و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۸

از این روزها 4

قدري بيشتر از يک سال قبل بود که در مجموعه از اين روزها 3 چيزهايي درباره مشکلات ارتباطي خودم نوشته بودم. از اون زمان تا به حال تغييراتي اتفاق افتاده و تجربيات خوب و اميدبخشي داشته ام. به خصوص در شش ماه اخير چند مورد گفتگوي خوب و راضي کننده داشتم. چند بار هم در برابر جمع صحبت کرده ام، خيلي راحت تر از چيزي که زماني فکر مي کردم. در گفتگوهايي که داشتم شايد تقريباً براي اولين بار به دنبال اظهار نظرات خودم بودم، هرچند که براي مخاطب دور از ذهن و ناپذيرفتني جلوه مي کرد و نيز اصرار بر نظرات خودم و واداشتن ديگري به پذيرفتن من در همين شرايطي که هستم. يادم نمياد قبل از اين در زندگي واقعي چنين جسارتي داشته باشم که پوسته تصورات و انتظارات ديگران رو درباره خودم بشکنم و نظري مخالف ديگري ابراز کنم و روش اصرار بورزم. در اين فاصله دو کتاب روانشناسي هم خوندم که شامل توضيحات و راهنماييهاي خوبي بوده و من رو در مسير تغيير ثابت قدم تر کرده اند. در اين مدت همين طور روي رفتارهاي خودم، مقايسه اون با ديگران و شکستها و کاستيهاي خود حساس بودم و سعي مي کردم به تحليل و جمع بنديهايي برسم.

يکي از اولين موضوعاتي که همون يک سال قبل توجهم بهش جلب شد شوخي کردن بود. کاري که توانايي من براش خيلي کم بود و در عوض افراد موفق در گفتگوها به وفور ازش استفاده مي کردند. مردم به عبارتي از سخن جدي مي ترسند و ازش گريزانند. در واقع چه بسا خيلي ها چيز زيادي هم درباره اش نمي فهمند يا نمي توانند بگويند. در عوض از شوخي استقبال مي شه و درش شرکت مي کنند. شوخي وسيله اي سهل الهضم و ساده براي بيان نظرات ماست. اصطکاکها و تصادمها رو نرم و روغنکاري مي کنه. به ما و ديگران اجازه مي ده تا از اشتباهات احتمالي که در گفته ها بوجود مي آيند با اغماض بگذريم. به همين دليل در گفتگوهاي شفاهي که زمان کمي براي شکل گرفتن مفاهيم در ذهن و سپس بيان اونها در اختيار داريم، در کنار با احتمال و احتياط سخن گفتن، يک روش ايده آل استفاده از روش اظهارنظر کردن با شوخيه. حتي در بدترين شرايط و در برابر حمله و اتهام ديگران يکي از کارسازترين روشها حفظ انعطاف و تعادل با استفاده از شوخي و جاخالي دادن از برابر نيروي وارده يا برگرداندن اون به سمت خود فرد مهاجمه. علاوه بر اين فضاي گفتگو با شوخي بانشاط و دوستانه مي شه. اما يکي از مشکلات مهم من اين بوده که من زمينه قوي و خوبي براي شوخي کردن نداشته ام. برعکس يک روش ثابت من غافلگير کردن ديگران يا تحت فشار گذاشتن اونها با صحبتهاي منطقي و سرسختانه و جدي بوده. اين روش هرچند در دنياي نوشتاري تأثير زيادي داره ولي در دنياي گفتاري که انعطاف پذيري و تحرک شرط اساسي حفظ و در اختيار گرفتن شرايط گفتگوست تقريباً اغلب ناکاراست. در برابر سخنوران ماهر که هميشه اهل بذله گويي و تغيير موضع و پرداختن به جنبه هاي مختلف موضوع هستند، استحکام و ثابت قدم بودن نظري چندان نتيجه بخش نيست. البته در دو سه سال اخير نوعي گرايش به شوخي کردن در نوشته هاي من راه يافته که مي تونه زمينه خوبي براي بيشتر شوخي کردن در ضمن گفتگوهاي شفاهي هم باشه. شوخي کردن نياز به تحرک ذهني و تسلط نظري بر آن موضوعات مختلف حاشيه اي داره که مرتبط با بحث اصلي هستند. بايد روي اين زمينه ها کار کنيم.

يکي از مشکلات ديگرم نوعي گرايش تربيتي يا شايد ضعف شخصيتي بود. فکر مي کنم در دوران تربيتم نوعي تأثيرگذاري سنگين از طرف والدينم شاهد بوده ام. عنصر والد در شخصيت من شايد بيش از حد بزرگ شده. بيش از حد مطيع بوده ام. و بيش از حد درباره انتظارات و تصاوير ديگران از خودم محتاط و نگران بوده ام. از دوران بلوغ و با به دست آوردن استقلال نظري در بيان نظرات خودم محتاط بوده ام. در نشان دادن گرايشهاي رفتاري خودم کند بوده ام. من بايد آن طور که ديگران و به خصوص والدينم و محيط فرهنگي آنها مي پسنديدند به نظر مي رسيدم. در حالي که خود آنهايي که چنين چيزي را برايم ديکته مي کردند متصف به صفات توصيه شده نبودند. بلکه فقط نقش والدي خودشونو ايفا مي کردند. يا به طور مستقيم توصيه مي کردند يا به طور تلويحي در عمل تشويق و تأييد مي کردند. براي اين که نشان بدهم مؤدب هستم کم حرف و سر به زير باشم. براي اين که نشان بدهم صبور و بزرگ منش هستم بدرفتاريها و ناملايمات رو تحمل کنم و از به زبان آوردن خواسته ها و نشان دادن نارضايتي پرهيز کنم. براي اين که نشان بدهم موجه و جاافتاده هستم نسبت به اتفاقات بيرون بي اعتنا باشم و از اهل زمانه و گفتگوهاي روزمره فاصله بگيرم. اما اين نسخه هاي قالبي رو خوب نفهميده بودم و تنها براساس دريافت و توصيه ديگران عمل مي کردم. شايد بهتر اينه که به جاي پايبند بودن به ظواهر، با درک بهتر معاني اين توصيه هاي اخلاقي، حرکتي منطقي و رضايتبخش از اقتضائات و خواسته هاي فردي به سوي شاخصهاي نظري و عملي اخلاقي در پيش بگيرم. من در تمام اين سالها در حال درگيري با خودم بوده ام. بين ارزشها و ظواهر دنياي شبه روستايي و سنتي والدينم و شهرهاي بزرگتر سالهاي بعد گرفتار شده بودم. آيا حق شيک پوش بودن، ظاهر بزک کرده و اطوار و پز شهري در آوردن داشته ام؟ حق لذت بردن، کسي بودن، توجه کردن، مورد توجه بودن و در جمع مطرح بودن داشته ام؟ افکار و ُسؤالاتي که به شکلي بيمارگونه و غيرطبيعي پرسيده مي شدند. نمي خواسته ام يا شک داشتم آن چيزي که مي پسنديده ام باشم. در رفتارم با افکارم مي جنگيده ام. با خود آسوده و راحت نبودم. آيا راه تغيير وجود داره و گره هاي کور باز خواهند شد؟

گاهي احساس مي کنم لذت بردن از زندگي و چگونگي وقت گذراندن با ديگران رو بلد نيستم. ابراز احساسات مؤثر و همراه کردن ديگري و يا مديريت اونو بلد نيستم. در جمعهاي نسبتاً بزرگ احساس ناتواني و معلوليت و انفعال مي کنم. گاهي احساس مي کنم مکانيسمهايي که در ذهن ديگران کار مي کنه و رفتارها و افکار اونها رو شکل مي ده با مال من فرق داره. اون چيزي که براي من اهميت داره براي اونها اهميت نداره و تأثيرگذار و مجاب کننده نيست. کسي اهميتي به سخن من نمي ده و من هم اهميتي به سخن ديگران نمي دهم و من اين وسط معلق مونده ام. براي سامان دادن به اين مشکل فکر مي کنم پيدا کردن دوستاني هرچند دور که هماهنگي بيشتري با من داشته باشند بهتر از اينه که بکوشم در جمعهاي نزديکم خودم رو هماهنگ با ديگران کنم. با اين روش خواهم تونست با اعتماد به نفس، به روش خودم و با رضايت و توانايي بيشتري رفتار کنم و خواسته هاي دروني و اقتضائات روحي خودم رو بروز بدم. يک قدم براي پيدا کردن چنين دوستاني سخن گفتن صريح، آزادانه و روشن از نظرات، افکار و علائق خودمه. کاري که تا به حال در دنياي واقعي کم انجام داده ام.

هیچ نظری موجود نیست: