و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر عليه فنادي في الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجي المؤمنين

چهارشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۶

دو هزار سال تاریخ خاورمیانه 2

درباره تاريخ اقتصادي و اجتماعي خاورميانه تا پيش از عصر جديد در نتيجه کمبود مدارک، تحقيقات چنداني انجام نشده است. اين از جهت اختلالات داخلي و حملات خارجي بود که در عمل در نتيجه گسست سياسي، مدارک و اسناد حکومتهاي قبلي بلااستفاده مي شد و با گذشت زمان از بين مي رفت. اما در سرزمينهاي اروپايي در دوران قرون وسطي شايد به خاطر ريشه مشترک تاريخي اشرافيتهاي محلي متخاصم، و در دوران قرون مدرن شايد به خاطر تسلط مفهوم مليت، نوعي تداوم و پيوستگي اجتماعي و سياسي حداقلي برقرار بوده است که به حفظ مدارک باقي مانده از دوران تاريخي گذشته مدد مي رسانده است. زراعت از دوران کهن مهمترين فعاليت اقتصادي خاورميانه بوده است. زراعت در پاره اي مناطق وابسته به آب رودخانه و در پاري مناطق وابسته به بارندگي بوده است. يکي از ويژگيهاي چشمگير منطقه فقدان جنگل و در نتيجه کمبود الوار است. مهمترين محصول غله شامل جو و گندم و برنج است. حبوبات هم شامل لوبيا نخود عدس و ماش کاشت مي شدند. نباتات روغني هم براي خوراک و هم در تهيه سوخت و لوازم بهداشتي مصرف داشت. نيشکر از شرق دور آمد و اروپائيان اصولاً از شکر و قند اطلاعي نداشتند. ادويه که هم در منطقه کشت مي شد و هم از جنوب و جنوب شرق آسيا مي رسيد براي نگهداري غذا و به ويژه گوشت در هواي گرم لازم بود. حيوانات براي حمل و نقل و مصرف گوشت مورد نياز بودند و در نتيجه نياز به علوفه بود. اما چرم و پشم آنها به اندازه مناطق سردتر شمالي مصرف نداشت. کتان از قديم در مصر وجود داشت. پنبه از شرق به ايران رسيد. درخت توت هم که براي خوراک کرم ابريشم لازم بود از شرق آمد. ميوه و سبزيجات هم فراوان کشت مي شد. پرتغاليها و ساير اروپائيان نباتات امريکايي مثل توتون، ذرت، سيب زميني و گوجه فرنگي را به منطقه آوردند. چاي اصليتي شرقي داشت ولي همين اواخر تحت تأثير ممالک اروپايي در منطقه رواج يافت. قهوه در قرن پانزدهم از حبشه آمد و تا اوائل قرن نوزدهم نوشيدني درجه يک منطقه بود. در قرن هفدهم بازرگانان مصري که تجارت ادويه را از دست داده بودند قهوه را جايگزين مناسبي يافتند. در استانبول در اواخر قرن شانزدهم قهوه خانه وجود داشت اما اولين قهوه خانه اروپايي در وين مدت کوتاهي پس از عقب نشيني عثماني از محاصره آن شهر در نيمه دوم قرن هفدهم افتتاح شد. اتباع مسلمان از مصرف نوشابه الکلي منع شده بودند و در نتيجه مصرف چاي و قهوه به عنوان جايگزين توسعه زيادي پيدا کرد. اتباع غيرمسلمان البته از اين منع مستثني بودند و به همين دليل در اشعار عربي و فارسي دير و ترساي مسيحي و مغان زرتشتي نمادهاي شاعرانه ميخانه و مي فروشي بودند. علت فقدان نوآوريهاي فني در زمينه کشاورزي در منطقه، فقدان صومعه و راهباني که زندگي خود را صرف پرورش محصولات مي کردند و نيز فقدان برزگران تحصيل کرده و به عبارتي نفوذ سطحي دانش و آموزش فکري در لايه هاي اجتماعي دانسته شده است. کشاورزان و تجار مسلمانان بر کميت و کيفيت محصولات بسي افزودند. آبياري شامل سازمان دادن و نگهداري شبکه پيچيده اي از سدها و آبراهها و تالابها براي حفظ و توزيع سيلاب رودهاي بزرگ عرصه ظهور اصلي مهارت و کارداني مردم خاورميانه بود. در مصر نياز به کود نبود و در عراق به خاطر شوري آب نياز به لايروبي و زهکشي بود که از معدود موارد به کار گرفتن بردگان سياه در کارهاي کشاورزي و توليدي بود. فرسايش و پيشروي بيابان از خطرهاي هميشگي منطقه بوده است. فروپاشي استحکامات در دوران ناآرامي باعث پيشروي بيابانها مي شد. بز نيز به خاطر از جاکندن علف و نيز خوردن پوست درختان از عوامل مؤثر در تشديد فرسايش خاک شمرده شده است. کاهش قابل ملاحظه زمينهاي زراعي منطقه در دورانهاي جديدتر نسبت به پژوهشهاي باستان شناسانه فاحش است. ادعا شده است در ميزان کلي محصولات کشاورزي در طي قرون وسطي پسرفت ايجاد شده است. در اين ميان ارج نهادن به فرهنگ تجارت و شهرنشيني و کم توجهي به کشاورزي و روستانشيني در عربستان زمان ظهور اسلام مورد توجه قرار گرفته است. اسب در عربستان قديم کمياب بود، هر کدام نام مشخصي داشت و اصل و نسبش را به خاطر مي سپردند. دامداري بيشتر توأم با بيابانگردي بود و حيوانات خانگي کمتر نگه داري مي شدند. گفته شده است حدود و ثغور سرزمينهاي اسلامي براساس مناطق پرورش خوک تعيين مي شد و اسلام در ميان مردم خوکخوار ريشه اي پيدا نکرد. طيور براي تخم و گوشتشان نگهداري مي شدند. در مصر جوجه کشي مصنوعي با استفاده از حرارت تنور انجام مي شد که بعداً به اروپا برده شد و رواج يافت. فاصله و اختلاف بين دامداران و زارعان که برخلاف اروپاي غربي در خاورميانه متوليان مجزايي داشت باعث درگيري مي شد. در زمان ضعف حکومت، بيابانگردان گله دار به روستاهاي حاشيه بيابان حمله کرده و داراييهاي زارعان را به يغما مي بردند. صنعت عمده قرون وسطي در منطقه نساجي بود که اهميت صادراتي آن در اروپا براساس واژگان به جا مانده از آن دوران مشخص است. دول اسلامي در نتيجه فرسايش معادن در قرون باستان، براي مواد معدني بيشتر وابسته به واردات بودند. فنون صنعتي در خاورميانه ابتدايي بود و ابتدايي ماند. يک دليل واضح آن فقدان حاملهاي انرژي مانند هيزم، زغال يا زغالسنگ يا نيروي آب بود. حمل و نقل که در تمدنهاي ديگر از جمله انگيزه هاي توليد صنعتي بوده است در خاورميانه ابتدايي باقي ماند. نقل و انتقال بيشتر بوسيله چهارپايان انجام مي شد و گاري و درشکه اي ديده نمي شد. کمبود چوب و فلزات استفاده از حيوانات کارآمدي مانند شتر را بسيار ارزان قيمت تر کرده بود. شکل توليد کالا اغلب خانگي و براي مصرف محلي بود. برخي کالاها مثل فرش در حد تجارت بين المللي بودند. گاهي نيز به عنوان مثال از استخدام کارگران کتان يا تصفيه شکر با دستمزد روزانه سخن به ميان آمده است. برخي توليدات مانند پارچه زربفت تحت انحصار و نظارت دولت بود. تلاشهايي تقريباً ناموفق براي تثبيت قيمتها يا در انحصار گرفتن برخي تجارتها نيز ثبت شده است. زيبايي بديع ظروف سفالي اسلامي محصول در آميختن هماهنگ صنعت و فنون مناطق گوناگون خاورميانه باستاني بود. در جهان اسلامي قرون وسطي اوضاع براي پيشرفت بازرگاني درازمدت و به مقياس بزرگ بي نهايت مساعد بود و اين نتيجه بهم پيوستن سياسي و فرهنگي مناطق وسيعي از آسيا و آفريقا و اروپا بود. تحريم ربا موضوع بانکداري و سرمايه گذاري را تا به امروز براي دينداران دشوار ساخته است. تجارت با نقاط دوردست تنها در مورد سه کالا مقرون به صرفه بود و به خطرات راه مي ارزيد: مواد معدني، برده و اشياي تجملي. خريد و فروش انسان به تعداد و از مسافات زياد از پديده هاي دوره اسلامي و حاصل اثرات انساني شريعت است. اسلام اجازه استخدام محلي بردگان و ورشکستگان و بي سرپرستان را نمي داد. مسلمانان و اهل کتاب نمي توانستند برده شوند مگر اين که شورش مسلحانه بکنند. اما کافران خارج از مرزها چنانچه در جنگ به چنگ مي آمدند مي توانستند برده شوند. کنيزان جوان و غلامان اخته بسيار گرانقيمت بودند و هرچند کالا فاسدشدني بود، اين تجارت به مخاطرات سفر مي ارزيد. نقص عضو ممنوع بود و غلامان در خارج از مرز اخته مي شدند. بردگان از اروپا، استپهاي آسيايي اروپايي، آفريقا و گاه هند و چين مي آمدند. اقوام اسلاو، جمعيت عمده برده هاي شمال آفريقا و اسپانياي مسلمان را تشکيل مي دادند. تاجران و واسطه هاي اروپايي در اين تجارت دست داشتند. گاه دزدان دريايي بربر با تهاجم به روستاهاي ماهيگيري ساحلي از جاهايي مثل ايسلند و ايرلند برده مي گرفتند و در شمال آفريقا به فروش مي رساندند. فرمانروايان تاتار با تهاجم به روستاهاي روسيه، لهستان و اوکراين هزاران برده جوان گرفته و به استانبول مي فرستادند. بردگان ترک استپ بيشتر در مناصب نظامي جاي مي گرفتند و بدنه اصلي بردگان سفيد سرزمينهاي شرق اسلامي بودند. پس از مسلمان شدن ترکان استپ اين منبع از بين رفت و تجارت برده به سوي قفقاز و غلامان و کنيزان گرجي و چرکسي گرايش يافت. وجود بردگان سياه در روم و مصر باستان امري استثنايي بود و سيل بردگان سياه اولين بار با پيشروي سپاهيان اسلام در آفريقا به حرکت در آمد. بردگان بيشتر در امور خانگي و کمتر در امور کشاورزي، صنعتي و تجاري به کار گرفته مي شدند. به اين ترتيب اقتصاد توليدي اسلام برخلاف اقتصاد دوران باستان متکي بر کار برده نبود

اسلام تاريخي، گذشته از نوعي نابرابري اساسي که بين مرد و زن، آزاده و برده، ديندار و کافر قائل بود اصولاً دين مساوات طلبي است. از طرف ديگر اکثر دول اسلامي قرون وسطي بر اثر اغتشاشات داخلي و از آن بيشتر تاخت و تازهاي خارجي دوام سياسي چنداني نداشتند تا همچون اروپا اشرافيت استواري برقرار گردد. در دوره هايي همچون عباسيان و فاطميان پيروي از دين اصلي شرط ضروري عضويت در جمع خواص نبود. در دوره هاي بعد اگرچه براثر کشمکشهاي داخلي و خارجي برخوردها قدري خشنتر شد اما کارشناسان غيرمسلمان هنوز در سطوح بسيار بالا به خدمت گرفته مي شدند. ديوانسالاري خاورميانه که قبل از استيلاي فرمانروايان نظامي ترک متنفذترين گروه اجتماعي بودند، با وجود تغييرات ممتد در حکومت، مذهب، فرهنگ و حتي زبان و رسم الخط در خلال هزاره ها تداوم و استمرار قابل توجهي نشان داده است. پس از مسيحيت و قبل از اسلام نظام اداري نيمه غربي يوناني و نيمه شرقي ايراني بود. شرايط ويژه مصر حفاظت بسياري اسناد دولتي را ميسر ساخت. جريانهاي ديواني روم، بيزانس و مصر اسلامي و شيوه کار و چگونگي تغييرات گاه گاه آن قابل پيگيري است. هر چند در مورد ايران اسناد کميابتر است اما دفترخانه اي منظم براي ثبت امور مالي و مجلدات صحافي شده وجود داشته است. در مصر تنها تغييري که بعد از آمدن اسلام اتفاق افتاد تغيير کردن محل فرستادن مالياتها بود والا همان ديوانيان پيشين به سبک سابق و زبان و خط و تاريخ نگاري سابق کار مي کردند. در مورد ايران هم تقريباً چنين بوده است و کارهاي دولتي و اداري را خود افراد محلي و به سبک سابق آن انجام مي داده اند. سپس بتدريج زبان و خط عربي تحميل شد با اين وجود نفوذ و تبحر خاندانهاي ديواني محلي که زبان عربي را آموخته بودند از ميان نرفت. حتي در قرنهاي سيزده و چهارده در مصر، مسلمانان از ظلم مالياتي ديوانيان قبطي (مسيحيان باستاني مصر) به خليفه مسلمين شکايت مي برده اند. در ايران نفوذ خاندان برمکي در دستگاه عباسي و وزير مقتدر ايراني سلجوقيان، خواجه نظام الملک طوسي گواه تداوم حيرت انگيز سنتهاي ديواني کهن خاورميانه است. ديوانيان جديد از طريق کسب تجربه تدريجي در روال عملي امور بتدريج در سلسله مراتب اداري بالا مي رفتند و گرايش بر اين بود که افراد به طور ارثي فرزندان خود را وارد دستگاه کنند و اين تأثير مهمي بر آموزش و پرورش داشت. ايشان البته لازم بود تحصيلات و تواناييهاي اديبانه هم داشته باشند. بنابراين رويه نفرگزيني از راه آزمون عمومي که سنت کهني در چين بود گويا در ممالک اسلامي پا نگرفت و تنها در قرون بعد از طريق غرب به خاورميانه منتقل شد. هجوم اقوام ترک و درگيري مذهبي بين عباسيان سني و فاطميان شيعي باعث شد در آموزش ديوانيان در قرون بعد تأکيد بسيار بيشتري بر اسلام و به ويژه شريعت آن شود. ديوانيان بيش از پيش به جاي آن که محصول تربيت اديبان و فرهيختگان باشند محصول تربيت علما و طلاب ديني بودند. طبقه مهم اجتماعي ديگر علماي دين بودند که همچون ديوانيان لباس متمايزي داشتند. عمامه مهمترين جزء لباس بود و ماند. در اسلام همچون يهوديان جديدتر و برخلاف مسيحيت، روحاني واسطه اي حرفه اي بين انسان و خدا نيست بلکه از او انتظار مي رود عليرغم اين که زندگي خود را صرف امور ديني مي کند از مسير آبرومند ديگري امرار معاش کند. اين امر در عمل بتدريج متحول شد. رشته پهناوري از شرح و تأويل و تفسير و تنظيم در ادامه نصوص مقدس بوجود آمد که مطالعه آن کارشناسان تمام وقت مي خواست. همچون يهوديان نوعي اسلوب تأييد و تصديق خلق شد که معلم پس از اتمام دوره مشخص تحصيلات به شاگرد اجازه اجتهاد مي داد تا او به جرگه علما بپيوندد. در اسلام تنها يک قانون وجود دارد و آن وحي منزل است و به اين ترتيب امور قضايي جزئي از علوم ديني است. قاضي گماشته حاکم بود. محتسب هم که گماشته ديگر حاکم بود و بر بازار و امور اخلاقي جامعه نظارت مي کرد در همين رسته قرار مي گرفت. مفتي اما مستقل بود. وکيل تا قبل از قرن نوزدهم در منطقه ناشناخته بود و وجود نداشت. علما براي زندگي بيشتر بر موقوفات تکيه داشتند و گاه نيز حق الزحمه داشتند. رابطه بين علما و حاکمان توأم با بدگماني متقابل بود. دولت اما معمولاً صلاحيت انحصاري علما را در کليه وجوه شرع انور مي پذيرفت و ايشان در ميان مردم نقشي گسترده و فراگير حتي براي تصميم گيريهاي شخصي مثل ازدواج و ارث داشتند. رابطه ضعيف بين دولت و روحانيون باعث شد زمامداران اکثر احکام علما را که مبني بر بازگشت به گذشته اساطيري بود غيرعملي بيابند. بدبيني به دولت باعث شده بود در عمل روحانيوني به همکاري با دولت بپردازند که نه چندان جدي و نه چندان پرهيزگار بودند و اين موضوع زيانهاي دوطرفه اي داشت. در قرنهاي بعد مثلاً در امپراطوري عثماني و شايد قدري تحت تأثير اروپا علما به حکومت نزديکتر شدند و مفتيان نيز گمارده دولت بودند و حقوق بالا و حوزه عملکردي شبيه اسقفها داشتند. بتدريج جاي خالي ايشان در ميان مردم با فرقه هاي صوفيه پر شد. مدرسه که در قرن يازده ميلادي بوجود آمد حاصل وفاق دين و دولت بود. پيش از آن تحصيلات اوليه و پيشرفته تر که اکثراً مربوط به علوم ديني بودند در مساجد يا مؤسساتي در مجاور آنها به انجام مي رسيد. بيت الحکمه، محلي از اين دست براي تحصيلات عالي بود، براساس الگوي دارالعلم قديم جندي شاپور ايران اولين بار به دست مأمون عباسي ساخته شد و سپس گسترش يافت. بعدها دانشکده هاي منظم با برنامه درسي، جدول زماني و هيئت علمي دائمي و حقوق بگير و تسهيلات آموزشي براي دانشجويان از مدرسه ها تکامل يافت. گذشته از ديوانيان و علما در ميان اهل قلم، دسته هاي مهم ديگري مانند اطبا و شعرا نيز قرار داشتند. اطبا در بيمارستانهاي متعدد و پررونق اسلام کار مي کردند. کم اهميت ترين حکمرانان هم لااقل در دربار خود يک شاعر داشتند. او نقشي همانند دستگاههاي تبليغاتي نوين براي حاکم ايفا مي کرد. منجم، خوشنويس، معمار و تاريخ نگار هم وجود داشتند. در کنار اهل قلم، اهل شمشير البته اهميت داشتند. فنون نظامي روم به زمامداران محلي دست نشانده آنها در سرحدات عربي منتقل شد و در جنگهاي فتح زياد به کار آمد. سواران زره پوش ايراني که در عين حال کمانگير و زوبين افکن بودند به خاطر شيوه جنگ و گريز خود مشهور و مايه هراس روم بودند. رکاب ابداع ديگر قشون ايراني بود که بر قدرت و رانش سوار بسي افزود. هرچند در زمان انوشيروان نظاميان حرفه اي تر شدند، سلسله مراتب پيدا کردند و تمرينات سخت انجام مي دادند و توفيقاتي در برابر معارضان داخلي و مهاجمان خارجي يافتند اما در برابر اعراب کاري از پيش نبردند. در عربستان مردان جنگي، تنها قبايلي مسلح بودند و ارتش ثابتي وجود نداشت. جنگهاي اعراب هرچند بتدريج تخصصي تر شد اما باز هم سرباز حرفه اي تمام وقت که دور از خانواده زندگي کند وجود نداشت. او در ايام صلح به کار ديگري مشغول مي شد ولي عمده مخارجش از طريق غنائم تأمين مي شد. امويها در سوريه يک لشکر نظامي ثابت از سربازان عرب داشتند که براي حملات فصلي يا لشکرکشيهاي بزرگ مثلاً به سوي قسطنطنيه مورد استفاده قرار مي دادند. اما عباسيان لشکر ثابت خود را از ميان ايرانيان سربازگيري مي کردند. گويا ايرانيان نسبت به اهالي سوريه و مصر علاقه بيشتري براي مشارکت در حکومت و ارتش داشتند. اين تغيير مهمي بود. تا پيش از ورود قواي ابومسلم به عراق هيچ وقت قواي محلي و غيرعرب اجازه نزديک شدن به پايتخت را نمي يافتند. آنان بايستي در سرحدات به گسترش دولت اسلام مي پرداختند. قشون اسلام مرکب از نظاميان حرفه اي حقوق بگير و داوطلبان نظامي براي لشکرکشي واحدي بودند. سربازان برده ترک بعد از يک قرن جاي قواي ايراني عباسيان را گرفت. قدرت نظامي ايشان هزار سال تداوم يافت. غلام مسلح که در سرحدات به کار گرفته مي شد در روم و ايران و چين بي سابقه نبود. اما البته سرباز برده اي که در قشون برده به فرماندهي ارتشداران برده و در خدمت پادشاهان برده و دودمانهاي برده باشند پديده اي اختصاصي جهان اسلام بود. اينان چون وابستگي خانوادگي و فرهنگي نداشتند مأموران مطمئني بودند که بدون آن که عاملي نيرومند در برابر حاکم شوند عمل مي کردند. مقام ايشان موروثي نبود و جايگزين ايشان بردگان جديدي بودند که از راه مي رسيدند. تنها نقطه ضعف اين سيستم قدرت يافتن فرماندهان نظامي بود که ارتباط مستقيمي با بردگان داشتند. مماليک مصر در واقع نوعي حکومت بردگان و جانشيني موروثي ايشان بود. دگرگوني شيوه هاي نظامي و آمدن سلاح گرم، سپاهي برده را منسوخ کرد و آخرين نمونه مهم چنين نظامياني يني چريهاي عثماني بودند. منبع اصلي ثروت و قدرت ناشي از آن زمين و تجارت بود. تجارت در گفته هاي نخستين اسلامي مورد تشويق بود و برخي نويسندگان حتي از تجارت در برابر امور ديواني که وابسته به دولت بود دفاع کرده اند. در اقتصاد عمدتاً کشاورزي زمين اهميت اجتماعي و سياسي زيادي داشت. از جايي که در منطقه نياز به آبياري مصنوعي و در نتيجه هدايت و نظارت مرکزي لازم بود خرده مالکيت پديده اي کمياب بود و در اکثر نقاط مالکيت در مقياس وسيع وجود داشت. يک نوع آن مالکيت بي قيد و شرط بود که بيشتر در اطراف شهرها و مربوط به زمينهاي ساختماني، تاکستانها، باغهاي ميوه و مزارع سبزي بود. در روستاها در عوض مالکيت بزرگ، گونه اي عطيه دولتي بود که به افراد واگذار مي شد. در دوره هاي اوليه اين زمينها محصول توسعه نظامي اوليه امپراطوري بود و از گريختن صاحبان متنفذ پيشين آنها بر جاي مي ماند. مالک جديد از رعايا ماليات جمع آوري مي کرد و خود عشريه به دولت مي پرداخت. با قطع شدن موج فتوحات، واگذاري زمين ديگر نه عطيه ارضي که واگذاري حقوق مالي زمين بود و اين به پاداش انجام خدمت انجام مي گرفت. گاهي با ته کشيدن خزانه امرا مجبور مي شدند به جاي حقوق نقدي به کارگزاران ديواني و نظامي خود طبق چنين رسمي زمين واگذار کنند که خود ضربه سهمگيني به اقتدار امير وارد مي کرد. اين عطايا برخلاف رسم نخستين، موقت و مشروط و غيرقابل انتقال و غيرقابل توارث بود. در دوران ضعف سلطان اين موازين به اجرا در نمي آمد و به شتاب گرفتن سقوط دودمان سلطنتي ياري مي رساند. بايد توجه کرد که حتي با وراثتي شدن چنين زمينهايي باز هم اين نظام با اشرافيت اروپا تفاوت بسيار داشت. رعايا ملک طلق او نبودند و تنها حق جمع آوري ماليات داشت. مالک بزرگ حق محاکمه رعاياي خود را نداشت، نمي توانست زمين خود را تقسيم و به ديگري انتقال دهد، نمي توانست قشون خصوصي فراهم آورد و اصولاً ساختن عمارت اشرافي و استحکامات نظامي براي چنين مالکي بي معنا بود. رويه ديگر اعطاي زمين از سوي دولت اقطاع نام داشت. دولت در مقابل مبلغ مورد توافقي، حق جمع آوري ماليات يک ناحيه يا يک گروه از مردم را واگذار مي کرد. مأمور دولت دخالت مستقيمي در رفتار مالک براي جمع آوري ماليات نداشت و تنها نظارت مي کرد. قرارداد اقطاع اغلب ساليانه بود. گاه در موارد ناامني مالکي خرده پا با واگذاري اراضي خود به اقطاع به يک مالک توانمند، از او طلب امداد مي کرد. در نتيجه تغيير حکومت گاه واحدهاي ارضي و صاحبان آنها دست نخورده باقي مي ماندند و تنها ماليات به مقصد متفاوتي ارسال مي شد. تمايز ميان زمينهاي خصوصي و اقطاعي دولت چندان روشن نبود. در دوران ضعف دولت، مالکان بر زمينهاي اقطاعي حق مالکيت موروثي اقامه مي کردند و در دوران اقتدار، دولت زمينهاي خصوصي را تصرف کرده و به اقطاع واگذار مي کرد. حکام اصولاً هميشه مايل بودند هيچ منبع ثروت و اقتداري که مستقل از ايشان عمل کند وجود نداشته باشد و از اين جهت همواره با مالکان خصوصي و موروثي مقابله داشته اند. اين مقابله در عصر جديد با آمدن فنون نوين ارتباطي و تسليحاتي به طور قابل توجهي به نفع حاکمان و به ضرر قدرتهاي کوچکتر محلي تمام شد. جستجو براي گونه اي قيد وبند نوين بر قدرت حاکمان مستبد در شرايط جديد همچنان ادامه دارد

اسلام اصولاً دين مساوات است و در عمل تاريخ آن در مقايسه با جامعه بزرگ مالکي طبقاتي ايران، نظام کاست هند، اشراف سالاري بيزانس و اروپاي لاتين اين موضوع را گواهي مي دهد. با اين حال نابرابري اجتماعي در چهار گروه وجود داشت؛ آزادگان و بردگان، و مواليان که حدواسط اين دو بودند، کودکان و بزرگسالان، و نوجوانان که حدواسط اين دو بودند، مرد و زن، و خواجگان که حدواسط اين دو بودند، دينداران و کافران، و اهل کتاب که حدواسط اين دو بودند. يهوديان همچون يونانيان اعتقاد داشتند ديگري مي تواند به کيش و گروه ايشان وارد شود اما چنين کاري واجب نبود و انتظارش هم نمي رفت. اما مسيحيان و مسلمانان، ديگران را منکر کلام خدا يا لااقل بخش مهمي از آن دانسته، سزاوار کيفر در اين جهان و جهان دگر مي دانستند. نابرابري برده و زن امري خصوصي و مربوط به خانه مسلمانان مي شد و نابرابري کافران موضوعي اجتماعي و مربوط به حراست برتري اسلام بود. هيچ کدام از جنبشهاي اعتراضي اجتماعي جهان اسلام در صدد زير سؤال بردن اين سه گونه نابرابري نبودند و تنها اختلافات طبقاتي و نژادي را هدف قرار مي داد. بردگان مادون محسوب مي شدند اما از برخي جهات همچون حق مالکيت، ارث و نحوه رفتار با ايشان حقوقي داشتند. ترتيبات متعددي مصرح در شرع براي آزادي بردگان در دسترس بود. بردگان بيشتر در کاخها، خانه ها، دکانها، بازارها و مساجد خدمت مي کردند و به کارگيري ايشان در کشاورزي و صنعت و ساير فعاليتهاي کلان اقتصادي کمياب بود. کنيزان در حرمسراهاي اسلامي به صورت متعه يا خدمه به کار گرفته مي شدند هرچند مرز مشخصي وجود نداشت. برخي از ايشان تحصيل مي کردند. بازيگري، خوانندگي، رقاصگي و آوازه خواني مي آموختند. برخي حتي در ادبيات نامي بلند يافتند. سوگلي ها و مادران سلاطين که هر دو اغلب از گروه کنيزان بودند گاه نقش سرنوشت سازي در جريان امور کشور مي يافتند که البته اغلب در خفا جريان مي يافت. برده داري در مستعمرات اروپايي در قرن نوزدهم و در خاورميانه در قرن بيستم لغو شد. اسلام هرچند در وضع زنان بهبود بسيار زيادي پديد آورد اما جايگاه زن در جامعه به تعريف فقها ايفاي وظيفه در خانواده بود و گرنه زن به خودي خود صاحب حق نبود. جوامع ذمي که اقليتهاي ديني مورد مداراي اسلامي بودند وضعي به مراتب بهتر از بردگان داشتند اما به پاي مسلمانان آزاد نمي رسيدند. در مورد اين هر سه گروه آنچه در واقعيت اجتماعي در جريان بود غالباً بهتر از مقررات جاري قانوني بود. مساوات طلبي اسلامي به قدري نافذ بود که هر چند در قرنهاي بعد در سايه سنن ايراني و بيزانسي و زياده طلبي قدرتمندان ترقيق شد اما همچنان حتي در قرن نوزدهم، مردي تهيدست از تبار بي بضاعت براي رسيدن به ثروت و قدرت، در امپراطوري عثماني بخت بيشتري نسبت به هر يک از دول اروپاي مسيحي از جمله فرانسه پس از انقلاب داشت. از جايي که مدارک درباره توده خاموش جامعه به نسبت افراد طبقه خاصه ناچيز است غير از مواردي استثنايي مانند عثماني و مصر، در مورد ايشان تنها با اتکا به مدارکي غيرمستقيم و اندک مي توان اظهارنظر کرد. تصويري که به دست مي آيد تصوير جمعيتي شهري بي اندازه فعال و متنوع است. صنعتگران در سطوح مختلف اقتصادي اغلب در اتحاديه هاي صنفي مرتب شده بودند و حتي محله اي جداگانه داشتند و مشترکات مذهبي و نژادي نيز گاه داشتند. افراد دون پايه سياسي، نظامي و ديني هم جزو توده محسوب مي شدند. قواي انتظامي گاه وابسته به واحدهاي ارتش و بيشتر در استخدام محلي بودند. تبه کاران در قرون وسطي اسلامي دنياي خفيه اي داشتند. وعاظ دوره گرد و نقالهاي حرفه اي، در کنار رقاصان و بازيگران رنگارنگ قرار داشتند. طبابت قلابي، سحر و جادو، طالع بيني و طلسم هم وجود داشت. دست فروشان کالاهاي ارزان و مورد نياز قاطبه اهالي را داشتند. گدايان ولگرد هم طبقه مهمي بودند که قابل مقايسه با بينوايان اروپايي اند. برخي از ايشان شاعر بودند. راهزنان برخي جاني بودند و برخي با نارضايتيهاي اجتماعي همراهي کرده و بين مردم و حتي در ادبيات مورد ستايش قرار گرفتند. اعراب سعلوک که از زندگي قبيله اي مطرود بودند از اين دسته اند. جلاليها در قرنهاي شانزدهم و هفدهم در آناتولي به تاخت و تاز مي پرداختند و متشکل از سربازان اخراجي، دهقانان بي زمين، طلاب بي مدرسه و ساير عناصر ناراضي بودند. خاطره خوش بعضي رهبران آنان همچنان در اذهان اهالي باقي ماند. شورشهاي گاه گاه بردگان عليه اربابان و قيامهاي مکرر بردگان آفريقاي شرقي که در طرحهاي آبياري عراق به کار گرفته شده بودند وجود داشت. شورش اينان در فاصله سالهاي 868 تا 883 چندين لشکر امپراطوري را شکست داد و خلافت بغداد را به خطر انداخت. قيام بردگان بر عليه خاندانهاي برده حاکم که در مصر اتفاق افتاد هم وجود داشته است. ايشان خود براي خود، حکومت، القاب و سلسله مراتبي مستعجل پديد آوردند. نارضايتيهاي اجتماعي اقتصادي که اغلب به زبان مذهبي ابراز مي شدند، بسيار مهمتر از گونه هاي قبلي اعتراضات بودند. خوارج نماينده کساني بودند که هرگونه اقتدار را منافي آزادي و شأن شخصي خود مي دانستند. شيعيان منادي دعاوي خاندان پيامبر بوده و به خشم ستمديدگان مجال بروز دادند. فرقه هاي اخوت متصوفه که اغلب مسالمت آميز بودند گاه درگير عصيانهاي دامنه دار مي شدند. برخلاف باور عمومي اسلام قرون وسطي تمدني شهري و نه روستايي يا بياباني بود. دو طبقه مهم ديگر عامه، دهقانان و بيابانگردان بودند. بيابانگردان اعاشه سختي داشتند ولي به خاطر فراورده هاي حيواني خود که در جامعه کشاورزي روستايي به اندازه کافي توليد نمي شد از ارکان مورد نياز جامعه بودند. هرچند حاکمان مي کوشيدند ايشان را کنترل کنند و ضعيف نگه دارند اما ايشان به خاطر چنين نيازي به حيات خود ادامه دادند. با ضعف حکومت مرکزي ايشان ياغي مي شدند؛ به واحه ها و روستاها حمله مي بردند، کاروانها را غارت مي کردند، گاه حتي به الهام واعظي نوظهور به هواي احياي اسلام راستين به شهرهاي بزرگ حمله برده و آنجا را تسخير کرده و دودمانهاي جديد شکل مي دادند

اسلام از زمان استقرار امپراطوري، دين اصلي خاورميانه بوده است. ابتدا فاتحان اقليت کوچک مسلمان بودند اما در طول قرون، مسلمانان به مکانيسمي که به خوبي شناخته نشده است تبديل به اکثريت شده اند. اتباع غيرمسلمان تنها در عربستان (به استثناي جنوب آن) که موطن مقدس پيامبر بود اجازه سکونت نداشتند. پاره اي مسيحيان مثلاً در گرجستان و ارمنستان و حبشه هويت مسيحي خود را حفظ کردند، مسيحيان ديگر در هلال خصيب و مصر کم شدند اما با رهايي از فشار بيزانس، کليساي خود را حفظ کرده و وضع بهتري يافتند. مسيحيت در ساير بخشهاي شمال آفريقا نابود شد. يهوديان زير سايه اسلام مقامي همسان با مسيحيان يافتند و در مقايسه با حکومت مسيحيان بيزانس ارتقاي قابل توجهي به دست آوردند. زرتشتيان نه همچون مسيحيان پشت گرمي دوستان مقتدر خارجي داشتند و نه همچون يهوديان تجربه مقاومت براي بقا را داشتند. برخي به هند گريختند و جمعيت ايشان در ايران تبديل به اقليتي ناچيز شد. دگرانديشان زرتشتي از جمله مانويان عليرغم سرکوب شديد بوسيله زرتشتيان، مسلمانان و مسيحيان در خاورميانه و اروپا دوام آورد و پيرواني از هر سه گروه داشت. تمدني که در سرزمينهاي جنوب غرب آسيا و شمال آفريقا پديد آمد از بسياري جهات تحت نفوذ فرهنگهاي قديمي منطقه بود اما هويتي متمايز و مبتني بر فلسفه، علوم، ادبيات، هنر و راه و رسم زندگي اسلامي داشت. اين اثرات در زندگي دروني جوامع غيرمسلمان منطقه نيز مشاهده مي شود.در نگاهي ديگر اسلام عبارت از تمامي نظام بغرنج الهيات و شرايع و عرفيات به شرح مذکور در نوشته هاي نسلهاي بعدي بر مبناي تعاليم و احاديث منتسب به حضرت رسول است. در دوران فتوحات چه بسا مسلمانان مراسم نماز را در محل عبادت اديان محلي به جا مي آوردند و به شراکت از آن استفاده مي کردند. احاديث در کنار قرآن شريعت اسلام را پايه نهادند. در قرن اول هجري رسوم و سابقه اجدادي مطلوب قبايل عرب هم جزو سنتي که بايد مورد حرمت قرار مي گرفت پنداشته مي شد. در قرن دوم سنت محدود به اقوال و سيره نبوي شد. هرچند مجموعه هاي عظيمي درباره احاديث نبوي به نگارش در آمد اما در همان قرون وسطي هم بسياري از آنها مشکوک دانسته مي شد و اين تشکيک در پژوهشهاي قرون جديد تشديد شده است. بناي معظم قوانين شريعت با شاخ و برگهايي که نسلهاي پي در پي فقها و متألهين بر آن با عشق و شوق افزوده اند يکي از دستاوردهاي فکري بزرگ جهان اسلام است و بيش از هر چيزي ماهيت و نبوغ تمدن سالامي را نشان مي دهد. يک سياح مسلمان زماني که در قرن هيجدهم از پارلمان انگليس بازديد مي کند با حيرت چنين مي نويسد که ايشان چون وحي منزل نداشته اند مجبور شده اند طبق اقتضاي وقت و خواست خود و تجربه قضات به قانونگذاري بپردازند. هرچند اسلام در اصل يگانه مرجع مشروع وضع قوانين بود اما در عمل مسائل بسياري رخ نمودند که پاسخي درباره آنها در آيات نبود و حکام و فقها خود براي آن پاسخ مي يافتند. اين جوابها اگر از پايين مي آمد، عرف و اگر از بالا مي آمد حکم و اگر از سوي فقها مي آمد تفسير ناميده مي شد. وضع قوانين جديد اگرچه همچون ساير جوامع معمول بود اما تقريباً در پرده و ضمني بود و مجالي براي مجالس مشاوره و مقننه که در اروپا نقطه آغاز دموکراسي بود باقي نمي گذارد. احکام فرمانروايان اضافه بر شرع و نه مخالف با آن بودند. اين قدرت اضافي فرمانروا را سياست مي ناميدند که بتدريج از سوي علماي دين به رسميت شناخته شد. سلاطين عثماني مقرراتي مبسوط و مشروح به نام قانون بوجود آوردند که امور ايالات، دواير دولتي را سامان مي داد. حاکمان اغلب براي تأييد قوانين خود به تأييد علما توسل مي جستند. آنان اگرچه در اوائل از حکومت فاصله مي گرفتند اما پس از قرن يازدهم به ايشان نزديک شدند و به خصوص در زمان عثمانيان و معاصرانشان به اهل حکومت پيوستند. اما اين قابل قياس با کليسا نيست. راست کيشي اسلامي هيچ وقت به معناي مسيحي آن وجود نداشت و هميشه امکان تفاسير متفاوت و جديدي بوسيله علماي مختلف وجود داشت. محک در اين ميان اجماع بر عقيده اي خاص بود. طبق باور سنيان پس از رحلت رسول آنچه را امت بپذيرد و به کار بندد آيين درست اسلام است. از اوائل قرن دهم ميلادي فقهاي سني به اين توافق بين خود رسيدند که همه مسائل بلاتکليف حل شده است و باب اجتهاد بسته شده است. شيعيان اگرچه به بستن در اعتقاد نداشتند اما در عمل نوآوري خيلي بيشتري ارائه نکردند. بدعت مگر اين که اختصاصاً نيکو به شمار آيد و الا اصولاً نکوهيده بود. اتهام اصلي نه نادرستي آن بلکه تازگي آن و شکستن رسوم و سنن بود و تشکيک در تماميت و قطعيت پيام الهي اسلام تلقي مي شد. هرچند متألهين مسلمان به سادگي به هرگونه آموزه اي که ناپسند داشتند اتهام بدعت يا انحراف مي زدند اما اکراه داشتند آن را تا سرانجام منطقيش دنبال کنند. حتي فرقه هاي معارض جنگجويي که به اسارت در مي آمدند همچون مسلمانان با ايشان رفتار مي شد و بسياري از حقوق آنان برجا بود. حتي افرادي که دچار اتهام ارتداد مي شدند اکثر اوقات آزاري نمي ديدند و شايد در حکومتهاي بعدي به مقامي هم مي رسيدند. اتهام ارتداد با انضباط قانوني بيشتر در قرنهاي بعد کمتر شد. جمعه براي مسلمانان برخلاف يهوديان و مسيحيان روز تشديد فعاليت در بازار و جاهاي ديگر بود. حج در اسلام از نظر اثرات اجتماعي فرهنگي و اقتصادي حائز اهميت شايان بود. مسلمانان از مسافتهاي اغلب بسيار زياد براي حج حرکت مي کردند. اين سفر با مهاجرتهاي جمعي قبائل در قرون قديم و وسطي به کلي متفاوت است. زيارت کعبه فردي و داوطلبانه است که منجر به رشته اي تجربيات وسيع و مهم شخصي مي شود. اين مقياس تحرک جسمي پيش از قرون جديد بينظير بوده است. افراد ثروتمند غلاماني با خود مي بردند که چه بسا براي تأمين مخارج خود در راه مي فروختند. تاجران در شهرهاي سر راه تجارت مي کردند و با بازار و رسوم تجاري و کالاهاي جديد آشنا مي شد. دانشمندان به جلسات بحث و ديدار همقطاران مي رفتند و کتاب مي خريدند. تجربه زوار مقدار زيادي سفرنامه پديد آورد و نوعي آگاهي تعلق به يک کل بزرگتر را افزايش داد. اين تحرک اجتماعي هنگفت دنياي اسلامي قرون وسطي را بسي متفاوت از جامعه سختگيرانه طبقاتي و آکنده از سنن محلي متعصبانه در اروپاي مسيحي کم مساحت ساخت. اسلام عليرغم وسعت و گوناگوني به چنان وحدتي رسيد که حتي مسيحيت قرون وسطي تا چه رسد به مسيحيت جديد تجربه نکرد. چهار تحريم مهم اسلامي مربوط به گوشت خوک، الکل، فحشا و رباخواري است. جهاد مسلمانان برخلاف جنگهاي صليبي مسيحيان پديده اي نامحدود به شمار مي رفت و مي بايستي تا استقرار شريعت اسلام در سراسر جهان ادامه مي يافت. فقها از ابتدا نگران سواستفاده از مفهوم جهاد بودند و روي انگيزه ديني آن تأکيد مي کردند. مقصود البته مسلمان کردن اجباري نبود بلکه برداشتن موانع مسلمان شدن اهالي بود. چنين انديشه هايي در مسيحيت هم ابراز شده است. جهاد در سرحدات هميشه تازه و داغ بود و نومسلمانان مشتاق بودند ايمان خود را به خويشان خود در ماوراي مرزها بگسترند. اين گونه تلاشها به خصوص در آسياي صغير کارايي نداشت و در نهايت مسلمانان با ثابت ماندن مرزهايشان در اين منطقه کنار آمدند. امپراطوران بيزانس و پاپهاي رم به ستايش و تقليد از جهاد مسلمانان گرايش نشان مي دادند. تهاجم قواي مسلمان به رم از طريق سيسيلي در نيمه قرن نهم نقش مهمي در اين موضوع و آغاز جنگهاي صليبي در قرنهاي بعد داشت. در طول دو قرن حضور صليبيها در سرزمينهاي لوانت تاريخ نويسان عرب توجه بي اندازه ناچيزي به ايشان داشتند و در عوض توجه وافري به مسأله نفاق مذهبي در امت اسلامي شده است. خطر اصلي به زعم آنها از ناحيه شيعيان اسماعيلي مي آمد. کار بزرگ صلاح الدين به زعم سنيان نه جلوگيري از صليبيان و بازپس گيري سرزمينهاي آنان بلکه توفيق او در از بين بردن خلافت مصر بود. در ميان دودمانهاي مهم اسلامي عثمانيان از همه شديدتر پايبند شرع بودند و جهاد کهن عليه مسيحيت را اينان احيا کردند. در قرون اوليه سلطنت عثماني جهاد درونمايه اصلي سياسي نظامي و فکري نظام بود. پس از محاصره ناموفق دوم وين ديگر جهاد موضوعي براي زورآزمايي با جهان مسيحيت نبود و بيشتر تبديل به الگويي براي مقاومت در برابر پيشرفت قدرتهاي اروپايي شد. در عثايد و اعمال مسلکهاي مختلف صوفي آثاري از آيين رقص سرزمينهاي قديم تمدن اژه اي، مناسک فصلي مصري، بابلي و ايراني، خلسه و جذبه هاي جادوگرانه ترکان آسياي مرکزي و فلسفه عرفاني نوافلاطوني ديده مي شود. شيعيان از جمله گروههاي دگرانديش مذهبي بودند که زماني که مردم با ارشادهاي عالمانه و مستبعد ارضاي روحي نمي يافتند به آن پناهنده مي شدند. اما با سرکوب شيعيان يا ضعف حکومتهاي شيعي، جنبش ديگري با نام صوفيگري را قدرت بخشيد. تصوف را نبوغ غزالي وارد روند کلي انديشه اسلامي کرد. او در طوس متولد شد و در نيشابور به تحصيل پرداخت. چهار سال در نظاميه تدريس کرد اما ناگهان از دنيا کنار نشست و خلوت گزيد. بررسي، مطالعات و سفرهاي او ده سال طول کشيد. او در نهايت حقيقت را در تصوف يافت و در زادگاهش خانقاهي ساخت. صوفي بزرگ ديگر مولوي اهل بلخ بود که به قونيه رفت. اشعاري به ترکي و يوناني دارد اما ديوان بزرگ او فارسي است. متصوفه شورشهايي در عهد سلاجقه و عثمانيان به راه انداختند. اما برخي گروهها مقامات بلندي در دربار مي يافتند و در مراسم جلوس سلطان جديد به اجراي مراسم بستن شمشير عثماني مي پرداختند. صوفيه در قفقاز، هند و الجزاير رهبري مقاومت را بر عليه امپرياليسم بر عهده گرفتند. دين صرفاً نظامي از اعتقادات، عبادات و سازمان اشتراکي نبود بلکه بنياد نهايي هويتف کانون اصلي وفاداري و يگانه منشأ مشروع اقتدار بود

هیچ نظری موجود نیست: