزارنگري نسبت به جنسيت و زن و سكس ناشي مي‌شود"! اصل بکارت گويا در دستگاه انديشه اي آقاي اشکوري در مخالفت با ازدواج موقت جايگاه ويژه اي داره و در اين باره از قرار معلوم به تاريخ باستاني ايران و فرهنگ ملي و قومي ايرانيان هم ارجاع مي دهند. و با توجه دادن به تفاوتهاي فرهنگي امثال آقاي قابل رو از دنباله روي روش جنسيتي غربي درباره روابط پيش از ازدواج دائم و تشکيل خانواده پرهيز مي دهند. البته من موافقم بيشک اگر بکارت براي دختر تنها سرمايه است و او چاره اي از در سايه مرد بودن نداره نبايد اونو در يک معامله موقت از دست بده و بايستي براي ازدواج دائم نگهش داره تا بتونه با استفاده از اون خودش رو براي هميشه زندگيش در سايه حمايت و سرپرستي مرد قرار بده. ولي اگر زن سرمايه ديگري هم مثل تواناييهاي مختلف انساني و اجتماعي داشته باشه و نيازي به سرپرستي مرد براي حفظ حيات مطلوب خودش نداشته باشه، به نظر نمي رسه ازدواج موقت هيچ کاهشي در خواسته ها و مطلوبيتهاش بوجود بياره. ازدواج موقت در هر حال انتخاب خوبي براي زنان و دختران ضعيف و وابسته نيست و چنين افرادي هرچند در ازدواج دائم هم شايد چندان شرايط مطلوبي نداشته باشند ولي لااقل مجبور نيستند هر چند وقت به دنبال ميزبان مناسب تازه اي باشند

اين عبارت آقاي اشکوري رو هم ببينيم: "عموم مردم و به‌ويژه زنان در طول تاريخ ديده‌اند كه احكامي چون جواز تعدد زوجات يا ازدواج موقت، آشكارا بهانه جواز عبوري رسمي بوده است براي هوسراني و هرزگي مردان متمكن و صاحب نفوذ اجتماعي (روحانيان و شاهان و اميران و بازاريان) و زن در اين ميان غالبا بازيچه‌اي بوده است در دست مردان شهوت‌ران كه يا فريب خورده يا از فقر و تنگدستي تن به ازدواج موقت يا دائم به عنوان زن دوم و سوم و ..." ازدواج موقت يک امکان جديد و يک توسعه در قابليت مانور جنسي زن و مرده و اين اختصاصيتي به مرد نداره. اما قبول دارم در جامعه و در رابطه اي که مرد قوي و زن ضعيفه هر امکان قانوني جديد که دست طرفين رو بازتر کنه در عمل بيشتر به نفع طرف مرد خواهد بود چون او قابليت استفاده بيشتري از حوزه اختيارات و حقوق خودش رو داره. اما زنجير بستن به دست و پاي طرفين تا هيچ کدوم نتونن کاري بکنند هم به نظر من روش منطقي و مناسب و انسانواري نيست. تواناييهاي بيشتر و قابليتهاي جديدتر براي مرد و به خصوص زن که به طور سنتي در عرصه جامعه ضعيف بوده به نظر من با آزاديهاي بيشتر و دادن امکان تجربيات جديد بهتر محقق خواهد شد و اين راه رو براي ممانعت زن از بهره جويي احتمالي يک طرفه مرد از او باز خواهد کرد. البته اين موضوع درباره تعدد زوجات يا ازدواج موقت افراد متأهل صدق نمي کنه مگر اين که زن هم حق چندهمسري داشته باشه. به عبارتي من مخالفت با ازدواج موقت مردان متأهل رو کاملاً منطقي مي دونم و خودم هم ازش دفاع مي کنم و اونو تا زماني که زنان متأهل حق ازدواج موقت نداشته باشند ناعادلانه، غيرانساني و ضدزن احساس مي کنم. علاقه مندم اين رو هم بگم که بيشتر دوست دارم با طرح موضوع ازدواج موقت راه براي مشروعيت بخشي به چندهمسري زنان هم باز بشه. اين موضوع هرچند فعلاً در عمل هم احساس نياز چنداني بهش وجود نداره ولي فکر مي کنم حرکتي است که براي نظم بخشيدن و روان کردن مسأله جنسيت در جامعه مون در نهايت چاره اي از حل و فصل کردنش نخواهد بود. اين راه درازي است که به انجام رسيدنش واقعاً قدرت و همتي زنانه مي خواد

هیچ نظری موجود نیست: