و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۴

مونت پلیه و جنوب فرانسه 1

برخلاف امروز، قرنها پيش وضعيت مسيحيت غربي و تمدن اسلامي کاملاً متفاوت بود. در آن زمان سرزمينهاي اسلامي شکوفا و بالنده بودند و اروپاي غربي در شبي تاريک به سر مي برد. اسکات مي گويد

"در حالي که دنياي مسيحيت در تاريکي پيچيده شده بود و تمامي تعاليم بازمانده محدود به قضاياي بي ارزش متافيزيک شده بود و تئولوژي مجادله اي از اذهان مردم تبعيد شده بود، در حالي که انگليس با تهاجم نورمن و دانمارک آشفته بود و راهبان وحشي اقتدار شاهان کشور را در اوائل دوران تخت سلطنتي به مبارزه مي طلبيدند، در حالي که شارلمان ايالتهاي آلمان را با تهي سازي منابع و تحريم رو به خرابي مي بردند، در حالي که در گردهماييهاي کليسا درباره فضيلت تجرد و تقدس تصاوير صحبت مي شد، در حالي که دستگاه پاپ رم با افتضاح يک پاپ زن سرگرم بود؛ در طول اين دوران رکود فرزانگي، شاهزادگان مسلمان اسپانيا و سيسيلي به تنهايي در ميان اتحاديه غرب شعله هاي مقدس هنر، علم و فلسفه را زنده نگه داشتند

دراپر توصيف مفصلتري از اين تفاوت ارائه مي دهد. او توضيح مي دهد چگونه در حالي که شهرهاي خوداکتفا و امن مسلمان در قرون ميانه، داراي مناطق زراعي پررونقي بودند و در کمربند سبز متراکمي محصور شده بودند، در انگليس قرن شانزدهم هنوز راهزنان مسلح وجود داشتند، مردم از فقر در رنج بودند و چشم انتظار فصل مساعد زراعي به سر مي بردند. به زباني زيباتر او چنين مي گويد

"از توحش مردم بومي اروپا، که به زحمت مي توان گفت از حالت بدوي فاصله گرفته اند، بدني آلوده و ذهني شبزده دارند و در کلبه هايي به سر مي برند که اگر با ني فرش شده باشند و حصير بر ديوار آويخته باشد نشان از ثروت و رفاه صاحبخانه است، با تنگدستي از لوبيا و ماش و ريشه و حتي تنه درختان مي خورند، لباسي از پوست دباغي نشده دارند يا در بهترين حالت با چرمي کم دوام خود را پوشانده اند که البته اين موجب تزکيه شخصي نبود، در حکومتي که شکوه و جلال شاهانه به نحو کامل و قانع کننده اي با کالسکه شاه که عبارت بود از گاري که لااقل با دو يوغ از گاو کشيده مي شد و با سيخ زدن فرد پياده اي که تنها پاپوشي از حصير داشت سرعت مي گرفت نمايش داده مي شد، از مردمي که فدايي باورهايي افسانه اي درباره معجزه مقبره ها و حوادث غيرطبيعي مرتبط با آثار باستاني بودند، از تجزيه و تباهي پايه هاي الهيات، و از مجادلات بلندپروازانه کليسا براي قدرت، خوشايند خواهد بود به سوي گوشه جنوب غربي قاره نظر برگردانيم. جايي که تشعشع روشنايي راه خود را باز مي کرد. هلال غربي به زودي به سمت شرق فراگير خواهد شد

يک شهر و مناطق اطراف آن نقطه گذر آن هلال درخشان خواهد بود. اين مونت پليه و منطقه جنوب فرانسه بود که نور اسپانياي مسلمان را از توحش شمالي جدا مي کرد. چرا و چگونه اين منطقه چنين نقشي را بازي مي کند؟ دو دليل ساده وجود داشتند. اولين عامل نزديکي جنوب فرانسه به اسپانياي مسلمان بود. دوليو ذکر مي کند که چگونه مونت پليه با سرزمينهاي اسلامي اسپانيا در ارتباط بوده است به خصوص وقتي که مکاتب درخشان آندلس تنها مي توانستند بر بزرگان و استادان مونت پليه تأثير بگذارند. اين خود دليل دوم را مطرح مي کند که عبارت بود از آگاهي مسيحيت غربي و شايد غبطه آنان نسبت به آنچه در آن سوي رشته کوه پيرنه که در حد فاصل فرانسه و اسپانيا قرار دارد مي گذرد. تمدن اسلامي در شبه جزيره ايبريان در شکوفايي بود

اسکات نقل مي کند: "گزارشات از شگفتيهاي آنچه در ماوراء پيرنه مي گذرد چنين مي گويند؛ اجتماعاتي بالنده و دولتمند که در آن شهروندان کاملاً عادي در لذت چنان راحتي روزمره به سر مي برند که به عنوان تجمل شاهانه براي بزرگترين پادشاهان مقتدر مسيحيت نيز قابل دسترسي نيستند، عمارتهايي که تزئيناتشان در زيبايي و غنا وحشي ترين مفاهيم افسانه هاي شرقي را پشت سر مي گذارد، مزارع وسيعي که ميوه هايي را که در آب و هواي سرد شمالي ناشناخته اند در وفوري ولخرجانه بار مي آورند، کاروانسراها و بازارهايي که با انبوهي از پارچه هاي گرانقيمت و هياهويي از الفاظ با لهجه عربي در همهمه اند، تشکيلات آموزشي که با شرکت دهها هزار دانشجو شکل گرفته اند و دستاوردهايشان _که در دنياي فراموشي و ناداني غيرطبيعي به نظر مي رسند_ چنان مي نمايد که با تأثيري نامقدس از نيروهاي دوزخي تضمين شده است. وجود اين تمدن در تماس نزديک با ملتهاي نيمه وحشي مديترانه اي و تجربه سودمند دستاوردهاي آنان نمي تواند تأثيري عميق و طولاني مدت نداشته باشد." اسکات ادامه مي دهد: "اروپاي نيمه وحشي با تعجب و حيرت بر سرزميني که چنين مورد رحمت طبيعت و لطف هنر قرار گرفته است چشم دوخته است، جايي که آموزه هاي باستاني کلاسيک در همان مدارسي تدريس مي شود که گياهشناسي سوريه و شيمي اسپانيا تدريس مي شود، جايي که روح فلسفي پرسش برجسته ترين نيروهاي استعداد انساني را برانگيخته است و جايي که ادب جنگاوري جاي بي احرمتي شمشير را گرفته است

دوليو به اين دو فاکتور قدرتمند جنبه هايي اقتصادي نيز مي افزايد و از ارتباطات گسترده تجاري مسلمانان در شهر ياد مي کند که از جاهاي دوردستي چون سرزمينهاي شرقي مسلمانان نيز در بازارهاي آن حضور دارند. چنين ارتباطات بازرگاني تحت تأثير دستاوردهاي ادبي و علمي مسلمانان بدست آمده بود. دوليو اصرار دارد که چنين تأثيري بوسيله جوامع منطقه اي مورد استقبال قرار مي گرفت و علوم مسلمانان مثل پزشکي نه تنها انعکاسي مفهومي پيدا مي کرد بلکه علايق را برمي انگيخت

مونت پليه و جنوب فرانسه به زودي آنچه همسايه جنوبيشان تحت حاکميت اسلام در اختيار داشت را به دست آورد. به زودي تأثير علمي مسلمانان در ايالتهاي جنوبي پا گرفت و علم، هنر، ادبيات و معماري اسلامي در آن شيوع يافته و خود آغاز به انتشار آنها به سمت شمال در بقيه فرانسه و اروپا کرد. از نظر هاسکينز در گسترش علوم اسلامي به سمت شمال، نقش شهرهاي جنوبي فرانسه و مناطقي همچون مونت پليه حياتي بوده است. مخصوصاً مونت پليه نقشي مرکزي بازي مي کرده است و چنان که وات توضيح مي دهد مونت پليه شهري بود که نزديکترين نزديکترين وابستگيها را با مکاتب اسلامي جنوب اسپانيا داشت. در اين زمان جمعيت قابل ملاحظه اي از مسلمانان و يهوديان که در تشکيلات آموزشي مسلمانان اشتغال داشته و با زبان عربي کار مي کردند در اين شهر فرانسوي حضور داشتند و جمعيت مسيحي نيز قادر به تکلم به زبان عربي بودند. تنها به اين علت که اين منطقه در همسايگي اسپانياي مسلمان قرار داشت، آموزش براي همگي در دسترس بود و در تعارض مشخص با جوامع معاصر خود از نظر حوزه وسيع کاري و کارايي قابل ملاحظه بود

هیچ نظری موجود نیست: