و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶

خاطرات پزشکی 5

پريشب خانمي رو با يه مشکل گوارشي به اضافه يک مشکل جراحي به اورژانس آورده بودند. با صلاحديد آسيستان اورژانس براش درخواست آزمايشات معمول اوليه انجام شد. بعد از گذشت حدود سه ساعت که جواب آزمايشات آماده شد خودم به آسيستان سال بالاي جراحي اطلاع دادم. به اتيکت رو سينه ام نگاهي انداخته بود و برخورد خوبي انجام نداده بود. لابد حاکي از اين که بايستي از طريق آسيستان سال بالاي اورژانس يا آسيستان سال پايين جراحي موضوع بهش اطلاع داده مي شد. قوانين مربوط به سلسله مراتب به خصوص در بخشهاي جراحي به نحو سخت گيرانه اي و مشابه سربازخانه هاي ارتش بايستي رعايت بشه. به عنوان مثال آسيستان سال بالاي جراحي به سادگي مي تونه آسيستان سال پايين تر رو از اتاق عمل بيرون بندازه يا کشيک اضافه اي براش تعيين کنه. درباره برخورد بي ملاحظه آسيستان سال بالاي جراحي مشکل حادتر اينجا بود که در همون زمان همراه بيمار هم که مرد جواني بود کنارم ايستاده بود و وقتي بعد از تحمل چندين ساعت حضور در اورژانس، چنين برخورد سطحي رو ديده بود عصبي شد. سرويس جراحي در اورژانس بيشتر از هر سرويس پزشکي تخصصي ديگه اي سرش شلوغه و علاوه بر ساير موارد، تمامي موارد مراجعه ناشي از ضرب و جرح رو بايد مديريت کنه. به خصوص زماني که بيمار جرحي بدحالي وجود داشته باشه براي مدتي طولاني تمام زمان و انرژي آسيستانهاي جراحي به کار گرفته مي شه و انبوه بيماران مربوط به سرويس جراحي که مشکل کم اهميت تري دارند بايد براي دقايق طولاني معطل شوند. اين انتظار اون شب همچنان براي بيمار داستان ما و همراهانش ادامه يافت تا آسيستانهاي جراحي به اندازه کافي فرصت پيدا کنند و بيمار رو معاينه کرده و نکات و دستورات لازم رو در پرونده اش درج کنند. تا زمان ترخيص بيمار من از جمله کساني بودم که مورد هجوم فشار رواني همراهان عصباني بيمار قرار گرفتم. گوشه کنايه هاي همراهان اون بيمار اگرچه غلغله اي در درونم برپا کرد و حتي همراهان ساير بيماران رو هم براي ابراز واکنش همدلانه و حمايتي نسبت به من برانگيخت اما من واکنش بيروني خاصي از خودم نشون ندادم. نمي تونستم خودم رو راضي کنم واکنش احساسي و عصبانيت آميز اونها رو پاسخ بدم چون احساس مي کردم تا حدي حق دارند و براي چنين سطحي از خدمات پزشکي که دريافت کرده اند بيش از حد معطل شده اند. نوک تيز بردار فشارهاي عصبي همراهان بيمار اما وقتي به پرستاران رسيد واکنش تلافي جويانه اونها رو برانگيخت. گويا هنگام ترخيص با بي ملاحظگي آنژيوکت سرم بيمار رو خارج کرده بودند و بدون اين که پنبه اي در محل قرار بدهند مرخصش کرده بودند. همراه بيمار هم با ديدن خونريزي از محل سوراخ آنژيوکت برافروخته تر از گذشته اورژانس رو به هم ريخت. براي من تعجبي نداشت يا احساسي بر نمي انگيخت که مي ديدم کسي که قبل از اون چنان بي ملاحظه طرف مقابل خودشو آزار مي داد، حالا اين طوري بازخورد رفتارهاي خودش رو و تأثير اون رو بر بيمار خودش مي بينه

ولي همچنان طنين نارضايتي همراهان اون بيمار تا ساعتها بعد از ترخيص اون مريض در ذهنم باقي موند و بهش فکر مي کردم. آيا من اشتباهي مرتکب شده بودم يا اشکال ديگه اي در سيستم وجود داشت؟ مشکل چي بود؟ اولين نکته اي که به ذهنم رسيد اين بود که اگر به جاي يک اورژانس عمومي و چندتخصصي، هر بخش و از جمله بخش جراحي يک اورژانس تخصصي مربوط به خودش مي داشت با انجام يک ويزيت تخصصي اوليه، بدون اين که چنين مريضي براي جواب آزمايشي که شايد چندان ضروري و فوري نبود معطل بشه به سرعت با دستورات متناسب از سوي آسيستان جراحي مرخص مي شد و چنين اتلاف وقت و هزينه اي صورت نمي گرفت. اگر اورژانس تخصصي جراحي وجود مي داشت آسيستانهاي جراحي رابطه مستقيم تري با بيماران خودشون برقرار مي کردند و مجبور بودند سريعتر اونها رو ويزيت کنند و به کارشون رسيدگي کنند. اين موضوع باعث شده کاملاً درباره کارآمدي اورژانسهاي چندتخصصي و نيز رشته تخصصي طب اورژانس در شهرهاي بزرگي مثل تبريز شک کنم. چنان که قبلاً نوشتم سيستم اورژانس بيمارستانهاي مشهد براي هر بخش، تخصصي و تفکيک شده است. به نظرم مي رسه رشته تخصصي طب اورژانس و فارغ التحصيلان اين رشته در شهرهاي کوچکي که تخصصهاي مربوطه به تفکيک وجود ندارند يا در شرايط کمبود امکانات مثل تصادفهاي جاده اي، امداد کوهستان، سيل، زلزله و جنگ بيشترين کارايي رو خواهند داشت و نيازي به استفاده از اين سيستم در شهرهاي بزرگي مثل تبريز که هرکدوم از رشته هاي تخصصي مورد نياز به اندازه کافي در دسترس هستند نيست. سر فرصت اين موضوع رو بايد تو اورژانس مطرح کنم تا ببينم چه پاسخي براش وجود داره

نکته ديگه اي که در اين باره به ذهنم رسيد اين بود که شايد اگر از ابتدا براي بيمار و همراهانش توضيح داده بشه که مدت انتظار در بخش اورژانس چقدر خواهد بود و چه محيط شلوغ و سنگيني رو بايد تحمل کنند و در نهايت چه سيري براي مديريت مشکل بيمار اونها محتمل و مطرح خواهد بود و بيمار و همراهانش رو براي پذيرش در بخش اورژانس يا مراجعه بعدي به درمانگاههاي تخصصي مخير کنيم چنين مشکلات بعدي کمتر خواهد شد. يا اين که در زمان ويزيت اوليه در داخل بخش اورژانس براي بيمار و همراهانش توضيح داده بشه که چه اقداماتي قراره براي بيمار انجام بشه و اين اقدامات چقدر زمانبر خواهند بود ممکنه آمادگي ذهني اونها براي پذيرفتن و همکاري کردن در روند انجام کار افزايش پيدا کنه. براي اين مورد دو مشکل هم به ذهنم مي رسه: اول اين که در موارد متعددي توضيح اين موارد براي همراهاني که آگاهي و درک چنداني از مسائل پزشکي و اقتضائات اون ندارند بيفايده خواهد بود و به ايجاد تفاهم موجود بين بيمار و پزشک کمک نمي کنه. دوم اين که براي کساني مثل من که به زبان محلي مسلط نيستم اختلاف زباني و اشکال در تفهيم موضوع براي کساني که به سختي فارسي رو مي فهمند نيز بي تأثير در احساس نارضايتي بيمار و همراهانش از عملکرد کادر پزشکي نخواهد بود. با وجود اين دو اشکال، آگاهي رساني اوليه به بيمار و همراهانش و مشارکت دادن اونها در روند کار پزشکي مي تونه عامل مؤثر و مهمي براي جلب تفاهم و همدلي بيمار و کادر درماني اورژانس باشه

براي اين که سير پيگيري مشکل بيمار به درستي و دقت و با کمترين هزينه انجام بشه همچنين نياز هست کادر پزشکي دقت بيشتري در شرح حال و معاينه بيمار و نيز در انتخاب روش مديريت مشکل بيمار انجام بده. شکايت اصلي بيمار که اونو به اورژانس کشونده اهميت زيادي داره و به خصوص تو اورژانس بايد تأکيد زيادي روش بشه. پزشک بايد در همون اولين برخورد درک کاملي از نگرانيهاي بيمار و همراهانش و تصورات اونها درباره مشکل بيمار پيدا کنه و در راستاي اونها به بيمار کمک کنه. در غير اين صورت برخورد علمي صرف يا ماشيني با بيمار ممکنه در موارد زيادي مشکل بيمار رو حل نکنه. البته اين به معني کم اهميت دونستن اصول علمي کار پزشکي نيست. تنها به اين علت که معمولاً به اندازه کافي در بخشهاي مختلف پزشکي روش تأکيد شده و در متون مختلف آموزشي و فني در اين باره به نحو تخصصي و مفصل و حرفه اي بحث شده در اين نوشته احساس نيازي براي پرداختن بيشتر به اهميت دقت نظر علمي و فني در کار پزشکي احساس نمي شه. شايد پزشکي به همون ميزاني که يک کار فني و علميه يک کار اجتماعي و ارتباطي هم هست به اين معني که برقراري رضايتبخش و منفعت رسان رابطه پزشک و بيمار ارتباط زيادي هم با جنبه هاي شخصيتي و انساني و اجتماعي پزشک و کار درماني داره. لزوم توجه به اين نکته و ميزان تأثير و اهميت اون رو شايد دانشجويان پزشکي بيش از هر بخش بيمارستاني ديگري در بخش اورژانس احساس کنند

هیچ نظری موجود نیست: