و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۶

زنان بزرگ مسلمان ایرانی 1

زنان ايراني در همه ادوار علاقه مند شرکت در مجالس وعظ و سخنراني و پيگير در امور اجتماعي بوده اند و خبري از گردهمايي و انجمن کردني نيست که در آن به حضور زنان اشاره نشده باشد. اسرار التوحيد از ازدحام زنان بر پشت بام براي شنيدن مجلس شيخ ابوسعيد ابي الخير خبر مي دهد: خلق بسيار جمع آمده بودند چنان که بر در و بر بام جاي خالي نبود. در ميان مجلس که شيخ را سخن مي رفت و خلق به يکبار گريان شده از زحمت زنان کودکي خرد از بام از کنار مادر بيفتاد. [ص 175

ابن بطوطه نيز درباره اشتياق زنان شيراز به حضور در مجالس عمومي مي نويسد از غرائب رسوم ايشان اين است که روزهاي دوشنبه و پنجشنبه و جمعه در جامع بزرگ شهر براي استماع بيانات وعظ گرد مي آيند و گاهي عده حاضرين اين مجالس به هزار يا دوهزار تن مي رسد و از شدت گرما هرکدام با بادبزني که به دست دارد خود را باد مي زند و من در هيچ شهري نديدم که اجتماعات زنان به اين انبوهي باشد

اطرافيان و نزديکان خاندان اينجو اغلب هنرپرور و هنردوست بودند و مجالس و محافل ادبي آنان که از وجود زنان فاضله و شاعره خالي نبوده است آنقدر گرم و دلنشين بود که شاعري چون حافظ را به سرودن غزلهايي ناب واداشته است. پس از قتل شيخ ابواسحاق و روي کار آمدن سلسله مظفري و در زمان حکومت شاه شجاع همان رجال سخندان و ادب پرور و همان شاهزادگان و شاهزاده خانمهاي زيبا و ترکان پارسي گوي شيرازي باذوق به اين دربار منتقل شدند. خود شاه شجاع نيز که شاعر بود در اين مجالس شرکت مي کرد. بسياري از دختران شاهزادگان آل مظفر نيز به همين سبب شاعره و سخنگوي بار آمدند. در مورد مطايبه حافظ با زنان بذله گوي دربار شاه شجاع نيز سخنهايي هست. [ص 178

احاديث زنان محدثه مورد ارجاع واقع مي شده است. سمعاني از بيش از چهل زن محدثه در اين دوره حديث ضبط کرده است و علاوه بر او تعداد بيشماري از راويان احاديثي از زنان محدثه روايت کرده و يا اجازه روايت داشته اند. [ص 180

آمده است که عايشه جزري محدثه اواسط قرن نهم هجري و دختر ابن الجزري، شمس الدين محمد محدث و مورخ و متکلم و قاري متبحر، مردان را از پشت پرده درس مي داد و خواهر او فاطمه جزري نيز طلاب مرد و زن را درس مي داده است يا فاطمه خاتون گوراني (794-873 ه.ق) که اغلب علوم اسلامي را نزد استادان وقت در بغداد و دمشق فراگرفت به طلاب مرد و زن، هر دو درس مي داد. خديچه معروف به امه العزيز بغداديه (وفات 699 ه.ق) مقامات حريري را به طور اکمل درس مي گفته و بسياري از مشاهير وقت همين کتاب را از وي ياد گرفته اند. [ص181

فاطمه فقيهه از زنان فقيه و محدث قرن ششم و دختر علاءالدين محمد بن احمد سمرقندي مؤلف کتاب تحفه الفقهاست. او نزد عده اي از فقها دانش آموخت و بسياري نيز از وي کسب دانش کردند. او هم حلقه درس داشت و گروهي از علما به وي اجازه روايت دادند. فاطمه آثار بسياري در فقه و حديث تأليف کرد که بين دانشمندان و اهل فضل انتشار يافت. پدرش به مناسبت شرح محققانه اي که علاءالدين ابوبکر کاشاني بر کتاب تحفه الفقها نوشت فاطمه را به عقد او در آورد. علاءالدين نيز که از فقها و دانشمندان زمان خود بود شب و روزش به حل و فصل مسائل فقهي صرف مي شد و طرف مراجعه مردم بود. او با تمام حضور ذهن و تبحري که داشت وقتي در پاسخ دادن به مسائل مشکل مردد مي ماند از همسر دانشمندش استمداد مي طلبيد. فاطمه که به همراه همسر و پدرش در يک خانه در کاشان سکونت داشتند پس از مدتي به حلب رفته در آنجا مقيم شدند. وي با ملک نورالدين شهيد معاصر بوده و او مدتها در پاره اي از امور داخل کشور با اين زن مشورت داشت و برخي از مسائل فقهي را از او فراگرفت.[ص 182

گاه شهرت خانواده ها به علت وجود زنان دانشمند و زاهد و صالح بوده است، چون بلقيس عارف قرن نهم که او را از مشايخ طريقت شمرده اند. بعضي از اين زنان علاوه بر علوم برشمرده به هنرهاي ديگر نيز متحلي بوده اند چون شهده ملقب به فخرالنساء از زنان دانشمند قرن ششم که علاوه بر استماع حديث از محدثان بزرگ، اشخاص بزرگي از او روايت و سماع حديث کرده اند. او علاوه بر اين داراي فضايل و کمالات گوناگون بود. حلاوت بيان و فصاحت لسان داشت و بديهه گو بود و قطعات و مرقعات را نيز نيکو مي نوشت. [ص 183

از کتاب به زير مقنعه
تأليف بنفشه حجازي
نشر علم تهران 1376

زيرنويس: مدتي پيش در بجثي در گزاره که با دوستي اسلام ستيز (و شايد وطن ستيز) داشتم در واکنش به نظر او که معتقد بود زنان در ايران مانند زنان در ساير ممالک اسلامي اسير زنجيرهايي چون کنيزداري و حرمسراداري بوده اند و گويا تنها در ازمنه متأخره بوده است که ايشان به راهبري غرب از حقوق انساني خود بهره مند شده اند و حضوري انساني و اجتماعي پيدا کرده اند، درصدد برآمدم به مدارک تاريخي در اين زمينه مراجعه کنم. کتاب به زير مقنعه کارآمدترين دستاورد من در اين جستجو بود. ارجاعات و استنادات و منابع تاريخي در انتهاي کتاب، مذکور افتاده است و ممکن است مورد رجوع علاقه مندان واقع شود. توصيف وضعيت زنان بزرگ مسلمان ايراني را نمونه و نماينده اي از کليت وضع زنان در سرزمينهاي اسلامي تلقي کرده ام. سلسله نقل احوال زنان در تاريخ ايران مسلمان ادامه خواهد داشت

هیچ نظری موجود نیست: