و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶

سفرهای اکتشافی اروپائیان؛ ارتباط با جمعيتهاي بومي

در همراهي با موانع عاطفي و رواني که اکتشاف سرزمينهاي ناشناخته را محدود مي کرد، مانع مربوط به برقراري رابطه بين سياحان اروپايي و مردم محلي آفريقا و سپس هند و امريکا وجود داشت. زماني که اروپا اولين بار شروع به اکتشاف دنياي ناشناخته کرد، پرتغاليها اقدام به استخدام افرادي از جمعيتهاي محلي کردند تا به عنوان مترجم عمل کنند. هر کشتي پرتغالي بايستي با خود يک مترجم را حمل مي کرد که قادر باشد به زبان آخرين منطقه تجاري صحبت کند که در سفرهاي قبلي در دسترس قرار گرفته بود و در صورت امکان او بايستي مي توانست به زبان مناطق ساحلي صحبت کند که پس از اين مورد ديدار قرار خواهند گرفت. بخشي از مشکل از اين قرار بود که لهجه هاي بسيار زيادي در امتداد ساحل غربي آفريقا صحبت مي شد و اين به آن معنا بود که براي هر زبان بايستي يک مترجم يافت مي شد. به طور عمومي زماني که دريانوردان پرتغالي در يک سفر تا حد امکان در امتداد ساحل جلو مي رفتند، به ساحل مي رفتند تا يک سکونتگاه انساني بيابند. اگر چنين محلي يافت مي شد اکتشافگران اروپايي تلاش مي کردند تعدادي از آفريقايي ها را براي بردن به اروپا اسير کنند. به آفريقاييها خانه داده مي شد و به عنوان مسيحي غسل تعميد داده مي شدند و زبان پرتغالي را مي آموختند. پس از اين که آفريقاييها مي توانستند با زبان پرتغالي صحبت کنند، آنان به عنوان مترجم به سرزمين مادريشان باز گردادنده مي شدند

مترجم زماني که به ساحل مي رفت وظيفه داشت به نام پادشاهي پرتغال درباره منطقه اطلاعات جمع آوري کند. مترجم بايستي علاقه منديهاي دريانوردان پرتغالي را توضيح مي داد، انواع کالاهايي را که پرتغاليها براي تصرف آن علاقه مند بودند شناسايي مي کرد و درباره قراردادهاي دوجانبه مذاکره کند. مترجمين گاه قرباني سوظن ها يا بي اعتمادي محلي مي شدند و آنها همچنين ممکن بود با خطر قابل توجهي روبرو شوند. در بيش از يک موقعيت، آنها بوسيله ساکنان ناراحت محلي کشته شدند. در يک سفر بارتلوميو دياز تعدادي مترجم زن را به ساحل فرستاد به اين اميد که آنها نسبت به مترجمان مرد با مهرباني بيشتري مورد رفتار قرار خواهند گرفت. اين که آنان اقامت بهتري نسبت به همتايان مرد خود داشتند نادانسته است زيرا در هنگام بازگشت دياز هيچ اثري از ايشان يافت نشد

مترجمين هميشه آفريقاييان اسير شده نبودند برخي از ايشان از دگردادوها هم بودند. اين زندانيان که به طور عمومي در سرزمينهاي مادري خود با محکوميت مرگ مواجه بودند مي توانستند با انجام موفقيت آميز برخي تکاليف خطرناک آزادي خود را به دست آورند. در واقع واسکو دا گاما در سفر موفقيت آميز خود در سال 1497 از پرتغال به آفريقا ده دگردادو را همراه خود برد. دگردادوها در سواحلي ناشناخته رها شدند و به ايشان اعلام شد براي فراهم شدن آزاديشان بايستي با جمعيت محلي تماس بگيرند، درباره منطقه اطلاعات جمع کنند و منتظر بازگشت يک کشتي باشند. آنان چنان چه در مأموريت خود شکست مي خوردند بايستي منتظر مرگ خود به دست جمعيت بومي يا اسيرگيرندگان پرتغالي مي بودند و اصل بقا چنين حکم مي کرد ايشان به سرعت زبان مورد نياز محلي را فرا گيرند تا مأموريت خود را عملي کنند

رابطه بين دريانوردان و جمعيتهاي بومي عامل بسيار مهمي در سالهاي ابتدايي اکتشاف بود زيرا زماني که يک مترجم يافت نمي شد يا برقراري رابطه بين دريانوردان و جمعيتهاي بومي با شکست مواجه مي شد، اراده و شهامت خدمه کشتي به سرعت دچار ترديد و تزلزل مي شد. اما زماني که مترجمين موفق مي شدند و روابط صلح آميز برقرار مي شد پرتغاليها شمشيرهاي خود را کنار مي گذاردند و با جمعيتهاي محلي مذاکره مي کردند. کار مترجمين براي پرتغاليها اين امکان را بوجود آورد تا اطلاعاتي حياتي جمع آوري کنند، روابط خوبي با رهبران سياسي محلي برقرار کنند، بتوانند درک فرهنگ و رسوم محلي را شروع کنند، در آفريقا قلعه هايي بنا کنند و درباره قراردادهاي مؤثر تجاري مذاکره کنند

اين نوشته ترجمه اي از اين متن است
زيرنويس: گويا نويسندگان تلاش کرده اند گناه درگيريها و کشتارهاي تاريخ استعمار اروپايي را در سرزمينهاي غيراروپايي به گردن عدم توفيق مترجمين محلي بيندازند. در شرايطي که طبق نوشته قبلي اهداف اروپائيان در سرزمينهاي غيراروپايي براي تصرف زمين و داراييهاي مستعمرات هيچ حد و مرزي نمي شناخته مشخص نيست چگونه براي چنين اهدافي اروپائيان انتظار داشته اند و مدعي هستند مي خواسته اند به طور مسالمت آميز، منصفانه و انساني با جمعيت محلي رابطه برقرار کنند. رفتار غيرانساني و جنايتکارانه استعمار بيش از همه در حوزه تجارت اقيانوس هند جلب نظر مي کنه. پرتغاليها چيزي نداشتند که به طور مساوي با ديگر طرفها بتونن در بازار تجارت اقيانوسي رد و بدل کنند و ناچار براي تسلط بر بازار به زور متوسل شدند و شبکه اي پيچيده و گسترده و متنوع تجارت کالاهاي اقيانوس هند رو که در طي قرنها شکل گرفته بود با افتخار به توانايي فناوري نظامي کشتيهاشون در هم کوبيدند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بسم الله الرحمان الرحیم. قائم پناه عزیزتر. سلام و رحمت و برکت.

به زعم خودم، نثرم و قلمم، «مقاله پرور» است. اتفاقاً از افرادی که «فقط روزنامه نگار» هستند، ذهنیت خوبی ندارم. ایضاً روحیه ی نسبتاً شدید ویراستاری و پژوهشگری بر نثرم و کلام شفاهی ام حاکم است.

مقالات کم مقدار وبلاگ ناچیز بنده، چند دسته است. بعضی فقط نقل قول است. بعضی نقل قول است، با تحیلی، حالا یا تحلیل کم یا تحلیل زیاد. بعضی تدوین و تألیف است. بعضی پژوهشی ـ ویرایشی است. من مخالفتی ندارم که تعدادی از مقالات وبلاگ ما (شما و من و سایر وبلاگ نویسان) نقل قول محض باشد. گاهی، قدرت کلام و ارزش بیان شمای نوعی که کلامت را یا مقاله ات را عیناً نقل می کنم، بیش از کلام من نوعی ی صاحب وبلاگ است.

خُب شناخت آدمها ساده نیست. الان آیا بنده با خواندن تمام مقالات وبلاگ شما موفق می شوم «شما را بشناسم؟» بعید است. یک چهره ی شما، در وبلاگت است. یک چهره ات در کامنتهایت در وبلاگهای افراد مختلف است. تا این لحظه چهره ی دوم شما برای من جذابتر بوده. خود بنده بحثهای نسبتاً سیاسی ام خارج از وبلاگم است. در کامنتها است. پس اگر با مطالعه ی مقالات وبلاگ بنده، به شناخت شسته رفته از من نرسید و نرسند، چیز عجیبی نیست. هرچند، در این صندوق جز تف لعنت نیست.

خُب وقتی من «به تنهائی» نمی توانم موضوع حجاب را حل کنم (چه نظراً و چه عملاً) چرا وارد این میدان شوم؟ بی احتیاطی ی دیگران را مرتکب شوم؟ من خیلی محتاطم. خیلی مراقب نوشته هایم هستم. هرچند ممکن است احتیاط و مراقبت بنده هم کمتر از اندازه ی لازم باشد. ــ من پشت سرم استادانی دارم. مشورت می کنم. به نظرهای خودم شک می کنم.

اختلاف نظر و سلیقه را باید قبول کرد و به رسمیت شناخت.

***
عمر شریف و تحصیلات آکادمیک و خودآموز و علائق شما چیست؟ من از میان دین و science و فلسفه و هنر، تا به حال علاقه ام و گرایشم و ذره ای بضاعتم، به دین و science بوده. اهل ریاضیات و فیزیک و ویرایش و رسم خط و زبان و مقداری گفت و گوهای بین الادیانی هستم. سازشکار نیستم. سازش با رهبر سابق و فعلی ی ایران. سازش با خاتمی یا احمدی نژاد. سازش با سروش و ملکیان و بهشتی و جوادی ی آملی. گرایش و ارادتی به تفکر و معارف جوادی ی آملی و مصباح یزدی دارم. هزار چشمه از علم و اخلاق را بهاء الدین خرمشاهی بر من گشود. من می پرسیدم. او جواب می داد.

ببخشید. طولانی شد. اعتنای جناب عالی را با سخنان آسمون و ریسمونی ام جواب دادم! ببخشا! راستی من باید ته و توی «الف.» در «الف. قائم پناه» را درآورم!