و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۴

بلوغ آرمانی ترور

بلواي تروريسم 1

تا جايي که يادم مياد هيچ وقت چندان از تصويري که آمريکا و غرب از کليت تروريستهاي مسلمون ارائه مي داده اند رضايت کامل نداشته ام. وقتي تروريست رو ديدم يا وقتي که مي ديدم گروههاي جهادي فلسطيني به سادگي در دسته بندي تروريست قرار مي گيرند بيشتر تأمل مي کردم. از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون کم نبوده مواقعي که با بعضي از اين مسلموناي تروريست يه جورايي احساس همدلي و نزديکي مي کرده ام! از اين وضع پارادوکسيکال و مبهم ناراحت و ناراضي بودم. امروز وقتي داشتم نوشته هاي توکا رو مي خوندم چون احساس کردم نظرشو قبول ندارم دوباره به فکر افتادم و بالاخره تونستم براي خودم کمي از تصوير رو روشن کنم

پيش خودم اوضاع يک جمعيت تروريستي از نوعي که القاعده هست رو اين طوري توجيه کردم که شايد اين گروه شکلي ابتدايي و رشدنيافته از يک جمعيت معترضه که در هيچ قالب دولتي نتونسته خواسته هاشو پيش ببره اما در عوض چنان سازماندهي و قدرتي داشته که خودشون افرادي با تمايلات و خواسته هاي مشابه خودشون که همگي جواب داده نشده و برآورده نشده اند رو پيدا کرده اند و تشکيلاتي بوجود آورده اند تا خواسته هاشون رو عملي کنند. اين وسط تنها اشکال عمده اي که وجود داره شايد اينه که چنين گروهي نتونسته قالبي منطقي و قدرتمند براي پيش برد خواسته هاش پيدا کنه و به همين خاطر هم از در ضعف وارد شده و دست به کشتار آدمهاي بيگناه مي زنه. به همين خاطر گفتم که چنين گروهي ابتدايي و نابالغه

اين وسط به نظر مي رسه آمريکا هم طبق معمول در عرصه رويارويي با چنين تحرکاتي از مسيري اشتباه وارد شده. به جاي اين که سعي کنه به ماهيت خواسته دروني چنين گروهي توجه کنه و سعي کنه در قالبي منطقي باهاش روبرو بشه شايد نادانسته و شايد خودآگاهانه با نامگذاريهاي آنچناني و برخورد فيزيکي اين حرکات رو مي خواد جواب بده. فکر مي کنم اگه فقط يه درصد کوچولو هم که شده حرف حقي پشت فعاليتهاي القاعده باشه اين برخورد نفي کننده آمريکا هر چقدر پردامنه تر بشه و بيشتر طول بکشه تنور تعارض و بحران رو داغتر خواهد کرد. زياد جالب نيست آمريکا به اين دلخوش باشه که با چنين رويکردي جمعيت نابالغ و ضعيفي مثل القاعده رو متلاشي خواهد کرد چون هيچ تضميني وجود نداره زماني ديگر شايد حتي قبل از يکسره شدن کار القاعده نسل جديدي از "جمعيتهاي معترض غيردولتي" با استفاده از تجربه رفتار متقابل آمريکا و القاعده و همچنين استفاده از نيروهاي برتر فکري و عملياتي وارد دور بشه و طعمه هاي خودشو عاقلانه تر دقيقتر و کاراتر هدف قرار بده. چنان روزي ممکنه آمريکا و کشورهايي که منافع مشترک باهاش دارند زياد اوقات خوشي نداشته باشند

شرايط جهاني داره عوض مي شه. دولتها در حال کوچکتر شدن هستند و در عوض سازمانهاي غيردولتي گسترش پيدا مي کنند و خيلي از امکانات دولت از انحصار خارج مي شه و در دست افراد قرار مي گيره. ديگه شايد نشه با نفوذ تو ساختار يک دولت و تحت کنترل گرفتن افراد پستهاي کليدي کل يک ملت رو تحت کنترل نگه داشت. افراد تحت حاکميت دولتهاي دست نشانده يا منفعل، ممکنه عليه قدرت جهاني استعمارگر خودشون رأساً وارد عمل بشن. جالبه تا جايي که اطلاع دارم از اعضاي مهم القاعده بيشترشون تبعه عربستان و اردن هستند که گويا تا همين مدتي قبل دولتهاشون از همکاران نزديک آمريکا در منطقه بوده اند. سازمانهاي غيردولتي رو ديگه خيلي مشکل مي شه بهش نفوذ کرد، اين سازمانها مي تونن تنوع و تعدد زيادي داشته باشند، سريع نقاط ضعفشون رو پوشش بدن و از همکاراشون چيز ياد بگيرن که کار رو براي "پليس جهاني" در کنترل کردنشون مشکل مي کنه. با جهاني شدن ذهنيت اجتماعي آدمها، اين گروهها از هر سوراخ موشي ممکنه بتونن عضوگيري کنند و به هر اتفاق بين المللي در هر جايي واکنش نشون بدن. مثلاً فرض کنيد به جاي اين که چه گوارا تو کشور خودش محدود باشه، دو سه نفر ديگه مثل خودش در سطح جهاني پيدا کنه، و از تدارکات قدرتمند دويست سيصد تا از ان جي او هاي هوادار خودش استفاده کنه چه بلبشويي ممکنه عليه منافع آمريکا در سطح دنيا راه بیفته. پس با توجه به وضعيت در حال تغيير جهاني و امکانات جديد عرصه جهاني براي سازمانبندي فکري تشکيلاتي عليه قدرتهاي زورگو و سلطه جو، هيچ بعيد نيست القاعده تنها پيش در آمد و دست گرمي براي اين گونه روياروييهاي غيردولتي-دولتي بين جمعيتهاي معترض به خصوص مسلمان و ايالات متحده آمريکا باشه

جالبه که به لحاظ تاريخي ايرانيان از بختهاي اول سازمان دادن چنين تشکيلات اعتراضي ممکنه باشند و براي اين طور کارايي استعداد زيادي دارند. چه در سطح ملي، که شاهدم دو قرن اول حضور اسلام در ايرانه که همزمان با استيلاي اعراب بود و انبوهي از شورشها و حرکات اعتراضي عليه اعراب در اين مدت در ايران شکل گرفت و چه در سطح مذهبي که شيعه گري هميشه يکي از اون فلسفه ها و انديشه هاي قديمي اعتراضي در تاريخ بوده. اسماعيليان يکي از اون مثالهاي درخشان و نمونه چنين استعداد و تجربه تاريخي هستند که در تشکيلات اونها دو جريان فوق به هم پيوند مي خورند. مجاهدين خلق هم قبل از انقلاب از مثالهاي خوب اين گونه سازمانهاي مخفي مبارزاتي مسلحانه هستند که در عين حال به لحاظ تئوريک خيلي قدرتمند بودند. اگر فرض کنيم اين موتور اعتراضي به يک خوراک فکري و فلسفي نياز داره باز هم يکي از سران عمده مدعي در سطح جهاني که به عنوان آلترناتيوي بر جهان بيني غربي حضور داره اسلامه. عملاً هم درست يا نادرست زياد مي بينيم که اسلام خيلي جاها هست که چه بسا خودبخود و بدون اعمال اثر آگاهانه مسلمونها جلو مدرنيته سد مي شه. اين سد شدن حداقل يه خوبي که داره باعث مي شه بيشتر، کالاهاي ارزشمندتر و کاراتر از اين فيلتر رد بشن. چنين جمعيتهاي اعتراضيي عرصه مساعدي براي مانور تفکرات آنارشيستيک خواهند بود. البته من آنارشيسم رو بيشتر با يک معني مثبت و نفي کننده اقتدار سياسي در نظر دارم. تفکرات آنارشيستي يا شبه آنارشيستي هم اگر در کارشون جدي باشند احتمالاً مجبور خواهند شد در برابر مقاومت دولتها از مجاري مسلحانه در جهت آرمانهاشون حرکت کنند. به قهقرا رفتن دولتها عرصه مساعدي براي قدرت گرفتن و فعال شدن گرايشات آنارشيستيک خواهد بود. به خصوص که تشتت فکري محصول پست مدرنيسم دولتهاي منسجم رو در برابر امتحانات فکري و تعارضات فلسفي جديتري قرار خواهد داد

مجموعه اين عناصر و شرايط جهاني در آينده مشخص خواهد کرد پديده اي که دولت بوش شکل اوليه اي از اون رو با نام ترور به شهرت رسونده در تقابل با بازيگران کلاسيک صحنه قدرت جهاني _دولتها_ به چه منزلگاهي راه خواهد برد

هیچ نظری موجود نیست: