و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

پنجشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۶

اسماعیلیان 2

در ادامه متني که چند وقت پيش درباره اسماعيليان تو اين صفحه گذاشتم به اين موضوع فکر مي کردم که نسبت ما امروز با اسماعيليان چطوريه. اونها تنها انسانهايي بوده اند که زماني در پهنه سرزمينهاي وسيع اسلامي مي زيسته اند و افکاري داشته اند و اقداماتي کرده اند و امروز حضور و تأثيرشون محدود به همون ويرانه هاي قلعه هاي کوهستاني يا بازماندگان مذهبيشون به شکل اقليتي فرقه اي در هند امروزه؟ علاقه مند بودم تأثيرگذاري اونها رو روشنتر و عينيتر درک کنم. در اين باره چند روز پيش به طور ناتمام و باشتاب ترجمه اي از يکي از نوشته هاي هانري کوربن رو مي خوندم. تصميم گرفتم اونچه درباره اش تو ذهنم مونده رو مرور کنم

هانري کوربن شيعه اسماعيلي و شيعه امامي رو از نظر نگاه تأويلي و باطني به امام و قرآن به هم نزديک مي دونه. هرچند اسماعيليان در اين راه جلوتر رفته اند. امام در انديشه شيعه تجلي کامل صفات کمال و جمال خداست ولي اين انديشه رو نبايستي با مفهوم تجسد خدا در انديشه مسيحي اشتباه گرفت. شيعه همچنين به طور مشخصي در نگاه به قرآن به جستجوي معاني باطني در پشت ظواهر قرآن نظر داره و در آيات قرآن به تأويل و تفسير مي پردازه

اسماعيليان در اوايل دوران اسلامي رفت و آمدهاي نزديکي با نحله هاي مختلف فکري موجود در جامعه اسلامي به خصوص مانويان و غنوصيان مسيحي داشتند و از آنها تأثير پذيرفتند. پس از اين دوران به خصوص تحت تأثير فشار و تعقيب عباسيان دوراني از سکوت در جامعه اسماعيليان وجود داره تا اين که به روزگار فاطميان مصر مي رسيم. در اين دوران به متفکرين بزرگ ايراني اسماعيلي مثل ابويعقوب سجستاني، حميدالدين کرماني، مؤيد شيرازي و حکيم ناصر خسرو برمي خوريم. هانري کوربن ايشان رو در حد و اندازه هاي بزرگاني مثل ابوسينا مي دونه. در دوران الموت و در پاسخ به ابتکارات حسن صباح، تبليغات عباسيان سعي در معرفي اين گروه به عنوان افرادي ماجراجو و منحرف مي کنه. طرز تلقيهاي منفي و سطحي امروزي هم که در غرب درباره اين گروه وجود داره در امتداد همين رويکرد بوده. بعد از حمله مغول و فروافتادن امامت الموت، اسماعيليان از صحنه جامعه حذف نشدند و در قالب انديشه ها و روش صوفيانه به حياتشون ادامه دادند. اسماعيليان ارتباط نزديکي با تصوف داشته اند و نفوذ انديشه هاي باطني و تأويلگرا در صوفيه علامتي از تأثير اين همنشيني بين اسماعيليان و صوفيه تلقي شده

اسماعيليان در ايران هرچند جامعه و قدرت سياسي به معناي متداول نيافتند اما از نظر تشکل اجتماعي سياسي بر صفويان که نمونه تشکيلات اجتماعي سياسي شيعه اماميه در تاريخ ايران هستند تقدم تاريخي يافتند. و متفکران بزرگ اسماعيلي دوران فاطمي نمونه هاي برجسته اي از تفلسف شيعي پيش از دوران صفويان قلمداد مي شوند. هانري کوربن همچنين به اين موضوع اشاره مي کنه که چطور در انديشه شيعه اسماعيلي مي شه خصوصيات تفکر ايراني رو بازيافت
در پیوند با این مطلب و از همین کیبورد

هیچ نظری موجود نیست: