و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۶

مختصری از تاریخ فقه اسلامی 4

قرنهاي چهارم تا ششم

از اواخر سده سوم قمري در طيف گسترده اي از محافل فقهي يک نتيجه مشترک مدنظر بود که به جاي پديد آوردن مذاهبي جديد به بسط مذاهب موجود بپردازند و در صورت روي آوردن به شيوه هاي اجتهادي به اصول همين مذاهب پايبند باشند. اين انديشه انسداد نسبي باب اجتهاد و تحديد مذاهب را نتيجه مي داد. در باره مذاهب اربعه فقه حنفي و فقه مالکي دو گرايش رقيب و فقه شافعي رقيبي جديد شناخته مي شد. درباره مذهب چهارم اختلافاتي وجود داشت. سده هاي 4-6 دوره اوج بررسي اصولي در تاريخ فقه اسلامي در مذاهب اماميه، حنفيه، مالکيه، شافعيه، حنابله، ظاهريه و معتزله بود. در اين دوره علاوه بر مباحث کهن در استدلال فقهي، مباحثي چون اقسام واجب، امر و نهي و برخي مباحث لفظي مطرح شده است

با گسترش فضاي پيروي از مذاهب تنها معدودي از فقها بودند که نمايندگان اجتهاد آزاد بودند. البته اين آزادي به معناي اختيار اقوال از مذاهب پيشين بود. طبري به جاي بحث و فحص درباره منابع نخشستين فقهي به تثبيت روشهايي کارآمد براي ترجيح ميان آراي پيشينيان پرداخت. او تعريفي موسع از اجماع مبني بر شهرت ارائه کرد

در مذاهب گوناگون فقهي شاگردان از تقليد اساتيد برحذر داشته مي شدند اما در عمل پايبندي بسياري از شاگردان به تعاليم و شيوه هاي استدلال استادان خود حقيقتي چندان به دور از تقليد نبوده است ولي در هر حال در بسياري از موارد آرايي مخالف استادان نيز ابراز مي شده است

سده هاي چهارم و پنجم در تاريخ فقه و اصول دوره گسترش در مفهوم اجماع از سوي مذاهب مختلف و در نوشته هاي متعدد بود. از مهمترين مباحث نظريه حجيت اجماع سکوتي است. گروهي اجماع بودن سکوت و حجيت آن را پذيرفته اند گروهي هر دو را درباره سکوت رد کرده اند و گروهي ديگر سکوت را به عنوان حجت قبول کرده ولي اجماع بودن آن را نپذيرفته اند. بيشتر اصوليان با اجماع سکوت به اين معني موافق بودند که در صورت اختلاف عالمان يک عصر بر دو يا چند قول محدود، اجماعي ضمني و پنهان از سوي آنان بر خطا بودن اقوال فرضي ديگر صورت گرفته است که ابراز قولي جديد اين اجماع مرکب را خرق مي کند

استحسان به عنوان شيوه اي براي محدود کردن کاربرد قياس مورد موافقت حنفيان و مورد مخالفت شافعيان بود. يکي از مباني اصلي فقه مالکي رجوع از قياس به مصالح مرسله يا استصلاح بوده که همواره از مميزات فقه مالکي شمرده شده است. استحسان گاه به صورت عدول از قياس به قياسي دقيقتر يا حتي عدول به دليلي منصوص تعريف مي شد

درکنار جو غالب حديثگرا در فقه اماميه برخي فقيهان متکلم مثل ابن ابي عقيل عماني بودند که شيوه فقهي مشابه استخراج متکلمان معتزلي و براساس تعاليم ائمه اهل بيت داشت. ابن جنيد و شريف رضي در قرن چهارم حجيت قياس و اجتهاد الرأي را به صراحت قبول داشته اند. اواخر سده چهارم با ظهور شيخ مفيد و سپس سيد مرتضي دو متکلم فقيه امامي ظهور کردند که تا قرنها فقه امامي را تحت نفوذ داشتند. برخورد آنان با فقه تحليلي و نظري بوده و خبر واحد را به شرط قراين خارجي مي پذيرفتند. آنان از اجماع طايفه اماميه استفاده مي کردند. شيخ طوسي پلي بين قفه متکلمان و فقه اصحاب حديث بود. او حجيت خبر واحد را به صورت مجرد مي پذيرفت و به بسط شيوه برخورد با اختلاف الحديث پرداخت. اجماع طايفه را نيز مورد استفاده قرار مي داد. آراي او در بين اماميه در قرنهاي بعد بسيار پرنفوذ شد. در اواخر سده ششم فقهايي امامي به روشهاي کلامي پيش از وي بازگشت کردند

منبع اصلي اين نوشته در پايان اين مجموعه ذکر خواهد شد

هیچ نظری موجود نیست: