و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۴

مغولهای هندوستان 3

نظريه سياسي در حکومت اکبر

در تمامي دوره حکومت بابور، همايون و اکبر اختلاف نظرهاي قابل ملاحظه اي درباره طبيعت سلطنت و جايگاه آن در جامعه اسلامي وجود داشت. بسياري از دانشمندان مسلمان در دوره بابور و اکبر بر اين باور بودند که پادشاهان هندي اساساً غيراسلامي بوده اند. قسمت اصلي مشکل اينجا بود که هيچ يک از پادشاهان مهاجم بوسيله خليفه تأييد نشده بودند ولي در عوض بصورت خودانگيخته عمل مي کرده اند. با اين حال اکثريت دانشمندان مسلمان بر اين باور بودند که شاه بصورتي الهي بوسيله خداوند در خدمت انسانيت عمل مي کند و سلطنت هندي يا پادشاه مغول در جايگاه خليفه عمل مي کند. نظريه پردازان سياسي و دانشمندان اسلامي که در اطراف اکبر جمع شده بودند عميقاً تحت تأثير اسلام شيعه قرار داشتند. آنها عمدتاً بر اين باور شيعه اذعان داشتند که خداوند نوري الهي خلق کرده است که در يک فرد از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود و اين فرد به عنوان امام شناخته مي شود. نظريه پرداز اصلي حکومت اکبر ابوالفضل بود که در سال 1574 به دربار اکبر پيوست که يکي از بزرگترين نظريه پردازان سياسي تاريخ اسلام در نظر گرفته مي شود. او معتقد بود امامت در جهان در شکل حاکمان عادل و منصف وجود دارد. امام در شکل حاکم عادل، آگاهي غيبي از خداوند دارد و از گناه آزاد است و بطور اوليه مسؤول هدايت روحاني انسانيت است. اين نظريه تا حدود مشخصي، نسبت به شريعت يا قانون اسلامي و علماي مسلماني که آن را تفسير مي کنند، به پادشاه موقعيتي عاليتر و مسلط مي دهد. نيازي به گفتن نيست که دانشمندان اسلامي ارتودوکس به تلخي با اين نظريه سياسي مخالفت کردند و در عوض همراهي نزديک بين علما يا دانشمندان ديني و فقهي اسلامي و سلطان يا پادشاه را مورد حمايت قرار دادند. ابوالفضل همچنين عميقاً تحت تأثير فلسفه افلاطوني که بوسيله فيلسوفان مسلمان دست به دست شده بود قرار داشت. بخصوص وي در باره مفهوم افلاطوني "فيلسوف - شاه" بحث مي کرد که با قدرت فضيلت استعداد، هوشمندي و دانسته هايش شايسته است از سوي ديگران مورد تبعيت قرار گيرد. او اکبر را به عنوان تجسم کامل فيلسوف - شاه مي ديد. از منظري اسلامي حکومت اکبر بر اصل صلاح کل يا مداراي فراگير ساخته شده بود. در اداره حکومت تمامي اديان به يک اندازه تحمل مي شدند و بدين ترتيب جزيه و ماليات زيارت حذف شد. در تئوري حکومتي اکبر وظيفه حاکم اين بود که براي تمامي مردم تحت حاکميت خود عدل را تضمين کند بدون آن که دين آنها را مدنظر قرار دهد

دين الهي

اکبر نظريه ابوالفضل را مبني بر اين که وي رهبر روحاني مردمش است بسيار جدي گرفت و زمان و منابع فراواني را براي يافتن حقيت مشترک اديان متعدد تحت حاکميت خود صرف کرد. و از اين منظر او دين جديدي را که آن را "دين الهي" مي خواند بوجود آورد و گسترش داد. آنچنان که مسلمانان معتقدند، بر اساس اين باور که هر ديني محتوي اين حقيقت اساسي است که خداوند يگانه است، اکبر در جستجوي ابعاد متحد کننده تمامي اديان برآمد. او در واقع اين طرح را بسيار پيشتر از آن که دين الهي را مطرح کند آغاز کرده بود. و در اين جهت مجموعه اي از مباحثات را بين نمايندگان مذاهب گوناگون که شامل مسيحيت کاتوليک، هندوئيسم، زرتشتي و يهوديت مي شد در دربار خود برگزار نمود. البته او تعدادي از علماي اسلامي را نيز در مباحثات شرکت داد. اما به علت رويکرد و رفتار دور از مداراي شرکت کنندگان مسيحي مباحثات به خوبي پيش نرفتند. اينان به جاي بحث کردن درباره تشکيل يک دين جهاني در صدد مسيحي کردن اکبر بودند.
اکبر فردي ديندار و آنچنان که خود مي گفت يک مسلمان راستين بود و جنبه هايي از اعتقاداتش به خصوص از اسلام شيعي برخاسته بودند. دين الهي، ديني که اديان جهان را در قالب دين واحد بازسازي کند، چنان که وي طراحي کرده بود عمدتاً بر اسلام بنيان يافته بود. همچون اسلام عقل مدار بود و تحت تسلط يک نظريه عمومي فراگير قرار داشت؛ توحيد. خدا يکتاست. اکبر همچنين در دين جديد خود نظريه وحدت الوجود (يگانگي حقيقت) را به عنوان نظريه مرکزي ديني ارتقا داد. جهان به عنوان يک صنع الهي موجوديتي واحد و متحد دارد که يگانگي و اتحاد خالق خويش را باز مي تاباند. در نهايت اين که وي کاملاً تحت تأثير ايده اسلامي مرد کامل که در قالب زندگي پيامبر يا امامت شيعه متبلور مي شد قرار داشت. کمتر شکي وجود دارد که اکبر نظر ابوالفضل مبني بر اين که وي نور الهي و مرد کامل است را قبول داشته است. او عنوان "برملاسازنده عالم درون و شرح دهنده حقيقت" را براي خود برگزيده بود که نقش وي را به عنوان ناشر دانش غيبي درباره خداوند و ترويج دهنده جهاني نور اين دانش شرح مي دهد. با اين حال علاوه بر اسلام دين الهي جنبه هايي از يهوديت، زرتشتي و هندوئيسم را نيز در بر داشت. دين الهي از يهوديسم ملاحظه و توجه به تمامي عناصر زندگي را قرض گرفته بود و از زرتشتي عبادت خورشيد، به خصوص نظريه پادشاهي الهي را بدست آورده بود. اين بدعت اخير عميقاً علما را برآشفت. آنان اين نظر را به عنوان کفري محرز در نظر مي گرفتند. با اين حال نظريه پادشاهي الهي در تمامي تاريخ امپراطوري مغول دوام مي آورد

فاتح پور سيرکي

نزديکترين و محبوبترين راهنماي مذهبي اکبر يک عارف اسلامي صوفي به نام شيخ سليم کشتي بود. تولد جهانگير پس از اين که سالها اکبر پسر و وارثي نداشت به نظر مي رسد يکي از پيشگوييهاي سليم کشتي را به واقعيت تبديل کرده باشد. در تشکر از راهنماي مذهبي سابق خود و خداوند، اکبر ساختمان چيزي را که به عنوان "شهر کامل" پرورده بود آغاز کرد، شهري که قدرت امپراطوريش را نشان دهد، نماينده پيام خداوند به انسانيت باشد و نظم و هماهنگي کامل را تضمين کند. و بالاتر از همه اينها نمايانده اسلام باشد. او شهر جديد خود فاتح پور سيرکي را در 1578 به اتمام ذساند. شهر مشتمل بر يک مسجد، يک قصر، يک باغ بزرگ و مسرفانه، تالار عبادتي براي دين الهي و در نهايت مقبره اي براي شيخ سليم کشتي در خود مسجد بزرگ مي شد. شهر مدتي به عنوان پايتخت و دربار مسرفانه اکبر مورد استفاده قرار گرفت. با اين وجود شهر از منابع آب دور بود و "شهر کامل" و "نمونه کامل اسلام" براي هميشه مدتي پس از مرگ اکبر متروکه شد

این نوشته ترجمه ای از این متن است. بخش ابتدایی آن را قبلاً ترجمه کرده بودم

هیچ نظری موجود نیست: