و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

ابن بطوطه - مسافربزرگ

براي دنياي امروز مردان مسيحيت قرون ميانه دور و ناآشنا به نظر مي رسند. نامها و کارهايشان در کتابهاي تاريخ ما ثبت شده است و يادگارهاي باستانيشان هنوز زينت بخش شهرهاي ماست اما خويشاوندي ما با آنان موضوعي غيرواقعي است که هنوز نياز به قوه تجسم نيرومندي دارد. چه اندازه بيش از اين بايد از تلاش تجسمي خود مددجوييم تا تمدن عظيم اسلامي را که مسلط بر اروپاي قرون ميانه ايستاده بود و وجود آن را مورد تهديد قرار مي داد تصوير کنيم. با وجود اينها اين دو با صدها رابطه به يکديگر متصل بودند که حتي جنگ و ترس نمي توانست آنها را بگسلد. آثار باستانيش براي آنان که فرصت بازديد از آنها را داشته باشند برجاي مانده اند، اما مردانش و رفتارهاي آنان براي بسياري از ما کاملاً ناشناخته است يا به نحو مبهمي در تصوير خيال آميز شبهاي عربي ادراک مي شود. حتي براي متخصصان فن بازسازي زندگي آنان و مشاهده آنان چنان که واقعاً بوده اند مشکل است. تاريخ نگاري و شرح حال نويسي به وفور موجود است اما تاريخ نگران با تمام جزئيات شايسته اي که ارائه کرده اند به ندرت چنان قدرت انتخاب و ارائه تصاويري که درک آن، پيشينيان را دوباره براي خواننده زنده کند نشان داده اند. اما ابن بطوطه در اين حوزه بر ديگران برتري دارد

و اين گونه کتاب "ابن بطوطه، در آسيا و آفريقا سفر مي کند 1325-1354" که بوسيله روتلج و کيگان پاول منتشر شده است آغاز مي شود

معرفي

ابوعبدالله محمد بن بطوطه که با نام شمس الدين نيز شناخته مي شود در تانگير مراکش در بيست و چهارم فوريه 1304 ميلادي (703 هجري) متولد شد. او تانگير را روز پنج شنبه چهاردهم ژوئن 1325 (دوم رجب 725 هجري) در حالي که بيست و يک ساله بود ترک کرد. مسافرت او حدود سي سال طول کشيد که پس از آن به فض مراکش و دربار ابوعنان بازگشت و گزارشات خود را درباره مسافرتهايش براي ابن جزي املا نمود. اين نوشته ها با عنوان مسافرتهاي معروف ابن بطوطه (رحله) شناخته مي شوند

ابن بطوطه تنها مسافر قرون ميانه است که ديدارش از تمامي سرزمينهاي حاکمان مسلمان زمان خود شناخته شده است. او همچنين به سيلان (سري لانکاي امروزي) چين و بيزانس و جنوب روسيه سفر کرد. تخمين زده مي شود وسعت مسافرت او کمتر از هفتاد و پنج هزار مايل نباشد و اين رقمي است که احتمال نمي رود پيش از عصر بخار شکسته شده باشد

مسافرت ها

ابن بطوطه در مسير اولين مسافرت خود از طريق الجزاير تونس مصر فلسطين و سوريه به مکه سفر کرد. پس از ديدار از عراق شيراز و بين النهرين او دوباره به مکه بازگشت تا حج به جا اورد و سه سال باقي ماند. سپس به جده رفت و از طريق دريا به يمن رفت از عدن ديدن کرد و به مقصد مومباسا در شرق آفريقا بر کشتي نشست. پس از رفتن به کولوا به عمان بازگشت و دوباره از طريق هرمز سيراف بحرين و يمامه زيارت مکه را در سال 1332 تکرار کرد. سپس به قصد رفتن به هند آماده شد اما با رسيدن به جده به نظر مي رسد نظر خود را عوض کرد (شايد به علت نبودن کشتي که به مقصد هند حرکت کند) و ديدار خود را از مصر، فلسطين و سوريه تکرار کرد و پس از آن از طريق دريا وارد آليا (آسياي صغير) شد و در عرض آناتولي و سينوپ سفر کرد. او سپس از درياي سياه گذشت و پس از گشت و گذارهاي طولاني از طريق اوکراين جنوبي وارد کونستانتينوپل شد

در راه بازگشت از خراسان ديدار کرد. اين ديدار از طريق خوارزم (خيوه) و مسافرت به تمامي شهرهاي مهم چون بخارا، بلخ، هرات، طوس، مشهد و نيشابور به انجام رسيد. او کوههاي هندوکش را از مسير سيزده هزار پايي خاواک گذراند و به افغانستان رسيد و با گذشتن از قاني و کابل وارد هند شد. پس از ديدار از لاهري (نزديکي کراچي امروزي) سوکور، مولتان، سيرسا و هانسي به دهلي رسيد. ابن بطوطه براي چندين سال از حمايت سلطان محمد تقلاق بهره مند شد و بعداً به عنوان نماينده سلطان به چين فرستاده شد. پس از گذشتن از هند مرکزي و مالوا، از کامباي به مقصد گوآ بر کشتي نشست و پس از ديدار از بسياري بندرهاي در حال رشد امتداد ساحلي مالابار به جزاير مالديو رسيد و از آنجا به سمت سيلان عبور کرد. در ادامه سفرش بر سواحل معبر (کورومندال) قدم گذاشت و دوباره به مالديو بازگشت و از آنجا سرانجام به مقصد بنگال عازم شد و از کامروپ، سيلهت و سونارگائون (نزديکي داکا) ديدار کرد. در امتداد ساحل آراکان پيش رفت و به سوماترا رسيد و سپس با گذر از مالايا و کامبوج در کانتون لنگر انداخت. او در چين به سمت شمال مسافرت کرد و از طريق هانگچو به سوي پکينگ رفت. با ردگيري مسيرش، او را دوباره مي يابيم که به کلکته باز مي گردد و با نشستن بر کشتي به زفري و موسکات مي رسد. با گذر از پاريس (ايران) عراق سوريه فلسطين و مصر هفتمين و اخرين زيارت خود را از مکه در نوامبر 1348 به انجام مي رساند و سپس به شهر خود فض باز مي گردد. مسافرتهاي او در اينجا به پايان نمي رسد. او بعداً از اسپانياي مسلمان و سرزمينهاي سياهان با گذر از صحاري ديدار مي کند

ابن بطوطه در بازگشت به فض، گزارشات مسافرتهايش را براي جزي الکلبي (1321-1356 ميلادي) در دربار سلطان ابوعنان (1348-1358 ميلادي) املا مي کند. ابن جزي براي کامل کردن اين اثر سه ماه وقت صرف مي کند و آن را در نهم دسامبر 1355 به پايان مي رساند

نوشته ها

براي تجربه حس شيوه بيان ابن بطوطه بايستي بريده هايي از نوشته هاي او را به عنوان نمونه بخوانيم. متني که پس از اين مي آيد دستگاه امنيت اجتماعي را که در اوايل قرن چهاردهم در دنياي مسلمانان عمل مي کرده است تصوير مي کند

تنوع مخارج براي هداياي مذهبي در دمشق از حساب خارج است. هدايايي براي کمک به افرادي که قادر به ادامه راه براي رفتن به مکه نيستند وجود دارد که علاوه بر هزينه خوراک براي اسکان افراد نيز سهمي در نظر گرفته مي شود. هدايايي وجود دارند که براي تأمين مخارج ازدواج دختراني که خانواده هايشان تمکن مالي ندارند اختصاص پيدا مي کنند و انواعي ديگر براي آزادسازي زندانيان هزينه مي شوند. از درآمدهاي شهري هدايايي براي تأمين غذا، پوشاک و وسيله سفر مسافران به کشورهاي خودشان در نظر گرفته مي شود. هدايايي نيز براي ارتقا و سنگفرش خيابانها اختصاص مي يابند زيرا تمامي کوچه و خيابانهاي دمشق در دو طرف سنگفرشهايي دارند که در آنها افراد پياده راه مي روند و آنها که سواره هستند از مسير مياني حرکت مي کنند

در اينجا نمونه ديگري که بغداد را در اوائل قرن چهاردهم توصيف مي کند آورده مي شود

سپس ما به سمت بغداد، منزلگاه آرامش و پايتخت اسلام حرکت کرديم. اينجا دو پل شبيه آن که در هيلا بود وجود دارد که مردم، زن و مرد شب و روز بر آن قدم مي زنند. حمامها در بغداد فراوانند و به نحوي عالي ساخته شده اند. بسياري از آنها با قير رنگ آميزي شده اند که ظاهري شبيه مرمر سياه دارد. اين قير از سرچشمه اي بين کوفه و بصره آورده مي شود که در آنجا بطور مداوم در جريان است. اين ماده مانند رس در کناره هاي چشمه جمع مي شود که سپس جمع آوري مي شود و به بغداد آورده مي شود. هر حمام تعدادي اتاق خصوصي دارد که هر کدام از اينها در گوشه اتاق يک لگن شستشو دارد و بوسيله دو شير آب سرد و گرم مجهز است. به هر حمام کننده اي سه حوله داده مي شود. يکي براي اين که وقتي به داخل مي رود بر کمر خود ببندد. ديگري براي اين که وقتي بيرون مي آيد برکمر بپوشد و سومي براي اين که خود را با آن خشک کند

در نمونه بعدي ابن بطوطه با جزئيات فراوان محصولات و ميوه هايي را که در سفرهايش با آنها مواجه مي شده است توضيح داده است

از کولوا به سمت ظفار در حد نهايي يمن بر کشتي نشستيم. اسبهاي اصيل از اينجا به هند صادر مي شوند. طي اين مسير با باد موافق يک ماه طول مي کشد. ساکنان منطقه ارزن مي کارند و آن را با آب چاههاي بسيار عميق آبياري مي کنند. آب از اين چاهها با سطلهاي بزرگي که بوسيله تعدادي طناب کشيده مي شوند بالا آورده مي شود. در همسايگي شهر باغاتي وجود دارد که درختهاي فراوان موز دارند. موزها ابعادي عالي دارند. يکي از آنها که در حضور من توزين شد در حدود دوازده اونس بود و طعم مطبوعي داشته و بسيار شيرين بود. آنان همچنين درختان فوفل و نخلهاي نارگيل بار مي آوردند که تنها در هند و شهر ظفار يافت مي شوند

در متن بعدي نمونه ديگري از مشاهدات هوشيارانه ابن بطوطه ديده مي شود

درختان فوفل شبيه تاک رشد مي کنند و مي توان براي رشد آنها از داربستهايي استفاده کرد يا آنها را بر روي نخلهاي نارگيل بالا برد. آنها ميوه اي ندارند و تنها براي برگهايشان کشت مي شوند. هنديها براي فوفل احترام زيادي قائل هستند و اگر مردي دوستش را ملاقات کند و او به مرد پنج برگ از آنها را بدهد، گمان مي کني که دنيا را به او داده است به خصوص اگر او يک شاهزاده يا فرد مهمي باشد. هديه اي از فوفل متضمن افتخار بسيار بزرگتري از هديه اي از طلا و نقره است. از اين محصول به اين ترتيب استفاده مي کنند: ابتدا مقداري آجيل مخصوص را که شبيه جوز است خورد مي کنند و آنها را مي جوند. سپس مقداري برگهاي فوفل برداشته و کمي گچ بر روي آن قرار مي دهند و سپس به همراه آجيل گفته شده جويده مي شود

ابن بطوطه - مسافر فراموش شده

سفرهاي دريايي ابن بطوطه و ارجاعات او به کشتيراني فاش کننده اين موضوع است که مسلمانان کاملاً بر فعاليتهاي دريايي در درياي احمر، درياي عربي، اقيانوس هند و آبهاي چين غلبه داشته اند. همچنين ديده مي شود گرچه تاجران مسيحي متحمل محدوديتهاي خاصي بوده اند اما بسياري از مذاکرات اقتصادي براساس برابري و احترام متقابل در جريان بوده است

ابن بطوطه يکي از قابل توجه ترين مسافران تمامي دورانها، شصت سال پس از مارکوپولو از چين ديدار کرد و در حقيقت هفتاد و پنج هزار مايل، بسيار بيشتر از مارکو پولو مسافرت کرد. با اين حال صرف نظر از غرب، هيچ وقت در کتابهاي جغرافياي کشورهاي مسلمان به او اشاره اي نمي شود. مشارکت ابن بطوطه در جغرافيا بي شک قابل قياس با تلاشهاي هر جغرافي دان ديگري است و اين در حالي است که گزارش مسافرتهاي او به جز متخصصان فن به سادگي در دسترس نيست. حذف نام ابن بطوطه و اشاره به مشارکتهاي او در جغرافيا يک مثال واحد نيست. تمامي مسلمانان بزرگ مورخان، پزشکان، منجمان، دانشمندان و شيميدانان از سرنوشت يکساني رنج مي برند. اين که چرا اين دانشمندان بوسيله غرب ناديده گرفته مي شوند قابل درک است اما بي تفاوتي دولتهاي مسلمان قابل فهم نيست. در جهت غلبه بر پستي که بر امت اسلامي سايه انداخته است بر ما لازم است که مشارکت مسلمانان را در حوزه هايي مانند علوم، پزشکي، مهندسي، معماري و نجوم دوباره کشف کنيم. اين مي تواند جوانان مسلمان معاصر را براي تلاش در اين حوزه ها دلگرم کند تا فکر نکنند پيروزيهاي بزرگ در دسترسشان نيست

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است

۵ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام دوست بسيار عزيزم، مطلب فوق را در جايي در رابطه با بحث کاريکاتور ها در اروپا نوشته بودم که اميدورام بي ربط به موضوع مورد علاقه ات، بحث مسيحيت و اسلام، نباشد.
در اروپا، بر اساس يکي از مفاد قرارداد وستفاليا در سال 1648 ميلادي، که به جنگهاي سي سالهً مذهبي و حاکميت کليسا پايان داد و نظم نوين مبتني بر دولت-ملت را بنا نهاد،کليسا و مذهب در هر کشور بايد تابع دولت مرکزي باشد و نه پيرو کليساي کاتوليک در رم برهبري پاپ اعظم. دولت مرکزي هم رفته رفته انتخابي و دموکراتيک شد. در نظام دموکراسي بعد از رنسانس مذهبي، ارادهً خدا يعني خواست و ارادهً مردم (خلق). کتاب مقدس هم اساسنامهً قانون اساسي برآمده از ارادهً مردم است که قراردادهاي اجتماعي مدورن در آن همان آيات منزلند. سنت خدا همان آزادي هاي مدون در قانون اساسي است. هر تقدس و اعتقاد و عملي که با ارادهً مردم، با قوانين دموکراتيک جامعه، بويژه آزادي هاي مصرحه در قانون اساسي منافات داشته باشد، از دور اعتبار خارج و قابل پيگرد قانوني است. مذهب تابع دولت مرکزي، دولت مرکزي ادواري و منتخب مردم، و دولتمداران قابل حسابرسي و ملزم به شفافيتند. بنابراين کاريکاتور و مضحکه قراردادن حاکمان نيز بخشي از حقوق لاينفک مردم است که بجاي بکار بردن اسباب قهر و خشونت، با ابزاري متمدنانه تر ابراز نظر و يا مخالفت مي کنند. حال براي يک شهروند اروپاي امروزي، آن خدا، پيامبران و کتاب هاي مقدسي که مدعيان آن به مردم و قانون و آزادي وقعي نمي نهند، بديهي است که واکنشي جز استحضا و تمسخر بر نمي انگيزد. اين امر بويژه در مورد اسلام صدق مي کند چرا که امروزه در دوران جهاني شدن، اين دستاوردهاي گرانمايهً اروپايي ها به اعتقادات مقدس رسميت يافته در کشورهاي اسلامي، و ام القراي آن يعني ايران، برخورد مي کند، آنجا که ملا و مسجد هنوز با تمام توان جلوي يک رنسانس مذهبي قد کشيده اند. متقابلا، وجود پيروان آخوندها در اروپا آن دستاورهاي دموکراتيک و گرانبار را به چالش مي گيرد. بهمين دليل دموکراسي و حقوق بشر ضرورتا جهانشمول مي شوند، اينگونه است که بقاي آزادي در اروپا نيز با وجود رژيمي قرون وسطايي در ايران مورد تهديد قرار مي گيرد.

ناشناس گفت...

bessiar mofid va jaleb

ناشناس گفت...

دوست عزيزم سلام، راستش کار ترجمه ات عالي است. بسيار خوب است که از مباحث تاريخي شروع کرده اي، بقولي آنها که گذشته را در اختيار دارند صاحبان آينده اند. ايرانيان تازه دارد چشمشان به گذشته، بدون پيشداوري مذهبي و ايدئولوژيک، باز مي شود. آثار فرهنگ و تمدن ايران بويژه با حملهً اسکندر مقدوني و پانصد سال تسلط يوناني ها، حملهً اعراب با اثراتي بمراتب بد تر در از بين بردن مذهب و هويت بومي، حملهً مغولان و ترکها ضربات ويرانگري متحمل شد. بزرگان فرهنگ و ادب ايران فقط در فاصلهً سست شدن تسلط اعراب و آمدن چنگيز فرضت شکوفايي يافتند، همانطور که در فاصله تغيير رژيم ها در انقلاب مشروطيت و انقلاب ضد سلطنتي شاعران و نويسندگان ايراني فرصت ظهور يافتند. هر کجا که دولت ايران ديني شد،مانند دولت ساساني،صفوي و رژيم کنوني، به تبعيضات مختلف و ستم و بي عدالتي گراييد و کشور را ضعيف و آمادهً سوء استفادهً خارجيان نمود. ولي سنت مدارا و احترام به آزادي مذهب و عقيدهً کورش به شکوه جلال ايران آن زمان انجاميد و امروز در دموکراسي ها نيز بهره اش را مي برند. منظورم اينکه تاريخ را همانطور که واقفي بايد براي فردا خواست و نه فردا را براي تاريخ، مطمئنم منظورت از عبارت بازگشت به آينده بازگشت نه به دوران صدر اسلام و يا کورش و هر کس ديگر، بلکه در گرفتن از گذشتن و جلوگيري از تکرار و تسلسل شکست ها و ناکامي هاي گذشته است. موفق باشي منتظر نوشته هاي بعدي ات مي مانم

ناشناس گفت...

جملهً آخر غلط املايي دارد که ضمن پوزش تصحيح مي کنم "بلکه درس گرفتن از گذشته" منظورم بود که "در گرفتن از گذشتن" تايپ شده

الف. قائم پناه گفت...

دوست عزيز سلام
از اين که نظرت را در اختيار من و خواننده ها گذاشتي ممنونم

اگر بخواهم جواب شاياني (در حدي که در وسعم باشه) بدهم
بايد وارد بحث تحليلي بشم که فعلاً قصد چنين کاري را ندارم