و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۶

جنگ یا گفتگو 2

آيا کساني که از موضوع تمدن اسلامي دم مي زنند آدمهاي طبيعي و بهنجاري هستند؟ تمدن، فرهنگ و الگوي فکري در دنياي ما تنها يکي است و آن تمدن مدرن غربي است. کساني که در برابر آن مثلاً از تمدن اسلامي نام مي برند در واقع با بيرون کشيدن پرونده اي مختومه از بايگاني تاريخ قصد دارند دستگيره اي تاريخي و ايدئولوژيک براي ابراز عقده هاي فروخورده خود بيابند. در شرايطي که نتوانسته اند در محيط فرهنگي طبيعي جامعه جهاني به موقعيت سازنده و موفقي برسند قصد دارند با علم کردن دوباره جهان بيني باطل ديني بهانه اي براي توجيه ناتواناييهاي خود بيابند و در نتيجه با عقايد باطل خود تهديدي براي نظم و امنيت و روال طبيعي زندگي بشري هستند. کساني که در عصر حاضر از تمدن اسلامي دم مي زنند با هرچه مظاهر پيشرفت و توفيق انسان مدرن است مخالف و دشمن هستند. اونها مخالف دموکراسي بوده و اونو به تمسخر مي گيرند. آزادي، انتخاب و اراده انساني را قبول ندارند و اونو باطل و گناه آلود تلقي مي کنند. آزاديهاي جنسي رو در عصر حاضر نماد روشني از فساد و انحطاط تمدن مدرن غربي مي دونند و با برابري جنسيتي شديداً مخالفند. طرح موضوع تمدن اسلامي پيش درآمدي براي رفتن به سوي بنيادگرايي و تروريسم و مخالفت با منطق زندگي جديد بشري و ارتکاب رفتارها و انديشه هاي نابهنجار و بيمارگونه است. واقعيت اينه که تمدن و انديشه و جهان بيني حاضر نماينده صادقي از تمامي تجربيات گذشته بشري و متعالي ترين و کاملترين سامانه فکري و اجتماعي است که تاکنون بشر توانسته است فراهم آورد. براي بهبود وضعيت بشر بر کره خاکي بايستي در همين سيستم فکري و جهان بيني موجود که توسعه يافته ترين و قابل قبولترين رويکرد به زندگي انسان است به کار و فعاليت پرداخت و از اين طريق هرچه بيشتر براي درک کاملتر جهان و حل مشکلات انسان همت گماشت. عمدتاً تصويري که از کساني که درباره تمدن اسلامي سخن مي گويند داريم چنين شکل و شمائلي دارد و در برابر روش فکري اونها اغلب چنين افکاري به ذهنمون مي رسد. ولي آيا غير از آنچه تا اينجا ذکر شد رويکرد ديگري نمي توان به موضوع تمدن اسلامي داشت؟

براي اصلاح چنين رويکرد نامنصفانه، يک طرفه و طرد کننده اي يک مسير منطقي ساده وجود دارد. بيگمان بسياري از ما پاره اي از کمبودها، نارساييها و تناقضات وضعيت انسان مدرن و جامعه جديد اونو مي پذيريم و وضعيت بهتر و کاملتري رو براي انسان قابل تصور مي دونيم. در تلاش براي بهبود اين وضعيت مي توانيم در همين مسير و رويکرد غالب مدرن موجود به تلاشها و تجربيات خود ادامه دهيم. اما گاه ممکن است بتوانيم نقدهايي راديکالتر و عميقتر نسبت به رفتارها و رويکردهاي موجود مطرح کنيم. تمدن اسلامي در واقع يکي از قالبها و امکانات موجود براي طرح و توسعه چنين نقدها و تشکيکهايي است. توجه داشتن به آن دسته از تجربيات تاريخي بشر که در حوزه تمدن اسلامي به ظهور رسيده اند و استفاده از اين تجربيات براي کاملتر کردن بهره انسان از زندگي فردي و اجتماعيش پيامد مثبتي است که از طرح موضوع تمدن اسلامي مي تواند عائد شود. به خصوص در شرايطي که مدارا، نسبي گرايي و گوناگوني فرهنگي بيش از پيش در عصر پست مدرن رونق گرفته و اصرار متعصبانه بر ارجحيت کامل يک روش فکري ديگر خريداري نداشته و از رونق افتاده است، بيش از گذشته جا براي تحمل و کنار هم قرار دادن جهان بينيهاي متفاوت سنتي اسلامي و مدرن غربي وجود دارد. طرح موضوع تمدن اسلامي الزاماً به معناي طرد تمامي مظاهر تمدن جديد يا تلاش براي بازگرداندن شرايط جامعه بشري به وضعيت دوران قرون وسطاي اسلامي نيست. تمدن اسلامي عرصه اي است که تا حدي به ما اين امکان را مي دهد تا با فاصله گرفتن از تمدن و انديشه غربي آن را از بيرون مورد ارزيابي و سنجش قرار دهيم. همچنين تمدن اسلامي امکاني است که ما را از تماميت خواهي و يک بعدي نگري فرهنگي و فکري نجات داده و فرصتي براي نگاه متفاوت در موقعيتهاي مختلف زندگي به خويشتن و هستي به دست مي دهد. به اين ترتيب به جاي اين که درباره رابطه تمدن اسلامي و تمدن مدرن غربي تصوري تخاصم آميز داشته باشيم مي توانيم آنها را مکمل و همکار يکديگر تلقي کنيم. براي رفتن به سوي راهکارهاي جديد در عرصه هايي که تمدن جديد در آنها کاستيهايي نشان داده است بسته فرهنگي و فکري تمدن اسلامي يک امکان بالقوه کمک کننده است. تمدن اسلامي مي تواند بستري معنايي باشد که براساس آن انسان مدرن مي تواند دست به بازخواني، بازبيني و بازتعريف امور، قضايا و حوزه هاي مختلف هستي و زندگي خود بزند. البته رسيدن به چنين شناخت و تلقي از تمدن اسلامي امري سهل الوصول يا قريب الوقوع نمي نمايد. تصور اين که چگونه مي توان ترکيبي از رويکردهاي سنتي اسلامي و مدرن غربي را در زندگي انسان به يکديگر آميخت موضوعي مشکل و دور از ذهن به نظر مي رسد. اما لااقل تصور امکان جلب منافع هر دوي اين رويکردها امري شدني است. شايد گام نخست و ضروري در اين مسير رفع سوءتفاهمات و تصورات نادرست درباره تمدن اسلامي و زندگي انسان سنتي است. براي رسيدن به اين هدف مطالعه مستند و دقيق مدارک بازمانده از دوران تمدن اسلامي بهترين امکان موجود است. به اين ترتيب پرداختن به تمدن اسلامي به عنوان يکي از بزرگترين حوزه هاي تجربه زيست بشري يک اقدام عام المنفعه و انسان دوستانه است که به عنوان يک فرهنگ و تمدن و روش زندگي به بهترين نحو از سوي خود مسلمانان و وارثان حقيقي آن قابل معرفي و توضيح براي جامعه جهاني مي باشد

زيرنويس: اين نوشته رو هم به افتخار آقاي احمدي نژاد که در سالهاي اخير به طور ويژه اي به موضوع تمدن اسلامي توجه داشته منتشر مي کنم. اميدوارم در دنيايي آکنده از سوءتفاهم و غرض ورزي بيش از گذشته فرصت براي نظاره و ارزيابي منصفانه تمدنهاي اسلامي و غربي از سوي طرفين وجود داشته باشه

هیچ نظری موجود نیست: