و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

اندیشه آمریکا

مستعمرات انگليس در آمريکا

در همراهي با اسپانياييها، پرتغاليها و فرانسويها، انگليسيها نيز قاره آمريکا را فرصت بي مانندي براي تجارت يافتند. انگليسيها به طور مشخصي بر منابع کشاورزي آمريکاي شمالي و به خصوص تجارت تنباکو و پنبه که از هند نيز صادر مي شد متمرکز شدند. سکونت انگليسيها در آمريکا برخلاف اسپانياييها، فرانسويها و پرتغاليها تنها با انگيزه ها و دغدغه هاي اقتصادي انجام نمي شد. انگليسيهايي که در آمريکا سکني گزيدند، انگليسيهايي که ما جهان بيني خود را از ايشان به ارث برده ايم، اغلب به دلايلي کاملاً متفاوت از انگيزه هاي اقتصادي به آمريکا مي آمدند. در حالي که ما دوست داريم اين افراد را به عنوان مسيحيان شجاعي تصور کنيم که براي آزادي مذهبي خود به جنگ دنياي وحشي آمريکا آمده بودند اما انگيزه هاي مذهبي آنها قدري متفاوت بود. اين مهاجران اوليه تنها به اين دليل که از تعقيب دولت انگليس بگريزند به آمريکا نمي آمدند، آنها به آمريکا مي آمدند زيرا آن را نشانه و نماينده يک انديشه مي دانستند. انديشه آمريکا در شکل نهايي خود از الهيات پروتستان و نظريات مسيحي درباره آخرالزمان مشتق شده بود

اولين مستعمره دائمي انگليسي در سال 1607 در جيمز تاون ويرجينيا بنا شد. اين سکونتگاه به طور غالب فعاليتهاي کشاورزي و تجاري داشت اما به سرعت دچار شکست شد. با اين حال بين سالهاي 1610 و 1650 بيش از هشتاد هزار انگليسي در قالب حدود بيست مجتمع سکونتي در آمريکا ساکن شدند. اغلب اين اجتماعات متشکل از پروتستانهاي راديکال و مخالفين مذهبي بودند که در انگليس تحت آزار بودند. از جايي که اين اجتماعات به طور اوليه به کشاورزي اشتغال داشتند دولت انگليس منفعت زيادي در حمايت از آنها نمي ديد و علاوه بر اين از جايي که ساکنان اين اجتماعات به طور اوليه راديکالهاي مذهبي بودند، دولتهاي جيمز اول و چارلز اول دليلي براي حمايت از آنها از طريق سياستهاي تجاري مناسب نمي ديدند. در نتيجه اين بي علاقگي مستعمرات انگليسي به نحو ناباورانه اي خودمختار بودند

رويکرد نسبت به مستعمرات کشاورزي در آمريکا طي سالهاي سرپرستي کرامول به نحو مشخصي تغيير کرد. نه تنها اکنون انگليس يک جمهوري پوريتان بود بلکه بتدريج در حال درک عوائد سرشار ناشي از بهره برداري از تجارت محصولات کشاورزي آمريکا به خصوص شکر و تنباکو بود. پس از احياي پادشاهي، چارلز دوم سامان دادن تجارت با آمريکاي شمالي را ادامه داد تا بتواند از منافع اين محصولات کشاورزي بهره مند شود. به خصوص شکر محبوبيت عمده اي در اروپا داشت. در سال 1600 به زحمت کسي يافت مي شد که مزه شکر را چشيده باشد اما تا سال 1700 تبديل به يکي از خواستني ترين افزودنيهاي غذايي شده بود. با اين حال شکر و تنباکو محصولاتي بودند که نياز به نيروي کار بسيار زيادي داشتند. انگليسيها شروع به اعمال قوانين خدمت اجباري نمودند تا نيروي کار اين مستعمرات را تأمين کنند. برخي خدمتگزاران اجباري از جمعيتهاي بومي آمريکايي دزديده مي شدند اما بيشتر آنها در اوائل کار، شهروندان انگليسي بودند که به خاطر برخي جرائم و فاحشگي و ولگردي دستگير شده بودند. برخي نيز شهرونداني بودند که بدهي زيادي داشتند و به روش ديگري قادر به بازپرداخت آن نبودند. برخي انگليسيها نيز دزديده شده و براي خدمت اجباري در آمريکا فرخته مي شدند. تعدادي از اين خدمتگزاران اجباري از آفريقا دزديده مي شدند. يک خدمتگزار اجباري لازم بود سالهاي متمادي که معمولاً ده تا بيست سال طول مي کشيد کار کند و پس از اين مدت که خدمت خود را ادا مي کرد آزاد بود تا برود. با اين حال تا سال 1670 اکثريت خدمتگزاران اجباري که به آمريکا آورده مي شدند آفريقايي بودند. در اين سال بود که مستعمرات انگليسي شروع به تغيير قانون خدمتگزاري اجباري به برده کشي قانوني نمود. طبق قوانين موضوعه خدمتگزاري اجباري به صورت مادام العمر مجاز شد و مقرر شد تولد يک نفر از يک برده براي برده کردن او کفايت مي کند

توجيهات اقتصادي و مذهبي براي سکونت در آمريکا مباحث قانع کننده اي به نظر مي رسند. در حقيقت بسياري از انگليسيها به دلايل اقتصادي صرف در سکونتگاههايي همچون نيويورک و ويرجينيا اقامت گزيدند، هرچند ويرجينيايي ها آنجليکانهايي راديکال بودند. برخي سکونتگاهها نيز مانند کاروليناها مورد اقامت افراد محبوب شاه بودند. با اين حال به طور عمده آمريکا يک اقامتگاه مذهبي بود و اغلب مهاجرين پروتستان بودند. موارد استثنا مريلند بود که تحت سکونت انگليسيهاي کاتوليک بود و ويرجينيا که تحت سکونت آنجليکانهاي راديکال بود. آمريکا براي پروتستانهاي راديکال اوليه اي که به آنجا مي رفتند نمايانگر يک انديشه بود. اين انديشه در عمل يک مفهوم هزاره گرا بود زيرا مخالفين مذهبي و پوريتانهاي راديکال که در آمريکا ساکن مي شدند بر اين باور بودند که آخرالزمان قريب الوقوع است. آنان همچنين بر اين باور بودند که حوادث اساسي آخرالزمان و به خصوص قانون يک هزار ساله قديسها در يک قاره جديد آغاز خواهد شد و به تمامي زمين گسترش خواهد يافت. آمريکا يک هزاره طلايي بود که در حال تولد بود: اين رؤيايي بود که پوريتانها و ناراضيان مذهبي به خاطر آن راه آمريکا را در پيش گرفتند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

هیچ نظری موجود نیست: